جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
شادی را به تأخیر نیندازید
میزان آرامش ذهن و كارآیی فردی ما براساس میزان توانایی ما برای زیستن در لحظه حال مشخص میشود.
صرفنظر از آنچه دیروز رخ داده است و آنچه فردا ممكن است اتفاق بیفتد، حال جایی است كه شما در آن ایستادهاید. از این دیدگاه كلید شادی و خرسندی متمركز ساختن ذهن بر لحظه حال است.
یكی از نكات جالب درباره كودكان همین است كه آنها خود را تماماً در حال، غرق میكنند آنها كاملاً درگیر فعالیت كنونی خود میشوند كه این فعالیت میتواند تماشای یك سوسك، نقاشی كشیدن، ساختن یك قصر ماسهای و یا هر چیز دیگر باشد. اما وقتی بزرگ میشویم فكر كردن و نگران بودن همزمان را فرا میگیریم!
به مشكلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را میدهیم و بدین ترتیب حال را میبازیم. ما همچنین یاد میگیریم كه لذتها و شادیهای خود را به تعویق بیندازیم و همواره به امید آیندهای متفاوت بنشینیم. دانشآموز دبیرستانی با خود میگوید:«وقتی مدرسه را تمام كنم و دیگر مجبور نباشم تكلیفی انجام دهم آن وقت زندگی ایدهآل خواهد بود.»
مدرسه تمام میشود و حالا او تشخیص میدهد كه تا وقتی خانه مستقل نداشته باشد خوشبخت نخواهد شد، خانه را ترك میكند وارد دانشگاه میشود و با خود میگوید:«وقتی مدركم را بگیرم دیگر هیچ غمی نخواهم داشت.»
بالاخره مدركش را هم میگیرد و آن وقت است كه میبیند تا وقتی شغل مناسب نداشته باشد نمیتواند خوشبخت باشد كاری اختیار میكند و... هنوز هم نمیتواند خوشبخت باشد با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی، شادی و آرامش ذهنی خود را مرتباً تا نامزد شدن، ازدواج كردن، خرید خانه، گرفتن كار بهتر، بردن بچهها به مدرسه، تمام شدن مدرسه بچهها، بازنشستگی و... به تعویق میاندازد و قبل از آنكه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد از دنیا میرود. تمام لحظات حال او صرف نقشه كشیدن برای آینده متفاوتی میشود كه هرگز از راه نمیرسد.
آیا داستان زندگی شما هم از نوع این داستان است؟ آیا شما هم كسی را میشناسید كه شاد زیستن خود را موكول به آیندهای دور دست و خیالی كرده باشد؟ برای شادزیستن باید مشغول و درگیر زمان حال شد. اما ما به جای آنكه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم نقشه شادیهای سال آینده را میكشیم چندی پیش پژوهشی در آمریكا انجام گرفت كه هدف از آن تعیین مقدار زمان مفیدی بود كه یك پدر طبقه متوسط با فرزندان خود میگذراند.
به پیراهن آزمایش شوندگان میكروفونی نصب شده بود كه میزان ارتباط پدر و فرزند را در هر روز اندازهگیری میكرد این پژوهش نشان داد كه میانگین زمان مفیدی كه یك پدر طبقه متوسط صرف فرزندان خود میكند سیو هفت ثانیه در روز است.
البته تردیدی وجود ندارد كه بسیاری از این پدرها نقشههای بزرگی برای صرف اوقات در كنار فرزندان دلبندشان داشتهاند:«وقتی ساختمان خانه به آخر برسد»، «وقتی فشار كار كم میشود.»، «وقتی پس انداز بیشتری در بانك داشتم» و... نكته اینجاست كه برای هیچ یك از ما تضمینی وجود ندارد كه فردا هم در این دنیا باشیم. حال، تمام چیزیست كه داریم. زیستن در زمان حال همچنین بدین معناست كه ما از هر كاری كه در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم و نه اینكه صرفاً به دنبال هدف نهایی آن باشیم.
● بخشندگی
عفو كردن خود و دیگران، دادن یك رأی مثبت به تز زیستن در زمان حال است. «من هرگز مادرم را به خاطر آن كار نمیبخشم.»، «من نمیتوانم خودم را ببخشم» آیا این جملهها برای شما آشنا نیستند؟ وقتی از بخشیدن دیگران امتناع میكنیم در واقع میگوییم:«من ترجیح میدهم به جای آنكه قدمی در جهت بهبود اوضاع بردارم در گذشته زندگی كنم و دیگران را به خاطر این اوضاع و احوال سرزنش كنم(یا خودم را) وقتی خود را نمیبخشم در واقع ماندن در احساس گناه را برمیگزینیم و بدین ترتیب خود را در رنج روحی بیشتر قرار میدهیم.
● بخشش خود
اگر بخشیدن دیگران مشكل است بخشیدن خود به مراتب دشوارتر است. بسیاری از افراد در تمام طول زندگی به خاطر كوتاهیهایی كه به خود نسبت میدهند به تنبیه روانی و جسمانی خود میپردازند. این مجازاتها به اشكال گوناگون همچون پرخوری، كم خوری، ویران كردن نظامدار همه روابط، و زندگی در فقر و بیماری ظاهر میشوند ریشه تمام این رنجها در نظام باوری است كه میگوید:«اعمال خلاف بسیاری از من سر زده است.»
یا «من لیاقت سلامتی و خوشحالی را ندارم»، علت بیماری بسیاری از افراد آن است كه آنها خود را لایق تندرستی نمیدانند. تاكنون احساس گناهكاری میكردهاید؟ به عقیده من دیگر كافیست چرا ادامه میدهید؟ با تداوم احساس گناه در سالهای آینده باز هم مشكلی حل نخواهد شد این احساس را از خود بیرون كنید، گرچه بیرون كردن آن همیشه كار آسانی نیست. نگهداشتن یك ذهن سالم مانند نگهداشتن یك جسم سالم احتیاج به تلاش فراوان دارد اما به زحمتش میارزد.
● شادی
آبراهام لینكلن گفته است: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازهای شاد هستند كه انتظارش را دارند.» در واقع آنچه كه در زندگی برای ما رخ نمیدهد آنقدرها تعیین كننده شادی ما نیست بلكه بیشتر نوع واكنش ما نسبت به آن رخدادهاست كه نقش تعیین كننده دارد.
شاید در اینجا مسأله را كمی بیش از اندازه ساده فرض كرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقی است كه ما خود تصمیم میگیریم كه در زندگی چگونه تحت تأثیر قرار بگیریم حتی اغلب كسانی كه كنترل روانی خود را از دست میدهند باز هم تصمیم به این امر میگیرند. در واقع این افراد به خود میگویند:«مثل اینكه زندگی كمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی كنترل ذهنم را از دست بدهم.»
اما شاد بودن همیشه آسان نیست شاد بودن میتواند یكی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه میتواند تمام پافشاریها، انضباط فردی و تصمیماتی را كه برای خود فراهم آوردهایم مخدوش كند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمركز بر داشتهها به جای نداشتههاست.
از آنجایی كه انسان افكار و اندیشههای خود را برمیگزیند الزاماً تعیین كننده میزان شادیهای خویش است. برای شاد بودن باید بر افكار شاد تمركز كنیم اما ما غالباً برعكس عمل میكنیم. اغلب تعریفها و تمجیدها را ناشنیده میگیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه میداریم. اگر اجازه بدهید كه یك تجربه یا یك حرف ركیك ذهن شما را به خود مشغول كند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد یادتان باشد كه شما زیر سلطه ذهن خود هستید.
● كمال و شادی
شاد زیستن، یك تصمیم است خیلیها چنان زندگی میكنند كه گویی یك روز در مسیر عمر عاقبت به «شادی» خواهند رسید، مثل كسی كه به ایستگاهی میرسد:«بالاخره به اینجا رسیدم... شادی.»
و از این روست كه داستان زندگی آنها یكی از همان الگوهای همیشگی است:«من وقتی خوشحال خواهم بود كه ...» هر یك از ما برای شاد زیستن به یك تصمیم نیاز داریم میتوانیم هر روز برای خود خاطر نشان كنیم كه وقت محدودی در اختیار داریم تا از این عمر كوتاه بیشترین بهره را ببریم و میتوانیم به دور از زمان حال، در امید آینده بهتر باشیم؟
قطعه زیر را یك پیرمرد هشتاد و پنج ساله در آستانه مرگ نوشته است كه دقیقاً با موضوع این بحث ارتباط پیدا میكند:«اگر میتوانستم یك بار دیگر زندگی كنم آن وقت سعی میكردم بیشتر ریسك كنم آنقدرها به دنبال زندگی بیعیب و نقص نباشیم در واقع خیلی چیزها بود كه من آنها را بیش از حد جدی گرفتم اگر یك بار دیگر به دنیا میآمدم شانس خود را بیشتر امتحان میكردم، بیشتر سفر میكردم، قلههای بیشتری را فتح میكردم.
رودخانههای بیشتری را شنا میكردم به نقاط تازهتر میرفتم و بستنیهای بیشتر میخوردم با مشكلات حقیقی رودررو میشدم و مشكلات خیالی را كنار میگذاشتم میدانید، من از آن آدمهایی بودم كه لحظه به لحظه عمرم را محتاط و عاقلانه زیستم. اگر دوباره به دنیا میآمدم تمام لحظات زندگیام را از آن خود میكردم باید از زمان محدودی كه در اختیارمان قرار گرفته است حداكثر استفاده را ببریم. پیرمرد به خوبی فهمیده بود كه برای شادتر بودن و برای بهرهبرداری بیشتر از زندگی نباید دنیا را تغییر دهد، بلكه باید خودش تغییر كند. »
● مقابله با افسردگی
همه اوقاتی را تجربه كردهایم كه زندگی در نهایت دشواری خود بوده است تنها ماندهایم، قدرت بازپرداخت بدهیهای خود را نداشتهایم، كار خود را از دست دادهایم یا یكی از عزیزانمان از دست رفته است در این مواقع حتی فكر نمیكردیم كه بتوانیم تا هفته دیگر دوام بیاوریم اما به هر ترتیبی بود دوام آوردیم. معمولاً مواقعی پیش میآید كه دلتنگ و افسرده میشویم و دنیا را تیرهتر از واقعیتش ترسیم میكنیم.
آینده را كانون همه مشكلات میپنداریم و با تعجب از خود میپرسیم:«چطور ممكن است یك انسان بتواند با مشكلات رودروی ما كنار بیاید؟»
و اغلب این حقیقت را كه مهمترین نیازهای ما برآورده شدهاند نادیده میگیریم. حقیقت این است كه ما اغلب مسائل را بیش از اندازه بزرگ میكنیم بدترین اتفاقی كه ممكن است روی دهد احتمالاً بسیار ناراحتكننده است، اما پایان دنیا نیست.
سؤال بعدی كه باید از خود بپرسید این است كه آیا بیش از حد زندگی را به خود سخت نگرفتهاید؟ هیچ توجه كردهاید كه تنها به خاطر مسألهای ممكن است خواب یك هفته خود را خراب كنید، اما دوست شما برای همان مسأله یك ثانیه هم فكر نكند؟ این اغلب به خاطر آن است كه ما بیش از اندازه زندگی را به خود سخت میگیریم. تصور میكنیم كه تمام دنیا ما را زیر نظر دارند.
اما این طور نیست و تازه اگر هم باشد چه؟ مهم این است كه بدون شك همه ما به بهترین نحوی كه میدانیم زندگی میكنیم دیگر اینكه با بازگشت به گذشته و بینش صحیح نسبت به مسائل عموماً میتوان از دوران نابسامانی و سختی درسهایی ارزشمند گرفت. شادترین افراد مصائب و سختیها را به منزله تجارب و ارزش یادگیری قلمداد میكنند و میدانند كه این آزمایشهای سخت از آنها انسانهایی آبدیده خواهد ساخت دیگر چه میتوان كرد؟
شاید بهترین راه برای احساس بهتر داشتن، انجام كاری برای دیگران باشد نگرانی و ترحم بیش از اندازه به حال خود، نتیجه اشتغال به خویشتن است. از همان لحظهای كه شروع به شاد كردن دیگران میكنیم مثلاً یك شاخه گل برایشان میفرستیم، باغچهخانهشان را بیل میزنیم یا قسمتی از وقت خود را به آنها اختصاص میدهیم، درست از همان لحظه احساس بهتری خواهیم داشت.
● خلاصهكلام
وقتی به مشكلات و سختیها هجوم میبریم درمییابیم كه این مصیبتها آنقدرها هم مصیبتبار نیستند وقتی به ثمرات شیرین این تجارب تلخ واقف شویم آسانتر میتوانیم با آنها كنار بیاییم.
رامین كریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست