پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
چراغ های رابطه تاریکند
فروغ فرخزاد؛ جزو زنانی بود که جلوتر از زمان خود میاندیشید و زندگی میکرد. از قید و بندهای جامعه و اطرافش بیزار بود و به گفته خودش آرزو میکرد، زیبا و هنرمند نباشد اما خوشبخت و آرام باشد.
پانزدهم دیماه سال ۱۳۱۳ فروغ فرخزاد که بعدها پریشادخت شعر ایران نام گرفت در محله امیریه تهران متولد شد.
امروز ۷۵ سال از تولد بانوی شعر ایران میگذرد، گرچه به اعتقاد برخی تولد او ۸ دیماه است اما آنچه در خاطرهها از او برجای مانده ۱۵ دی ماه است.
فروغ در خانوادهای سنتی متولد شد. پدری ارتشی داشت که بسیار بر آنها سخت میگرفت. سختگیریهایی که روح پرتلاطم و عصیان غریب فروغ را برنمیتابید.
او در سال ۱۳۲۹ پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور ازدواج کرده و همراه وی برای سکونت به اهواز رفت. فروغ پیش از ازدواج و بعد در مدت جدایی از شاپور؛ نامههای عاشقانهای برای او نوشته که با نام اولین طپشهای عاشقانه قلبم توسط تنها پسرش و عمران صلاحی گردآوری شده است. فروغ در سال ۱۳۳۰ صاحب یک فرزند پسر به نام کامیار شد که تنها یادگار او از پرویز شاپور بود ولی بعدها به دلیل اختلاف شدیدش با شاپور برای همیشه از دیدار پسرش محروم شد و این درد را تا ابد با خود بر دوش کشید.
پریشادخت شعر ایران؛ یکسال پس از تولد پسرش از شاپور جدا شد و در همان سال اولین نقد شعر خود را به نام اسیر درقالب کلاسیک منتشر کرد پس از آن در سالهای ۳۶ و ۳۸ مجموعه دیگری از اشعارش به نامهای دیوار و عصیان را چاپ کرد.
فروغ علاوه بر شاعری به سینما هم بسیار علاقه داشت. پس از جدایی از پرویز شاپور به سفرهای اروپایی زیادی رفت، در این سفرها با زبان ایتالیایی، تئاتر و اپرا بیشتر آشنا شد. در سال ۱۳۴۱ فیلمی مستند از خانه جذامیان تبریز ساخت به نام خانه سیاه است و در سال ۱۳۴۲ به عنوان بازیگر در نمایشنامه در شش شخصیت در جستوجوی نویسنده نقشی را ایفا کرد.
وی در ساخت فیلمهای دیگری مثل آب و گرما و مراسم خواستگاری در ایران و موج و مرجان خارا نیز حضور داشته است.
فروغ در این زندگی پرهیاهوی خود سرپرستی فرزند کوچک پدر و مادری جذامی را نیز عهدهدار شد، که شاید به خاطر اندوه ندیدن فرزندش این عشق را به کودک دیگری منتقل میکرد.
وی بعداز آشنایی با ابراهیم گلستان بیشتر به تهیه و ساخت فیلم و کارهای سینمایی مشغول شد، گرچه همین آشنایی نیز برای او همیشه باعث دردسر و خلاف میل بسیاری از مردم آن زمان بود.
فروغ در ۲۴ بهمن سال ۱۳۴۵ وقتی که تنها ۳۲ سال داشت طی یک سانحه رانندگی در خیابان قلهک- دروس تهران از دنیا رفت.
داغ از دنیا رفتن فروغ بر عرصه شعر ایران اثر بدی گذاشت چراکه او بعداز نیما در پایه شاعرانی چون شاملو، اخوان ثالث و سهراب سپهری از بزرگان و تاثیرگذاران شعر نوی ایران بود.
فروغ پس از تحولات فکری و روحی که در طول زندگی برای او روی داد، تغییرات شگرفی در نگارش شعری خود صورت داد که نمونه بارز آن در مجموعه تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد کاملا مشهود است.
او جزو زنانی بود که جلوتر از زمان خود میاندیشید و زندگی میکرد. از قید و بندهای جامعه و اطرافش بیزار بود و به گفته خودش آرزو میکرد، زیبا و هنرمند نباشد اما خوشبخت و آرام باشد. فروغ دیوانهوار آزادی را میطلبید و به خاطر فشارهایی که خانواده به خصوص پدرش از کودکی بر او گذاشته بودند بیشتر از هم نسلان خود در طلب زندگی بیدغدغه و آزاد بود.
این آزادیخواهی و شکستن قید و بندها و حتی جدایی از همسر اول و آشنایی با ابراهیم گلستان همواره او را در مظان اتهام مردم قرار داده بود و از او زنی بی قید و بند ساخته بودند.
هیچکس نمیدانست آنچه فروغ را به این آشفتگی و فرار از حصار کشانده ابتذال نیست، بلکه آرزوی زندگی آرام و خالی از دخالت دیگران است.
وقتی او مینویسد: این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است که همچنان که تو را میبوسند در ذهن خود طناب دار تو را میبافند...
نشان از دردهای بیامان زنی دارد که هم در عشق و هم در زندگی خصوصی و شخصیاش همواره زیر بار اتهام مردم بوده است.
او در تمام گفته و نوشتههایش آنچه را بیش از همه ذکر میکند یکی داغ هرگز ندیدن فرزندش کامیار است و دیگر، دردهایش از عشق و طعنههای مردم.
فروغ از امید سبز شدن دستهایش در باغچه نیز گاهی مینویسد، (دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهند شد میدانم) اما اینها هیچکدام پاسخگوی دردهای بیامان او نیست وقتی مینویسد: دلم گرفته است به دیوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم...
افسوش که برای فروغ تا انتهای عمر کوتاهش چراغهای رابطه تاریک ماندند و هیچ نیمهای ناتمامی قلبش را تمام نکرد! او گاهی به نومیدی خود معتاد بود و گاهی از خوشبختی غریبانهاش مینوشت و همه زخمهایش از عشق بود...
و درنهایت روزی که از دنیا رفت، که گویا از پیش از مرگ خود باخبر بوده، از مادرش خداحافظی میکند و از همه میخواهد اگر به خانهاش رفتند برایش چراغ ببرند و یک دریچه که از آن بتواند به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرد...
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست