شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

توهم دین ستیزی


توهم دین ستیزی

توهین رسانه های غربی در اهانت به ساحت مقدس پیامبر اسلام, خشم مسلمانان جهان را برانگیخت و واکنش های زیادی را در افکار عمومی جهان به دنبال داشت نگرانی جهانی نسبت به نادیده گرفتن مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان , بروز ناامنی ها و آشفتگی های ناشی از روند رو به گسترش اعتراضات از یک سو و توهین به ادیان الهی به بهانه آزادی بیان از سوی دیگر و زیان های اقتصادی ناشی از تحریم کالاهای دانمارکی موجب شد تا روزنامه یولند پوستن به دلیل اهانت به مقدسات مسلمانان از آنها عذرخواهی کند

مسلمانان اما در انتظار عذرخواهی رسمی مقامات دانمارکی از این اقدام موهن هستند. جدا از ابراز تنفر مسلمانان در اقدام اهانت آمیز برخی کشورهای غربی سئوالی که به اذهان متبادر می شود اینکه هدف غرب از توهین به مقدسات مسلمانان چیست؟ نوشتار زیر تحلیلی است بر تلاش غرب بر دین ستیزی در جوامع مختلف و بررسی عوامل و رویکرد توهین به مقدسات دینی.

سالهاست دنیای غرب، حذف دین از زندگی فردی و اجتماعی مردم و یا دست کم در حاشیه قرار گرفتن آن را رکن اصلی پیشرفت جوامع بشری می داند. مقصد اصلی این رویکرد، در مقابله با دین، توهمی جز هدف غایی لائیسیسم نیست. این هدف به ظاهر مترقی، به بهانه برقراری آزادی بی قید و شرط و حذف قیود دست و پاگیر دین(!)، به زعم نظریه پردازان جوامع بلوک غرب، تنها دست آویز مطمئن در راستای تسریع رشد اقتصادی و اجتماعی بشر امروز به شمار می رود. نگرش اروپا و آمریکا نه تنها نسبت به دین، بلکه در مواجهه با بسیاری از سنت های دیرین و ارزشهای اجتماعی نیز به همین گونه افراطی و خشن بوده است.

هر چند نباید رشد اقتصادی چشمگیر و سهم غرب را در دستیابی به فناوریهای نو و علوم جدید نادیده گرفت، اما توجیه هدف برنامه بلند مدتی که در آن مردم به «دین گریزی» و در پی آن «دین ستیزی» به چشم اسباب پیشرفت و تعالی خواهند نگریست، به دور از اصول اولیه حقوق بشر و آزادی عقیده و بیان به نظر می رسد.

علل گوناگونی در پیدایش ایده های اولیه این جریان سهیم بوده اند که اشاره به آنها در تبیین ریشه های دین گریزی و دین ستیزی در غرب و به دنبال آنها اقداماتی از جمله توهین به مقدسات ادیان، راهگشا خواهد بود:

پس از انقلاب صنعتی و پدید آمدن ایده های استعمارگرانه و در پس آن مستعمره قرار دادن برخی کشورها از طرف ممالک اروپایی و همچنین بر اثر ارتباط دائمی اروپا با آمریکای تازه کشف شده نظامهای دین ستیز، به سرعت پایگاههای استراتژیک فراوانی در دنیا یافتند

●علل فردی و اجتماعی

۱- آثار روانی منفی دوران تفتیش عقاید و سلطه کلیسا در اروپا، بی گمان عنصر اصلی محرک جریان دین ستیزی در این قاره بوده است. مسلماً گسترش پروتستانیسم و موج انقلاب صنعتی در آن سالها، شرایط لازم را برای کمرنگ شدن سایه تحجر و ظهور فضای آزادی اندیشه فراهم آورده اند. اما بروز ناگهانی این تحولات اقتصادی و اجتماعی و پیدایش افقهای جدید آزادی عمل و بیان، پیامدی جز انزجار و رویگردانی جوامع در حال توسعه از تعالیم کلیسا نداشت. شاید اگر مقامات دینی آن روز اروپا، در رویارویی با نظریه های علمی و آراء روشنفکران دینی، تکفیر، تنبیه و اعدام را به جای انعطاف و پذیرش نقد برنمی گزیدند، آزادی بی قید و شرط در حوزه رفتارهای هنجار فردی و اجتماعی، اکنون جزو آمال و ارزشهای اروپای نوین نبود. اگر چه در بسیاری از نقاط دیگر دنیای آن زمان، سختگیری افراطی دینی بی سابقه نبوده است، اما به شهادت تاریخ، سیر گسترش آزادی های اجتماعی، برخلاف آنچه در اروپا به وقوع پیوست، بسیار آرام و همگام با رشد سطح آگاهی های اجتماعی جریان داشته و بنابراین هیچ گاه فرو ریختن پایه های نظام متحجر تفتیش عقاید و سخت گیریهای افراطی، به این سرعت رخ نداده است. همین واقعیت تاریخی، این ادعا را که مهد نظامهای دین گریز و دین ستیز در هزاره دوم و سوم پس از میلاد مسیح(ع) قاره اروپا بوده است، تأیید می نماید. واضح است که پس از انقلاب صنعتی و پدید آمدن ایده های استعمارگرانه و در پس آن مستعمره قرار دادن برخی کشورها از طرف ممالک اروپایی و همچنین بر اثر ارتباط دائمی اروپا با آمریکای تازه کشف شده، نظامهای دین ستیز، به سرعت پایگاههای استراتژیک فراوانی در دنیا یافتند.

۲- اگر چه هدف اصلی ادیان الهی، جهت دهی صحیح به رفتارهای فردی و تعاملات اجتماعی براساس فرامین خداوند بوده است، در بسیاری از مواقع به غلط، از دین به عنوان مجموعه بایدها و نبایدهایی یاد می شود که در بسیاری از شرایط در مقابل آثار آزادی های بی حد و حصر قد علم کرده اند. جای شبهه نیست که هرگونه آزادی تا آنجا که صدمه ای متوجه ارزشهای از پیش تعریف شده فرد و اجتماع نسازد، مورد احترام دین واقع می گردد. اما با نگرشی منصفانه و به دور از پیش قضاوتهای معمول به بهانه کیفیت معیشت، پیشرفتهای تکنولوژیک و قدرت اقتصادی و نظامی، می توان اعتراف کرد که در هر کجای دنیا، «آزادی در آزادی» نتیجه ای جز ظهور آنارشیسم نوین و دیدگاههای فرویدمآبانه ندارد. مسلماً حقیقت هیچ یک از ادیان الهی، آزادی بی قید و بند را مورد تأیید قرار نداده اند، چرا که در غیر این صورت ، وضع قوانین و احکام دینی و ملزم کردن فرد و جامعه به اجرای آنها، چیزی جز یک نقض غرض به حساب نمی آمد. چنین است که دین گریزی، بهانه ای دیگر با عنوان «فرار از قیود مزاحم آزادی مطلق» می یابد.

نظامهای دین ستیز هر ازچندگاه با ارزیابی میزان اتحاد اقوام هم دین به بررسی حد موفقیت در پیشبرد برنامه های خود می پردازند. این نظام ها همواره برای دریافت بهترین پاسخ ها، سعی در ایجاد حداکثر تحریک را در سر لوحه اقدامات خود قرار داده و به طراحی مکانیسم تحریک اقدام می نمایند

●علل سیاسی

۱- اقلیم های گوناگون جغرافیایی، شرایط متفاوتی را برای زیستن بشر پدید آورده اند. اختلاف زبان، نژاد، آداب و رسوم و ناهماهنگی سایر مختصات فرهنگی اقوام، از شهری به شهر دیگر، از کشوری به کشور دیگر و حتی از قاره ای به قاره دیگر سبب شده است که دین، تنها وجه مشترک اقوام و ملل مختلف در سراسر دنیا باشد. آنچه مسلم است، ادیان بزرگ پای از محدوده قوم و ملت و شهر و کشور فراتر نهاده و در اقصی نقاط جهان گسترش یافته اند. طبیعی است که چنین وجه اشتراکی، خود باعث پیدایش نوعی همبستگی میان جوامع کوچک و بزرگ شده و زمینه را برای تحرکات، واکنش ها و مشارکت در تصمیم گیری های کلان در سطح جهانی برای همکیشان فراهم می آورد. بدیهی است هر عامل ایجاد وحدت در سطوح کلان، همانند دین، تهدیدی در برابر سیاستهای سیستم های سلطه جو به شمار می رود. اختراع فرق جدید مذهبی و تلقین مداوم در جهت یک بعدی نشان دادن دین (دین فردی و نه اجتماعی) در سالهای گذشته، بخشی از برنامه کاهش میزان همبستگی عمومی پیروان ادیان جهانی بوده است. نظامهای دین ستیز، هر ازچندگاه با ارزیابی میزان اتحاد اقوام هم دین، به بررسی حد موفقیت در پیشبرد برنامه های خود می پردازند. این نظام ها همواره برای دریافت بهترین پاسخ ها، سعی در ایجاد حداکثر تحریک را در سر لوحه اقدامات خود قرار داده و به طراحی مکانیسم تحریک اقدام می نمایند. انتشار کتاب آیات شیطانی و توهین به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) با چاپ کاریکاتور در روزنامه دانمارکی، گواهان صدق این مدعا هستند.

۲- در عصر استعمار سنتی و پس از ظهور دوران استعمار نوین، یکی از عوامل تحریک بپاخیزی ملل در مقابل سیاستهای منفعت جویانه غرب، همواره تعالیم دینی بوده است. بی گمان جنبش های مردمی در ضدیت با دست اندازی بیگانگان به منابع ملی کشورها، از تعصبات ملی و میهنی در کنار آموزه های دینی، بهره کامل برده اند. تضاد میان دین و سیاستهای سلطه طلب، زمانی عینیت کامل می یابد که زعیمان دینی جامعه، در راستای احقاق حقوق ملت، به مبارزه عملی بپردازند. جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران، یکی از بارزترین نمونه های همراهی پر ثمر زعمای مذهبی و ملی به شمار می رود.

بی گمان، حوادثی از این دست در گذشته دور و نزدیک، سبب شده است تا دین ستیزی در کانون های استعمارگران سنتی و نوین، به عنوان یک هدف و القاء آن به جامعه در قالب یک برنامه مدنظر قرار گیرد.

۳- مسلماً دین، سیاستمداران دنیای غرب را نیز در حوزه کشورهای متبوع خود، با چالش جدی مواجه ساخته است. شواهدی از قبیل تنش فراگیر اخیر در فرانسه در اثر وضع و اجرای قانون ضد حقوق بشر منع استفاده از مظاهر دینی، نشان می دهد که عدم تحقق کامل اهداف برنامه «دین ستیزی» ، مانع امنیت سردمداران سیاسی کشورهای بلوک غرب از وضع داخلی بوده و هر چند برای مدت کمی، نگاه جهانیان را به واقعیتهای پس پرده سیاستهای دولتهای سلطه جو معطوف می دارد. شک نیست که بزرگنمایی افراطی ضدیت دین با ناهنجاریهای اخلاقی بدون معرفی صحیح دین و کارکردهای آن، جوامع غربی را در مقابل دین قرار داده است، اما نباید فراموش کرد که نفوذ اندیشه دین ستیزی در دنیا، هنوز با مقاومت قابل توجهی روبه روست. با این وجود، تصور این که دنیای غرب از پیشبرد این هدف از پیش طراحی شده دست خواهد برداشت، معقول به نظر نمی رسد.

۴- بی گمان میل فطری بشر در پرستش، در چارچوب دین، به کمال ارضاء می شود. برپایه مطالعات گسترده روان شناختی، پاسخ دین به این خواسته دیرین آدمی، یعنی نمایاندن راه شناخت و پرستش معبود، باعث بهبود جدی سلامت روح افراد و جامعه می گردد. سلامت روحی در کنار سلامت جسمی، بستر مناسب را برای رشد و تعالی همه جانبه یک جامعه فراهم می آورد. آنچه غرب را به جذب دین از زندگی فردی و اجتماعی ملل دنیا ترغیب می کند، همانا جایگزین کردن اندیشه های ماتریالیستی به جای معتقدات دینی و مذهبی است تا این بار برخلاف آنچه تعریف دموکراسی بیان می کند، اندیشه توده مردم، با اهداف شوم سیاستمداران و نظریه پردازان حکومتهای امپریالیستی در همسویی کامل قرار گیرد و بنابراین خواست دولتها، خواست ملل و حتی خواست دنیا شود. در این رهگذر، سیاست _ هر چه باشد- از طرف جامعه مورد تصدیق قرار گرفته و مبنای عمل قرار می گیرد.

مسلماً دین ستیز کردن جوامع دنیا، طی یک برنامه طولانی مدت، در صدر اولویتهای غرب قرار دارد. هرچند ممکن است دلایل کوچک و بزرگ دیگری برای اتخاذ این رویه وجود داشته باشد، اما همین دلایل کافی است تا تئوریسین های اروپا و آمریکا را برای مقابله با دین برانگیزد. بی گمان، رویکرد غرب در توهین به مقدسات دینی به بهانه آزادی بیان، چیزی جز پیامد این جریان نبوده و نیست.

مهرداد کریمی