پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
کاراکتر تکرار ناشدنی در سینمای ایران
در یک نظرسنجی که ماهنامه سینمایی فیلم برگزار کرده بود، کاراکتر حمید هامون به عنوان ماندگارترین شخصیت تاریخ سینمای ایران شناخته شد. در حالی که خود فیلم "هامون"، گرچه یکی از محبوبترین فیلمهای تاریخ در میان منتقدان به شمار میرود ولی هیچگاه در نظرسنجیها به عنوان "بهترین" انتخاب نمیشود. به راستی این چه رمزی است که باعث میشود کاراکتر حمید هامون گاهی از خود فیلم جلو بزند و جایگاهی فراتر از خود اثر پیدا کند؟ هر چند در حجمی چنین کم، نمیتوان حتی ذرهای از پیچیدگیهای این شخصیت را گشود ولی تلاش نگارنده بر این است تا با نگاهی هر چند اجمالی به شخصیت حمید هامون، گوشهای از لایههای مختلف و گاه حتی به ظاهر متضاد این شخصیت را به خواننده بنمایاند. این نوشته را در حکم مشتی نمونه خروار در نظر بگیرید و نه چیزی بیشتر.
● حمید هامون به عنوان یک قهرمان
"هامون" با نمایش یک کابوس آغاز میشود. برای تبیین دنیای پیرامون شخصیت اصلی فیلم، پرداختن به همین سکانس، آغاز مناسبی برای بدنه این نوشته به نظر میرسد. در این کابوس، انسانهای کلیدی اطراف هامون را، آنطور که او میاندیشد، میبینیم. مهشید آدمی است که قرار است در نقشش فرو رود و زمانی که تصویر خودش را در آینه میبیند، لبخندی (لابد از سر غرور) میزند. سلیمی شخصی است که انگار حواسش به محیط اطراف نیست و برای خودش شعرخوانی میکند. عظیمی با هیبت شیطانوارش قاپ مهشید را میدزدد و سماواتی هم غولی است که با گرز و سپس تخته سنگ، قصد جان هامون را میکند. همین طور که فیلم جلو میرود، به این نتیجه میرسیم که محیط اطراف حمید هامون، گویا چندان تفاوتی هم با آنچه در کابوس ابتدای فیلم دیده بودیم، ندارد. سماواتی انگار واقعا قصد نابودی زندگی هامون را دارد. بعد از آن همه سوال و جواب با هامون در راهپلههای مطبش، سماواتی نهایتا وارد دستشویی میشود. (کاملا مشخص است که سماواتی قرار است با زندگی هامون چه کند!) عظیمی هم در طول فیلم صرفا به صورت یک «بورژوای پولپرست فاسد» به تصویر کشیده میشود و تمام هم و غم سلیمی هم مقامات پنجگانه و فروش دستگاههای سانتریفیوژ و اسپکتروفوتومتری است. اما در میان کاراکترهای این فیلم، یک نفر هست که حضورش انگار اصلا به این دلیل است که بیشتر با دغدغهها و مشکلاتهامون آشنا شویم؛ مهشید.
مهشید را میتوان نسخه سطحی شده خود هامون دانست. اگر هامون در جایی از فیلم میگوید که مدام در حال شلنگ تخته انداختن است، حرکات مهشید در طول فیلم به جفتک پراندن میماند! مهشید آدمی است به شدت مغرور (لبخند سکانس کابوس اولیه فیلم را به یاد آورید) و انتقادناپذیر (ماجرای لباس عروس) که با پاشیدن بینظم رنگ به روی بوم، گمان میکند قرار است جهان را تکان دهد. غافل از این که تکان دهندهترین بینظمیهای تاریخ، بدون استثنا از یک نوع نظم یا لااقل منطق سرچشمه گرفتهاند.
هامون در میان چنین افرادی زندگی میکند. در محیطی که گاهی احساس میکنیم همه کمر به نابودی هامون بستهاند. حمید بیشتر به یک وصله ناجور شبیه است. به همین دلیل است که مهشید در مقابل دکتر سماواتی میگوید که عاشق «خل بازی»های هامون شده بود. آن مرد شمالی در انتهای فیلم، هامون را دیوانه قلمداد میکند و دیوانگان جزو معدود کسانی هستند که حمید با آنها احساس راحتی میکند. (زمانی که هامون میفهمد عظیمی و مهشید رابطه غیرافلاطونی دارند، یکی از دیوانگان شعری میخواند که اصلا زبان حال هامون است. انگار از زبان او بیان شده است). این «وصله ناجور» بودن، نتیجهای جز تنهایی هامون ندارد. تنهایی از مهمترین عناصر فیلم و شخصیت اصلی آن است. برای همین است که سکانس رودررو شدن حمید و مادربزرگش، تا این حد تاثیرگذار از آب درآمده است. این دو به خوبی زبان همدیگر را میفهمند. چون بیش از دیگر شخصیتهای فیلم، تنهایی را تجربه کردهاند. حمید از همه آدمهای اطرافش عاشقتر، سینه سوختهتر و حساستر است. پس محکوم به تنهایی است. (و تازه روی پرده سینما متوجه شدم که هنگام فرار هامون پس از شلیک به مهشید، در یک نمای معنادار، تک ستارهای در آسمان میدرخشد).
● حمید هامون به عنوان یک ضدقهرمان
همه مشکلات محیطی سر جای خودشان هستند اما مشکل اصلی، خود هامون است. حمید یک ضدقهرمان (به معنی ANTIHERO، و نه آنتاگونیست) به تمام معنا است. بخش مهمی از مشکلات ایجاد شده برای هامون، به ضعفهای درونی خود او برمی گردند. در زندگی حمید، همه چیز میل به آشفتگی دارند. اولین نمودش را هم وقتی میبینیم که در همان اوایل فیلم، حمید بعد از بیرون آمدن از حمام، سیگاری روشن میکند و دوربین کنسرو لوبیای نیم خوردهای را نشان میدهد که در کنار آن، نسخهای از کتاب تذکرهالاولیا قرار دارد! بلافاصله بعد از این نما هم سکانس تراس را شاهدیم. بادی میوزد و چرکنویس پایاننامه هامون را پراکنده میکند. اما سوال اینجاست که حمید چرا پس از اولین وزش باد و تکان خوردن کاغذ، فکر انتهای ماجرا را نکرد و دست به کار نشد؟ این آشفتگی و سردرگمی در تمام ارکان وجود هامون به چشم میخورند. شخصیت حمید، پر از سوال است. سوالاتی که خود هامون هم پاسخ آنها را نمیداند و اصلا بسیاری از این پرسشها را خود حمید با تماشاگر مطرح میکند («چرا در برابر ابراز قدرت ضعیفم؟»، «چرا نمیتونم علی (عابدینی را) فراموشش کنم؟» و سوالاتی از این قبیل).
بنابراین هامون در درجه اول باید با خودش مبارزه کند. مشکل اصلی درون خود اوست. پس از اولین دعوای بین حمید و مهشید که در فیلم میبینیم، هامون میگوید باید یک فکر اساسی کرد و از آشپزخانه بیرون میرود. در اینجا، دوربین به جای تعقیب هامون، روی ردپای کثیف هامون که بر کف زمین باقی مانده، توقف میکند. انگار پشت تمام مشکلات و درگیریهای به وجود آمده، رد پای خود هامون به چشم میخورد. ناتوانی هامون در مقابله با مشکلات پیرامونش، دلیل اصلی مشکلات زندگیاش به شمار میروند. نمود اصلی این ناتوانی (یا در واقع بیعرضگی) را هم در سکانس کابوس سردابه میبینیم. جایی که اطرافیان حمید، بالای سر او مشغول جراحی کردن (و در واقع بیرون کشیدن اعضای بدنش!) هستند و خود هامون هم به عنوان سرپرستار ایستاده و در قبال نابود شدنش توسط اطرافیانش (مهشید در یک نما عملا قلب هامون را در دست گرفته و میچلاند!) هیچ کاری انجام نمیدهد. در این میان، همان طور که کاراکتر مهشید قرار است سویه مثبت شخصیت هامون را به تماشاگر نشان دهد، کاراکتر دیگری هم وجود دارد که در مقایسه با او، متوجه لایه ضعیف وجود حمید میشویم. این شخصیت کسی نیست جز علی عابدینی. معبود حمید.
هامون در شعری که به یاد علی میخواند، اشاره میکند: «... حرف از کار زدی... کار برا کار... نه برای غایت و نهایتش». وقتی هامون چندین ثانیه درباره مضمون کتاب «ذن و هنر نگهداری از موتورسیکلت» صحبت میکند، علی فقط میگوید: «بخون... واسه مزاجت خوبه». در فلاشبک عزاداری امام حسین (ع) هم حمید (که کودک است)، علی را با ظاهر امروزیاش میبیند. همه اینها نشان میدهند که علی، کامل شده حمید است. الگویی که هامون قرار است به او نزدیک شود. در اوج التهاب فیلم و مشکلات حمید، او بهطور اتفاقی علی را در خیابان میبیند ولی هر چه او را صدا میزند، علی متوجه نمیشود و در نهایت تصادف بیموقعی، هامون را از رسیدن به علی باز میدارد. اما در انتهای فیلم، علی به طرز معجزهآسایی حمید را نجات میدهد. انگار حمید دوباره لیاقت نزدیک شدن به علی را پیدا کرده است.
بهرغم همه این حرفها، در طول فیلم، حمید هامون حرکتی به سمت کمال را تجربه میکند.
در ابتدای فیلم، وقتی توفان نسخه اولیه پایاننامه حمید را پراکنده میکند، او زیر لب علت این کار را بدشانسی میداند. اما به تدریج میفهمد که مشکل، خودش است. جرقه از جایی میخورد که هامون به این نکته میاندیشد که چرا در برابر ابراز قدرت ضعیف است. سپس نزد دکتر سماواتی اعتراف میکند که عمری شلنگ تخته انداخته، اما به جایی نرسیده است. سپس در دادگاه به صورت نریشن میشنویم که هامون به فکر ایستادگی در برابر مهشید است. وقتی هم قرار است دستگاهها را برای دکتر سروش ببرد، به خودش میگوید: "تقصیر خودته... د بکش... د بکش" و در نهایت برای راه اندازی دستگاه، از «خودش» خون میگیرد.
با این وجود، هامون در انتهای فیلم هنوز با کمال فاصله دارد. برداشتش از ماجرای حضرت ابراهیم و قضیه از بین بردن عزیزترین کس برای به دست آوردن دوبارهاش، تا حدی سطحی است که به مهشید شلیک میکند تا او را دوباره به دست بیاورد! در انتهای فیلم هم راه حلی جز غرق کردن خودش در دریا پیدا نمیکند. در این زمینه سکانس پایانی و نجات یافتن حمید توسط علی کارکردی دوگانه دارد. از یک طرف نشانه تطهیر حمید است (که هیچ گاه نفهمیدم چرا عدهای با این مضمون به شکلی تحقیرآمیز برخورد کردند) و از سوی دیگر، نمایانگر این نکته که همان طور که دبیری در ابتدای فیلم اشاره کرد، هامون هنوز صغیر است و احتیاج به قیم دارد. احتیاج به کسی که دست او را بگیرد و از میان مشکلات نجات دهد.
هامون شخصیت پیچیدهای است. هنوز میتوان ابعاد پیچیدهای را در او شناسایی کرد. او یک کاراکتر تکرارنشدنی در سینمای ایران به شمار میرود. برای همین است که همیشه از او به عنوان نمونهای از شخصیتپردازی در سینمای ایران یاد میشود.
سید آریا قریشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست