جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در ایران اصولاً با پدیده هایی به نام دانشگاه, استاد و دانشجو مواجه نیستیم


در ایران اصولاً با پدیده هایی به نام دانشگاه, استاد و دانشجو مواجه نیستیم

بحث پیرامون تولید علم دین و دانشگاه بازمفهوم سازی دانشجو, دانشگاه و استاد در ایران نقد از وضعیت علمی دانشگاه های ایران بویژه نقدهایی آقای عباس سلیمی نمین در باب دانشگاه های آزاد مطرح کرده اند, همه و همه از عقب ماندگی پژوهشی رنج می برند

بحث پیرامون تولید علم؛ دین و دانشگاه؛ بازمفهوم سازی دانشجو، دانشگاه و استاد در ایران؛ نقد از وضعیت علمی دانشگاه های ایران بویژه نقدهایی آقای عباس سلیمی نمین در باب دانشگاه های آزاد مطرح کرده اند، همه و همه از عقب ماندگی پژوهشی رنج می برند. مقاله حاضر یکی از سلسله نقدهایی است که در باب بحث علم در ایران بدان پرداخته ام. در ایران مفاهیمی به نام دانشجو، استاد و دانشگاه وجود ندارد.

۱) حقیقتاً دانشگاه های آزاد و دولتی –سراسری- تا چه حد از پتانسیل های موجود در جامعه علمی استفاده کرده و تا چه حد این پتانسیل را در جهت تحقق و توسعه در اختیار دانشگاهیان قرار داده است؟ باید دید نرخ رشد پدیده مهاجرت نخبگان با وجود سیستم آموزشی دانشگاه آزاد که تنها در بعد اقتصادی از سوی دانشجو با سایر دانشگاه ها متفاوت است و مدعی است با سرفصل های ارائه شده از سوی وزارت علوم منطبق و همسو حرکت کرده، کاهش یافته یا افزایش؟ دانشگاه های ما، چه سراسری و چه آزاد تا چه میزان در تولید علم، فرایند تحقیق و توسعه علمی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اندیشه مترقی توسعه علم محورسهیم بوده اند و یا اصلاً تولیدی وجود داشته است؟ یا سوالات بنیادی تری همچون رسالت ها و ارزش های دانشگاه و مسئله دین در دانشگاه های ایران؟ از مسئله توسعه فرهنگی دانشگاه تنها کارکرد جامعه پذیری و پوپولیستی آن مراد شده است و اصلاً دانشگاه محصول وارداتی است با بارکد کالایی غرب که هنوز بر بدنه جامعه ما زیادت کرده و دارای ابهامات بسیار زیادی است و هر لحظه پیچیده تر و مبهم تر می گردد. هنوز نقد علمی در دانشگاه ها نهادینه نگردیده، چه رسد به نقد در بستر جامعه. مسئله شکاکیت در اصل وجودی دانشگاه ها با مسئله مکیته های انضباطی دانشجویی در تضاد است.

دانشگاه محل تفکر است و وظیفه دانشگاه خلق تفکر به دست دانشجو و پژوهشگر است. باید دید سیستم ها و نظام های آموزشی در آموزشگاه های مقدماتی و آموزش عالی این اجازه را به دانشجویان و دانشپژوهان می دهد؟ اگر بلی، پس چرا با بحران مدیریت، بحران مهاجرت نخبگان، بحران انحرافات اجتماعی، بحران مفاسد سیاسی و اقتصادی و ... در اقصی نقاط کشور مواجه هستیم و اگر خیر، پس دانشگاه آزاد هم به جرم تکرار اشتباهات، سرباری است بر بارهای قبلی و بحران زا.

۲) باید گفت، علم در بستر فرهنگی خاصی رشد می کند؛ باید در جامعه بستر فرهنگی مناسبی فراهم آید تا دانشگاه، خلاق و پویا و بدون توقف، به تولید دانش و تکنولوژی بپردازد. در غرب که محل پیدایش دانشگاه های نوین است، شکاکیت منظم و سیستماتیک، خلاقیت مداوم را تضمین می کند. دانشگاه های ایران از دانشگاه های غرب الگو برداری شده اند. این الگو برداری بدون توجه به ارزش های ذاتی دانشگاه غربی بی فایده و عبس است. بدون پذیرش این ارزش ها نمی توان کار علمی و خلق دانش کرد. خلق دانش نیاز به برخی لوازم فرهنگی دارد.

متاسفانه این لوازم فرهنگی که ریشه در ارزش های غربی دارند در مواجهه با نظام ارزش های ما تعارض پیدا می کنند. خصوصاً تعارض میان نظام ایدئولوژیک حاکم بر جامعه ما که مطالباتی مغایر با اصول ذاتی دانشگاه دارد. لذا مسئله ای که هنوز حل نشده آن است که ارزش های مولد علم و توسعه دهنده آموزش کدامند و چگونه با شرایط سیاسی و فرهنگی جامعه امروز ما سازگار می شوند؟ به راستی حدود شکاکیت کجاست؟ عدم پاسخ به این پرسش بنیادین موجب شده است تا دانشگاه ها در تقابل با ارزش های کلی جامعه قرار گیرند و از آن بدتر، در درون دانشگاه، افراد در دو نظام و فضای ارشی متفاوت تنفس می کنند. از طرفی در کلاس های درس بر شکاکیت منظم تاکید می شود و از طرف دیگر در مراسم های فرهنگی، امور غیر عقلانی به عنوان امور فرهنگی و دینی و ... عنوان می گردند.

۳) در حال حاضر هنوز در ایران از ۳ مفهوم دانشگاه، دانشجو و استاد تعریف دقیق و سنجیده ای وجود ندارد، همین امر و سایر عوامل موجب توده ای شدن و تعمیم آموزش عالی در کشور؛ فاصله میان مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی علمی دانشگاه و جامعه را به حداقل رسانده و در این صورت می توان گفت دانشگاه در سایر نهادهای فرهنگی کشور ادغام شده است. لذا جامعه ما و بویژه جامعه دانشگاهی ما فاقد بستر مناسب برای گفت و شنود در مورد فرهنگ گردیده است.

۴) مسائلی که دانشگاه های ما در ایران از آن دوری جستند مسئله ارزشمند نمودن علم بود. یکی از بحران های زنجیروار جامعه ما عدم توجه به ارزش علم است. قویاً این بحران، به دلیل موضع انفعالی دانشگاه های ما در قبال جامعه، به راحتی به دانشجویان ما سرایت می کند. به هر حال بین ارزش علم در جامعه و ارزش علم در دانشگاه، رابطه تنگاتنگی وجود دارد.

در بحث از علم با ۳ جنبه اصلی مواجهیم:

الف) تولید علم

ب) بکارگیر علم

ج) انتقال علم.

از آنجایی که وضعیت ارزش علم در دچار بحران است، بالطبع در هر یک از زمینه های ۳ گانه فوق نیز دچار بحران هستیم. و عبور از این بحران ها جز با نهادمند کردن ارزش علم در جامعه میسر نخواهد بود. لذا نهادمند کردن ارزش علم یکی از اهداف بسیار مهم و حیاتی ای باید باشد که در حوزه فرهنگی دانشگاه به همراه حوزه آموزش و پرورش میسر می شود.

۵) مسئله ای که معایب زیادت دانشگاه های ایران را –چه سراسری و چه آزاد- از مزیت های آن فزونی می بخشد، توده ای شدن آموزش عالی و عدم توجه به کیفیت تحصیلی است. در جایی که تنها نام دانشگاه را به یدک می کشد و به وظایف اصلی خود عمل نمی کند و تعریف و تبیین دقیقی از مفاهیم، مهارت ها و مبادلات ارائه نمی دهد و بین تولید کنندگاه، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان علم و دانش، هیچ ارتباط دو سویه ای وجود ندارد، در چنین حالی به نام دانشگاه، دانشجو در عمل مفید واقع نمی شود و آنچه وجود دارد تنها اسامی است، نه مصادیق؛ چیزهایی وجود دارند که بیشتر ذهنی اند و منحط تا عینی و ایده آل. چرا که نه دانشگاه ما، و نه استاد ما و نه دانشجوی ما، آنچنان که باید، متعهد و پاسخگو نیستند. دانشگاه ها بیش از هر زمان دیگر تنها جایگاه مستقل ارزش های جمعی و فرهنگ و نیز بهترین مکان برای بیان نقد سازنده و ایده های تازه اند.

دانشگاه ها این نقش را با ازادی های نسبی در طول قرن ها ایفا کرده اند. همچنانکه این مسئولیت در دوران های تاریک اندیش و در نظام های اقتدارگر اهمیت داشت، در دنیای کنونی که قدرت بازار و سیاست مداران کوته بین بر آن تسلط دارند نیز با اهمیت تلقی می شود.

۶) امروزه بزرگترین تهدید آن است که دانش به صورت کالایی خصوصی درآید که تنها خریداران توانمند بتوانند از آن استفاده برند، در حالی که دانش، زمانی یک کالای عمومی تلقی می شد و در دسترس جویندگان آن بود. این صحیح است که هزینه آموزش عالی و پژوهش به طور کلی بار سنگینی برای جامعه می باشد اما دلیلی بر پرداخت هزینه بیشتر، چه از سوی دولت و چه از سوی افراد نیست.

هم اکنون گرایش در جهت تجاری کردن نتایج پژوهش به منظور افزایش درآمد برای پژوهش بوجود آمده است. این گرایش دارای جنبه های مثیتی است و علاوه بر تامین بودجه بیشتر برای آموزش و پژوهش و افزودن توانِ بخش آموزش عالی، می تواند باعث ایجاد مراکزی شود که کارآمد ترند و از توان بیشتری جهت پاسخگویی به نیازها برخوردار هستند.

البته گرایش به تجاری کردن نتایج پژوهش، عنصر بی اعتمادی را نیز وارد آموزش عالی می کند. این امر بسیار مهم تلقی می شود. به طوریکه بهترین موسسات آموزش در کنار بدترین موسسات در حال فعالیت هستند. این وضعیت ایجاب می کند که کیفیت در جهت حمایت از مصرف کنندگان و نیز کیفیت آموزش و یادگیری در مراکزی که از ابزارها و شیوه های جدید آموزشی استفاده می کنند مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند.

در زمینه تجاری کردن پژوهش، مشکلی که وجود دارد و همگان از آن آگاهی دارند، استقلال پژوهشگر از نظر موضوع مورد انتخاب، صداقت او در یافته های خود و انتشار نتایج پژوهش است.

۷) آموزش عالی باید از استقلال کامل برخوردار باشد. این استقلال به معنی مستقل بودن از دولت و ضوابط دولتی و نیز مستقل بودن از جهان پیرامون از جمله مراکز و شرکت های اقتصادی است.

۸) دانشگاه غربی که در سراسر جهان به عنوان یک مدل شناخته شده است، دارای مشخصات ذیل است:

- دانشگاه غربی تمایز کم و بیش دقیقی بین نظریه و عمل گذاشته است.

- دانشگاه غربی اهمیت زیادی به خودمختاری و استقلال و جدایی داده است. ت آن حد که به یک عدم تناسب کامل رسیده است.

- دانشگاه غربی هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ عقلانی، یک موسسه مربوط به نخبگان شده است.

- دانشگاه غربی سعی کرده است که یک «برج عاج» باشد. یعنی موسسه ای که هدف اصلی آن «جست و جوی حقیقت» است.

حالا باید دید که دانشگاه های ما در ایران تا چه حد با چنین معیارهایی، از الگوی اصلی خود منطبق و همسو هستند. آیا اصولاً در ایران چیزی با فرهنگ دانشگاهی، استادی، دانشجویی، پژوهشی و ارزشمندی علمی وجود دارد؟

۹) اما در مورد فارغ التحصیلان چه باید گفت؟ به گونه ای واقعی از فارغ التحصیلان انتظار می رود که توانایی های مشکل گشایی و یا صلاحیت و مهارت های کلیدی را کسب کرده باشند. فارغ التحصیلان باید شیوه های انتقادی این مهارت ها را از جهان یادگیری به جهان کار، بیابند.

پرورش توانایی انتقال دانش از جهان یادگیری، علم و تحصیل به جهان کار حرفه ای به صورت گسترده ای به عنوان یک تکلیف بسیار مهم آموزش عالی در نظر گرفته شده است که نمی تواند صرفاً از طریق پرورش راهبردهای نسبتاً عمومی به مسئله گشایی یا مهارت کلیدی نسبتاً کلی برآورده شود.

۱۰) دانشگاه رابطه خاصی با جامعه دارد و نقش حساسی در بازنمایی و شکل دهی به فرهنگ و نیز اثرگذاری بر جامعه ایفا می کند. در واقع دانشگاه رسالت چند جانبه مطالعه جامعه، به چالش کشیدن عقاید مرسوم، تولید اندیشه نو و تکثیر اندیشه ها و ارزش های اجتماعی در بین دانشجویان و به طور کلی جامعه دارد.

۱۱) متاسفانه دانشگاه های ما در ایران، تحت تاثیر عوامل بیرونی واقع شده است. گرچه نمی پذیریم که دانشگاه خرابه شده است، اما قبول داریم که هم در درون و هم در رابطه با بیرون با نارضایتی مواجه شده است. چرا که برخی آن را به علت «خودفروشی» به پیشنهادات اقتصادی بخش صنعت و بازار نقد کرده اند، برخی دانشگاه را مطیع اوامر حکام در راس قدرت دانسته اند. از جهتی دیگر، دانشگاه به منزله برج عاجی، جایگاه پرداختن به امر غیر عملی، باطنی و اثیری خوانده شده است. راست های سیاسی به دانشگاه می تازند، چرا که آنجا مرکز بدعت است و چپ ها اکراه دانشگاه را در بررسی مسائل اساسی، محافظه کارانه می خوانند. در کنار اینها دانشگاه ها متهم به افزایش شهریه و گرایش به خصوصی سازی و اقتصادی کردن، پایین آوردن سطح استاندارد علمی و ارائه درس هایی (مخصوصاً در سطح دکتری) بدون نیاز بازار شده است. مردم به آینده می اندیشند و دراز مدت بودن تاثیرات و علایق دانشگاه توجه منتقدان بسیاری را به خود جلب کرده است. پس دانشگاه به عنوان واسط فرهنگ برای مردم چشم به راه هزاره ای نو، کانون خوبی برای تامل و تفکر نشستن در اوضاع خویشتن است.

اما علی رغم نقدهای تند باید پذیرفت که دانشگاه همواره باید نهادی باشد که جامعه برای یافتن تحلیل و یافتن پاسخ مسائل مهم روز به آن مراجعه می کند.

۱۲) در یک دانشگاه اصیل و حقیقی، دانشگاه ها، اساتید و محققان آن –که می بایست همان دانشجویانس باشند- نقش حساسی در آینده یک جامعه و سرزمین دارند. چرا که منبع اصلی سه جزء اساسی پیشرفت و بالندگی ملت ها هستند: کشف های نو، دانش تخصصی و مردمی فرهیخته هستند. البته دانشگاه و دانشگاهیان کارکردهای پویای دیگری هم دارند. آنها سنت و فرهنگ ما را تفسیر می کنند و انتقال می دهند و در راه شناخت جهان و جایگاه ما در آن یاریمان می کنند. همچنین نقش مهمی هم در ارزیابی و نقد حکومت ها، سیاست های عمومی و نهادها دارند.

باید به دانشگاهیان حقیقی اعتماد شود. استقلال علمی دوره های پیشرفته آنان تثبیت و مورد پذیرش واقع شده و به عنوان ناظر بر جامعه قبولش داریم و حتی امتیاز آزادی آکادمیک هم به آنها بدهیم، چرا که اعتقاد بر آن است که: «بیش از هر حوزه زندگی، در دانشگاه عقاید دگراندیشان و رفتارهای غیرمتعارف نیاز به حمایت ویژه دارند.

۱۳) اما در مورد دانشگاه و دین باید گفت: نسبت میان علم (به مثابه یافته های انسانی) و دین (به مثابه داده های وحیانی) در سه سطح و لایه بحث و بررسی می شود: نسبت میان گزاره های علمی و گزاره های دینی، نسبت میان پیش فرض های علمی و پیش فرض های دینی، نسبت میان روحیه علمی و روحیه دینی.

در ایران هنوز، نسبت میان دانشگاه (نهاد تولید معرفت علمی) و حوزه (نهاد تولید معرفت دینی) و انتظارات متقابل میان این دو تعریف روشنی ندارند. ما همچنان نیازمند ارائه راهبردی هستیم که در سایه آن بتوان علم گرایی و دین باوری را همنشین کرد. به گونه ای که هر دو بتوانند فارغ از برخوردهای فرسایشی، از یاری یکدیگر بهره مند باشند.

۱۴) دانشگاه پدیده ای مدرن است که گاه از آن به عنوان هسته اصلی تداوم بخش مدرنیته یاد می شود. به همین جهت، در فرهنگ و ساختار آن می توان حضور ارزش های مرتبط با مدرنیته را یافت.

دانشگااه در خواستگاه اصلی اش –غرب- با مجموعه ای از ارزش ها و باورها پیوند دارد که مرتون (Merton) از آن به عنوان «راه و رسم» و «اخلاقیات علمی» یاد می کنند: «هنجارهایی که تحت عنوان عام گرایی، اشتراک گرایی، بی طرفی عاطفی و شک سازمان یافته طبقه بندی شده است.» از جمله مواردی که مرتون ذیل این عنوان به آن اشاره می کند، احساسی است که در دانشمند از همان آغاز آموزش، در خصوص خلوص علم در وجود خود می پذیرد: «علم نباید تن به کلفتی و خدمت کاری الهیات، اقتصاد و حکومت بدهد.» وی کارکرد این احساس را حفظ استقلال علم می داند: «تمجید از علم محض به مثابه دفاع در مقابلهنجارهایی است که جهات بالقوه پیشرفت را محدود می کنند و ثبات و دوام پژوهش های علمی را به عنوان یک فعالیت اجتماعی با ارزش، تهدید می نمایند.

دانشگاه با چنی فرهنگی، در جریان گسترش نظام سرمایه داری، به همراه سایر پدیده هایی که خاستگاه آنها غرب است، به جوامع دیگر منتقل شد و در طول زمان به صورت بخشی از ساختار این جوامع درآمد.

در این انتقال اگرچه کارکردهای دانشگاه در محیط اجتماعی بزرگ تر به تناسب شرایط ساختاری تغییر یافت، اما مولفه های اصلی فرهنگ آن تغییر چندانی نیافت. بنا به تحقیقات انجام شده در کشورهای جهان سوم نشان می دهد که دانشگاه در توسعه و نوسازی، تربیت کادر رهبری سیاسی و تغییر سیاسی نقش دارد و تحصیلات دانشگاهی به نهاد وجهه و منزلت و ارزش های دانشگاهی به یک ایدئولوژی تبدیل می شود. با این حال آنچه به صورت تثبیت شده ای در حیات دانشگاهی استمرار دارد –هر چند با کارکرد های متفاوت- ارزش ها و باورهای مرتبط با علم است.

۱۵) در نهایت حتی با توجه به مد نظر قرار دادن بهترین دانشگاه های کشور و بهترین و زبده ترین دانشجویان آن، باز هم در برابر چند پرسش قرار می گیریم: با توجه به آنچه در بالا آورده شد و شرحش رفت، آیا علم باوری و ارزمداری علم در جامعه ما وجود دارد؟ اگر چنی است پس چرا هنوز در نظام استخدامی با چالش های عدم تطبیق رشته های تحصیلی و شغل مربوطه مواجه هستیم؟ آیا فرهنگ دانشگاه در الگوی اولیه آن –الگوی غربی- با فرهنگ ما در ایران تطابق دارد و آیا اصولاً در ایران با الگوی نوین و محدود شده ای مواجه هستیم؟ نظام تحقیقاتی در چه سطحی است؟ همچنین نظام آموزشی و علمی. آیا این سیستم مورد تایید توانسته فرایند مهاجرت نخبگان را کاهش دهد؟ آیا اصلاً این سیستم و نظام علمی، آموزشی و پژوهشی نخبه پرور بوده و یا هست و حتی در صورت تداوم چنین شرایطی می تواند نخبه پرور باشد؟ جنبش های دانشجویی در غرب چه تطابقی با جنبش های دانشجویی در شرق دارد؟ آیا نظام شکاکیت و عقلانیت در جامعه ما و در فرهنگ ما در تصادم با نظام وحیانیت یک فرآیند فرسایش و بحران زا نیست؟ دانشگاه می تواند مرکز پیوند سنت و مدرنیته باشد؟ آزادی های آکادمیک و علمی در ایران چگونه محقق شده؟ آیا این آزادی ها با دانشجویان و محققان رشته های علوم سیاسی، حقوق، علوم اجتماعی و امثالهم نیز قابل پذیرش و تحقق است؟ آیا دانشگاه در ایران توانسته در نقد علمی و سازنده حاکمیت پیشگام و پیشاهنگ باشد؟ آیا در دانشگاه ها اندیشه ای به نام اندیشه ترقی وجود دارد؟ تحقیق و توسعه، دگرگونی ارزش ها و فرهنگ ها و انتقال آنها، تولید علم و تخصص گرایی و هویت های دانشجویی با وجود ایدئولوژی های حاکم و دانشگاه های با مدیریت های انتصابی و رهبری آنها از بیرون ما را در این دوگانگی قرار نخواهد داد که آیا اصلاً ما در ایران با مقوله هایی با نام دانشگاه، استاد و دانشجو مواجه هستیم یا خیر؟

آیا اساتید ما مشوقان و پیشگامان تولید علمند یا صرفاً انتقال دهندگان داده های علمی ای هستند که تنها این علوم را می دانندو با آن آشنایی دارند؟

بر نقش موثر دانشگاه آزاد و سایر دانشگاه ها در فرآیند توسعه علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هیچ انکاری نیست. اما باید گفت آیا ما واقعاً چیزی به نام دانشگاه، استاد و دانشجو داریم یا نه؟

رضا رضایی (مصدق)

عضو باشگاه پژوهشگران جوان –دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان