پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی باراک اوباما


جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی باراک اوباما

نکته مهم در ارتباط با ایالات متحده آمریکا این است که با تغییر رئیس جمهور بسیاری از سیاست های کلان این کشور از جمله سیاست خارجی تغییر اساسی نخواهد کرد و صرفاً تاکتیک های دستیابی به این اهداف کلان دچار تغییراتی خواهد شد

نکته مهم در ارتباط با ایالات متحده آمریکا این است که با تغییر رئیس جمهور بسیاری از سیاست های کلان این کشور از جمله سیاست خارجی تغییر اساسی نخواهد کرد و صرفاً تاکتیک های دستیابی به این اهداف کلان دچار تغییراتی خواهد شد.

طبق یک سنت دیرینه انتخابات عمومی ریاست جمهوری آمریکا هر چهار سال یک بار در اولین سه شنبه ماه نوامبر برگزار می گردد و امسال نیز با برگزاری پنجاه و ششمین دوره انتخابات در ۴ نوامبر ( ۱۴ آبان)، سناتور ۴۷ ساله ایالت ایلینویز «باراک حسین اوباما» که یک آمریکایی کنیایی تبار است، به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا برگزیده شد.

برخی معتقدند مردم آمریکا نسبت به مسایل خارجی توجه چندانی ندارند و عمدتاً به مسایل اقتصادی و رفاه می اندیشند و بیش از هر چیز کاهش مالیات ها، کاهش بیکاری، کاهش قیمت ها و ارتقاء سطح بهداشت برای آنان مهم است؛ و بر همین اساس است که فرد مورد نظر خود را در میان نامزدهای ریاست جمهوری بر می گزینند. نظام سیاسی در آمریکا ریاستی است و رئیس جمهور به عنوان شخص اول کشور، در تمامی حوزه ها اختیارات فراوانی دارد. در حوزه سیاست خارجی کلیه روابط خارجی، انعقاد قراردادها و عهد نامه ها، امضای مصوبات مجالس نمایندگان و سنا و بسیاری امور دیگر در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور قرار دارد.

نکته مهم در ارتباط با ایالات متحده آمریکا این است که با تغییر رئیس جمهور بسیاری از سیاست های کلان این کشور از جمله سیاست خارجی تغییر اساسی نخواهد کرد و صرفاً تاکتیک های دستیابی به این اهداف کلان دچار تغییراتی خواهد شد. سنت هایی از قبیل صلح، آزادی، دموکراسی، امنیت و شیوه زندگی آمریکایی در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد که همه رؤسای جمهور ادعای پایبندی به آنها را دارند؛ به همین دلیل سنت های مذکور اصول ثابتی را بر سیاست خارجی این کشور تحمیل می کنند. «هنری کسینجر» می گوید؛ «سیاست خارجی کشور ما با هر رئیس جمهور جدید تغییر می کند، اما برآیند اساسی سیاست ها همان که هست باقی می ماند.» اما از سوی دیگر برخی معتقدند تصور این که حزب و شخصیت فردی رئیس جمهور هیچ تأثیری بر استراتژی ها ندارد، تصوری خطا و تلاشی برای ساده انگاری مسایل واقعاً پیچیده است. به عبارت دیگر گرچه ساختارها در حاکمیت آمریکا نمود و بروز بسیار جدی دارند و عملکرد و رفتار این کشور را در خارج رقم می زنند، صرفنظر از ساختارها، افراد نیز بواسطه برخورداری از شخصیت های ویژه در خلق فضاهای جدید، می توانند منشاء تحولات و تغییراتی باشند؛ همچنان که جورج واشنگتن، جیمز مونروئه، آبراهام لینکلن و فرانکلین روزولت تآثیرات زیادی بر تاریخ آمریکا داشته اند. در هر صورت صرفنظر از میزان تغییر و تحول در سیاست خارجی آمریکا در دوران باراک اوباما، این کشور به دلیل درگیری های موجود بر روی مسایل خاورمیانه متمرکز خواهد شد و خاورمیانه همچون سال های گذشته جایگاه ویژه ای نزد طراحان و مجریان سیاست خارجی آمریکا خواهد داشت. در این نوشته سعی می شود با توجه به اظهار نظرها و موضعگیری های باراک اوباما و از سوی دیگر اوضاع و شرایط منطقه خاورمیانه، به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که سیاست خاورمیانه ای آمریکا در دوران باراک اوباما چگونه خواهد بود؟

برای پاسخ به این سئوال در منطقه خاورمیانه چهار حوزه سیاسی مهم که عبارتند از: مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی، مسئله عراق، بحران افغانستان و موضوع هسته ای جمهوری اسلامی ایران، مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار می گیرد و با توجه به شواهد و روندهای موجود، به رویکرد و خط مشی آینده دستگاه سیاست خارجی امریکا اشاره می گردد.

● مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی

قطعاً مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی طولانی ترین منازعه در طول تاریخ معاصر است. این موضوع آن چنان در منطقه خاورمیانه نمود و بروز پیدا کرده که عمیقاً با نام این منطقه در هم تنیده شده و امروزه به یکی از شاخصه های مهم این منطقه تبدیل شده است. یکی از دلایل طولانی شدن این بحران و لاینحل باقی ماندن آن دخالت ها و حمایت های آمریکا از رژیم صهیونیستی است. در هر صورت تلاش های چندین رئیس جمهور آمریکا در میانجیگری و ارایه طرح های مختلف تاکنون بدون نتیجه بوده است. در سال های اخیر مطرح شدن طرح هایی همچون طرح نقشه راه، طرح خاورمیانه بزرگ و طرح خاورمیانه جدید، مقرون موفقیت نبوده، همچنان که آخرین تلاش ها برای برون رفت از بن بست پیش رو که در چارچوب کنفرانس آناپلیس شکل گرفت نیز بی نتیجه مانده است. دولت بوش طی ۸ سال اخیر به دلیل اتخاذ سیاست های یکجانبه گرایانه و تهاجمی آن قدر غرق در مسایل بین المللی و جنگ های مختلف شد که نمی توانست آن طور که لازم بود نقش مؤثری در منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی ایفا نماید؛ شاید هم این سیاستی بود که با توافق متحد خود اسرائیل به آن رسیده بودند. اما در هر صورت سیاست های آمریکا در سال های اخیر در حل این بحران کاملاً با شکست مواجه گردیده و امروز بیش از هر زمان دیگری ابزارها و توان دیپلماسی آمریکا در این زمینه تضعیف شده و آمریکا عملاً وجهه یک میانجی صلح طلب و بی طرف را از دست داده است.

این ها موضوعاتی هستند که به نظر می رسد باراک اوباما نسبت به آنها آگاهی دارد. وی پس از سفر به منطقه خاورمیانه در تابستان گذشته با اشاره به اهمیت حل بحران فلسطین اظهار داشت: «اگر بتوانیم مناقشه اسرائیل و فلسطین را حل کنیم، کشورهای حاشیه خلیج فارس به آسانی از ما در مورد مسئله عراق و افغانستان حمایت خواهند کرد.»

اظهار نظر فوق علاوه بر این که نشان می دهد مناقشه اسرائیل و فلسطین از اهمیت بنیادین بر خوردار است، پیروزی آمریکا در سایر جبهه های درگیری در خاورمیانه را هم موکول به موفقیت در مسئله فلسطین معرفی می کند؛ که البته این موضوع به خاطر مسایل جاری در داخل اسرائیل و در میان فلسطینی ها از پیچیدگی زیادی برخوردار است.

آینده مبهم نخست وزیری در اسرائیل و رهبری دولت خودگردان فلسطین که در تابستان آینده با پایان ریاست محمود عباسی روبرو خواهد شد، چشم اندازها را تار نموده است. محدودیت های وحشیانه رژیم صهیونیستی در خصوص مردم غزه در روزهای اخیر نیز بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. حماس به عنوان دولت قانونی فلسطین از قدرت خلع شده و گروه های فلسطینی در مناطق غزه و کرانه باختری به تسلیحاتی دست یافته اند که مناطق اشغالی را در تیررس آنها قرار می دهد. در کنفرانس ها، مسائل مهمی همچون طرح های صلح و مذاکرات مختلف، مسایل اساسی مردم فلسطین از جمله سرنوشت آوارگان، تشکیل کشور مستقل فلسطینی، تعیین مرزها و وضعیت بیت المقدس نادیده گرفته شده اند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی که از حمایت های لابی قدرتمند آیپک در آمریکا برخوردار است، بویژه از رئیس جمهور آتی ایالات متحده انتظار دارد تا فرایند به اصطلاح صلح و به رسمیت شناخته شدن موجودیت خود از سوی کشورهای منطقه را تسریع نماید و حزب ا... لبنان و نیروهای مسلح جنبش حماس در غزه را خلع سلاح کند.

با توجه به فقدان اراده جدی برای دستیابی به صلح واقعی در میان مقامات رژیم صهیونیستی، به نظر نمی رسد باراک اوباما، که در آغاز ریاست جمهوری خود در جبهه های مختلف در خاورمیانه درگیر خواهد شد، بتواند مناقشه اسرائیل و فلسطین را حداقل در کوتاه مدت به سرانجام مسالمت آمیزی برساند. گرچه وی وعده داده که تلاش های بی شائبه ای در زمینه برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه انجام دهد اما نهایتاً تلاش وی فقط می تواند در احیاء روند به اصطلاح صلح خلاصه گردد که البته با توجه به همکاران و مشاوران اوباما که تحت نفوذ لابی صهیونیسم هستند و از سوی دیگر عدم علاقه و خواست رژیم صهیونیستی در دستیابی به صلح واقعی، آینده روشنی برای فلسطینیان متصور نمی باشد. در خصوص مسایل سوریه نیز، اوباما اظهار علاقه نموده که با این کشور وارد مذاکره شود. دست اندرکاران سیاست خارجی اوباما معتقدند ضرورت دارد سوریه را از حلقه طرفداران ایران جدا کنند. این می تواند با وعده اقتصادی و کمک به سوریه برای حضور فعال در مجامع بین المللی و بازگرداندن بلندی های جولان به این کشور و دستیابی به صلح در برابر زمین انجام گیرد. اما با توجه به اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک جولان به نظر نمی رسد مقامات رژیم صهیونیستی حاضر به بازگرداندن این منطقه به سوریه شوند و در واقع این ترفندی برای پیچیده کردن بازی است.

بنابراین، عرصه سوریه نیز یک میدان ساده برای پیشبرد سیاست خارجی آمریکا نخواهد بود؛ اوباما همچون سلف خود با مشکلات زیادی در این میدان مواجه است.

● مسئله عراق

بدون تردید مهم ترین موضوعی که طی سال های اخیر توجه مردم آمریکا نسبت به سیاست خارجی کشورشان را جلب نموده، مسئله عراق است. نزدیک به شش سال از حمله و حضور آمریکا به عراق می گذرد، در حالی که بیش از ۴۲۰۰ سرباز آمریکایی و هزاران نفر از مردم عراق کشته شده و میلیون ها نفر از عراقی ها از اوطان خود آواره شده اند و بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار هزینه های مستقیم این جنگ نیز بر عهده مالیات دهندگان آمریکایی قرار گرفته است. هم اکنون نیز ۱۵۰ هزار سرباز آمریکایی در عراق حضور دارند که هزینه های زیادی را بر اقتصاد متزلزل و بحران زده این کشور تحمیل نموده اند.

دستاوردهای دولت بوش در عراق به یک توافقنامه امنیتی محدود گردیده که آن هم تاکنون نسبت به محتوای اولیه خود بسیار تعدیل شده و البته سرنوشت آن نیز در گرو نتیجه همه پرسی از مردم عراق قرار گرفته است. بدون تردید ناکامی های دولت بوش در این کشور از دلایل عمده شکست جمهوریخواهان در انتخابات میان دوره ای کنگره در سال ۲۰۰۶ و انتخابات ریاست جمهوری اخیر و اقبال مردمی نسبت به اوباما بوده است. بخش مهمی از رویکرد کلی و البته ابهام آمیز اوباما که با شعار «تغییر» اعلام گردیده، معطوف به تغییر سیاست ها در خصوص عراق است. حزب دموکرات در راهبرد خود جنگ عراق را از جمله اشتباهات آمریکا در مسیر مبارزه با تروریسم ارزیابی نموده است؛ اوباما با به چالش کشیدن جدی سیاست های بوش در عراق، وعده داده نیروهای نظامی آمریکا را ظرف مدت ۱۶ ماه از عراق خارج کند. در حالی که بر اساس توافق نامه امنیتی امضاء شده با دولت عراق، نیروهای آمریکایی حداقل تا سه سال آینده در عراق حضور خواهند داشت.

اکنون اوباما با وضعیتی در عراق مواجه است که بی ثباتی، مبهم بودن سرنوشت موافقت نامه امنیتی و هزینه های ۱۰ میلیارد دلاری در ماه، تنفر روزافزون مردمی نسبت به ایالات متحده و انتظارات مردم آمریکا جهت تغییر سریع، از ویژگی های آن به شمار می رود.

بنابراین گرچه به نظر می رسد اوباما خواهان رهایی سریع آمریکا از باتلاق عراق است، اما وضعیت موجود شاید این امکان را به سهولت و سرعت برای وی فراهم نیاورد.

به هر حال اوباما برنامه کاهش تدریجی نیروهای آمریکایی در عراق را به اجرا خواهد گذاشت.

● افغانستان

افغانستان کشوری است که به بهانه حضور القاعده در آن، در ۱۵ مهر ماه سال ۱۳۸۱ و تنها ۲۵ روز پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر مورد حمله نظامی آمریکا قرار گرفت و هم اکنون نیز ۳۲ هزار سرباز آمریکایی همراه با ۲۰ هزار نفر از نیروهای عضو ناتو در آن مستقر هستند. بازیابی قدرت توسط طالبان و کنترل مجدد بخش های مهمی از افغانستان توسط این گروه موجب شده است توجه آمریکا از عراق به افغانستان متمرکز گردد و اوباما لزوم انتقال سربازان آمریکایی از عراق به افغانستان را مطرح نماید. از منظر راهبرد حزب دموکرات، مبارزه با القاعده و تروریسم می بایست از طریق تمرکز بر افغانستان و افزایش همکاری با پاکستان صورت پذیرد. مبهم بودن سرنوشت سران القاعده و طالبان موجب افزایش قدرت چانه زنی دموکرات ها در مقابل جمهوریخواهان گردید و در انتخابات اثراتی غیر قابل انکار به نفع دموکرات ها داشت. رئیس جمهور آینده آمریکا معتقد است جورج بوش برای مبارزه با تروریسم، افغانستان را رها کرده و بر روی عراق متمرکز شده، و این موضوع تقویت طالبان و تضعیف دولت افغانستان را به همراه داشته است. اوباما اعلام نموده حمله علیه طالبان را شدت خواهد بخشید و این نیروها را در مرز پاکستان ریشه کن خواهد کرد؛ و این در حالی است که حملات نظامی آمریکا به مناطق پاکستان، واکنش های گسترده ای را در سطح مردم و دولتمردان این کشور نسبت به اقدامات آمریکا برانگیخته و بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. وضعیت پیش روی اوباما در خصوص افغانستان نیز امیدوار کننده نیست. نفوذ طالبان در حالی رو به گسترش است که متحدین اروپایی آمریکا از اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان سر باز زده اند. این واگرایی هنگامی که صدراعظم آلمان به شدت با اعزام تعداد بیشتری از سربازان آلمانی به افغانستان مخالفت کرد، بیش از هر زمان دیگر نمایان گردید. از سوی دیگر رئیس جمهور افغانستان در پیام تبریک خود به اوباما از وی خواسته است تا مبارزه علیه تروریسم را خارج از مرزهای افغانستان پیگیری کند. حامد کرزای پس از توصیه ها و هشدارهای زیاد به مقامات آمریکایی در خصوص عدم بمباران مردم بی گناه افغانستان، در اظهارنظر خود در آبان ماه گذشته ضمن اعلام آمادگی جهت مذاکره با گروه طالبان هشدار داد غرب باید بین خروج از افغانستان و مذاکره با طالبان یکی را انتخاب نماید. این رویکرد با مواضع اعلامی اوباما در خصوص ضرورت تشدید مقابله با طالبان و القاعده و لزوم تمرکز آمریکا در مبارزه با تروریسم در افغانستان، در تضاد قرار دارد و این موضوع بر دشواری های مسیر آینده اوباما خواهد افزود.

به نظر می رسد دولت آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما به طور غیر مستقیم با طالبان وارد مذاکره خواهد شد و تلاش خواهد کرد زمینه های درگیری آمریکا در افغانستان را افزایش دهد.

● پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران

مهم ترین چالش در روابط ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران طی پنج سال اخیر، مسئله دستاوردهای هسته ای ایران بوده است.

در سال ۱۳۸۲ با اعمال فشار دولت بوش، علیه برنامه اتمی ایران پرونده ای تشکیل و بالاخره پس از دو سال این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع گردید و تاکنون پنج قطعنامه نیز علیه ایران در این شورا به تصویب رسیده است، اما این قطعنامه ها هیچ کدام نتوانسته مانع از تداوم فعالیت های هسته ای ایران شود. در واقع سیاست چماق و هویج آمریکا در مقابله با فعالیت های هسته ای ایران کاملاً ناکارآمد بوده است. بطور کلی گرچه طی هشت سال گذشته ایران تنها مسئله سیاست خارجی آمریکا نبوده، اما بدون تردید باید ایران را مشکل ترین و پیچیده ترین مسئله در این عرصه به شمار آورد. نکته مهم در این خصوص این است که به رغم تحریم ها، تهدیدها و فشارهای زیاد، ایران کنونی بمراتب قدرتمندتر از آغاز ریاست جمهوری جورج بوش است و جایگاه این کشور در سطح منطقه بدون هیچ تردیدی مستحکم تر گردیده است.

این موضوعات بدون شک مورد توجه حزب دموکرات و اوباما قرار داشته و به همین دلیل اوباما در اولین اظهار نظرهایش خواهان گفتگوی مستقیم و بدون پیش شرط با رئیس جمهور ایران شد؛ گرچه بعداً در اثر فشار لابی صهیونیسم این نظرات تا حدودی تعدیل گردید. اما این موضوع نشان دهنده ناکارآمدی و ناکامی سیاست های بوش در خصوص مسئله هسته ای ایران می باشد.

دموکرات ها در مقابل جمهوریخواهان – که معتقدند ایران به علت برهم زدن موازنه قوا به زیان اسرائیل و ایدئولوژی ضد غربی صلاحیت دستیابی به تکنولوژی هسته ای را ندارد – اعلام نموده اند هسته ای شدن ایران محیط زیست را به خطر می اندازد و با ابزار قدرت علمی، اسرائیل را تهدید می کند. در چارچوب همین تفکر، حزب دموکرات ممانعت از دستیابی ایران به توان هسته ای را در استراتژی خود قرار داده و توفیق در این راه را منوط به اعمال تحریم های شدید و همکاری با قدرت های دیگر می داند. در طرف دیگر این مناقشه، جمهوری اسلامی ایران با مسلم دانستن حق مردم ایران در بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای، انتظار دارد مقامات آمریکایی در سیاست های خود تجدید نظر نمایند. چنانچه اعمال تحریم های بیشتر و یا پذیرش ایران هسته ای را گزینه های محتمل اوباما در قبال مسئله هسته ای ایران بدانیم، باید گفت هر دو راه مشکلات زیادی برای رئیس جمهور آینده آمریکا در بر خواهد داشت. از یکسو ادامه سیاست های بوش در قبال ایران طی هشت سال گذشته برای اوباما که شعار «تغییر» و مذاکره با مقامات ایرانی را سر داده امکان پذیر نیست، و از سوی دیگر امتیازدهی به ایران با توجه به نفوذ اسرائیل و لابی صهیونیسم در هیأت حاکمه آمریکا و بویژه بین دموکرات ها نیز برای اوباما امری بسیار دشوار است.

اوباما سیاست بوش در قبال ایران را اشتباه توصیف نموده و سیاست صحیح را استفاده از هویج ها و چماق های بزرگ دانسته است. به نظر می رسد راهی که دولت آینده آمریکا در مقابل ایران در پیش خواهد گرفت، با لحاظ نمودن دو موضوع ممانعت از حمله نظامی و خودداری از امتیازدهی، همراه باشد و آن می تواند کاربرد تهدیدات نیمه سخت و نرم و استفاده بیشتر از قدرت نرم افزاری باشد. طبیعتاً در ماه های اول ریاست جمهوری، اوباما از محبوبیت نسبی بیشتری برخوردار خواهد بود و با استفاده از همین فرصت فشارهای بین المللی علیه ایران را افزایش خواهد داد؛ مذاکرات ۱+۵ ادامه می یابد و قطعنامه های جدیدی که حاوی تحریم های بیشتر علیه ایران بویژه در حوزه انرژی هسته ای هستند به تصویب خواهد رسید. این اقدامات ممکن است با پیگیری شعار مذاکره مستقیم با مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی ایران همراه شود که صرفاً با هدف افزایش قدرت چانه زنی آمریکا در متحد کردن کشورهای غربی و ایجاد اجماع بین المللی علیه ایران صورت خواهد گرفت. اوباما معتقد است مذاکره مستقیم با مقامات ایران به سیاست آمریکا برای تحریم های گسترده تر، اعتبار بیشتری خواهد بخشید. در مجموع، انزوای بیشتر و مهار قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، سیاست محوری آمریکا در دوران اوباما خواهد بود. اکنون، مهار ایران به کلید حل سایر مشکلات آمریکا در منطقه تبدیل شده است.

● جمع بندی

بطور کلی می توان گفت اگرچه اصول سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه همچنان ثابت خواهد ماند، اما تغییر رئیس جمهور قطعاً با تغییر در تاکتیک ها و ایجاد فضای جدید در زمینه های مختلف همراه خواهد بود. بنابراین همچنان شاهد تداوم سیاست های خارجی آمریکا در خاورمیانه خواهیم بود؛ ولی طبیعتاً عناصری از تغییر در این سیاست ها بوجود خواهد آمد. ضمن آن که «تغییر»، شعار اصلی و محوری اوباما در انتخابات بوده و قدرت چانه زنی رأی دهندگان و مخالفین سیاست های بوش را افزایش می دهد و به یک خواست و انتظار عمومی بین مردم آمریکا تبدیل گردیده است. به عبارت دیگر آنچه را که می توان انتظار تدوام در آن را داشت، اصول کلی خط مشی های سیاست های آمریکا جهت حضور و کنترل منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه است؛ اما از سوی دیگر تغییر و تحولاتی در سیاست های افراطی، تنش زا و جنگ طلبانه دوران بوش که عمدتاً منجر به ناکامی و شکست گردیده نیز پدیدار خواهد شد. از این رو شیوه تعامل و اجرای سیاست های آمریکا در دوران اوباما با شکل جدیدی از آرایش نیروهای سیاسی و نظامی و ارایه تعریف های جدید از ماموریت ها و اهداف پیگیری می گردد. بدون تردید باراک اوباما سیاست خارجی آمریکا را با کاربرد دیپلماسی فعال، تکیه بر ارزش ها و اصول و تاکید بر چند جانبه گرایی دنبال خواهد نمود.

نویسنده: محمد اکرم نیا



همچنین مشاهده کنید