سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

طنز در مشروطیت


طنز در مشروطیت

شعر و تصنیف و ترانه یکی از مهم ترین آثار طنزی بود که توسط شاعران انقلابی مشروطه به صورت های مختلف سروده می شد و به دلیل خصوصیت شعر بودن و به آهنگ درآمدن در ابعاد وسیع منتشر می گشت

شعر و تصنیف و ترانه یکی از مهم ترین آثار طنزی بود که توسط شاعران انقلابی مشروطه به صورت های مختلف سروده می شد و به دلیل خصوصیت شعر بودن و به آهنگ درآمدن در ابعاد وسیع منتشر می گشت.

اگر بخواهیم دلایلی را برای موفقیت شعر طنز مشروطه در اثرگذاری بر مردم و انقلاب پیدا کنیم، به این خصوصیات می توانیم توجه کنیم:

شعر طنز مشروطه، زبانی ساده و عامیانه دارد.

شعر طنز مشروطه معمولا آهنگین است.

شعر طنز مشروطه معمولا تعریف اجتماعی و اعتراضی دارد.

شعر طنز مشروطه معمولا از اشکال جدید و تازه ای استفاده کرده است.

گرچه می توان فهرستی بلند از شاعران مشروطه برشمرد، اما شاید آوردن نام افرادی چون عارف قزوینی، سید اشرف الدین قزوینی( نسیم شمال)، میرزاده عشقی، میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر(هوپ هوپ)، میرزا علی اکبرخان دهخدا، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، محاسب الملک، ادیب الممالک فراهانی، مکرم اصفهانی دربرگیرنده بخش اعظم شعرای دوره مشروطه باشد.

● عارف قزوینی

عارف قزوینی از شاعران و تصنیف سرایان دوره مشروطه است که علاوه بر اینکه شاعری بی نظیر بود و شاید بتوان گفت که سرود ملی مشروطه، یعنی « ازخون جوانان وطن لاله دمیده» او بی تردید همواره در زبان و ذهن ملت ایران می ماند، به دلیل آشنایی اش با موسیقی در اجرای کنسرت های میهنی نیز شاخص است.

عارف در قزوین به دنیا آمد، به تهران سفر کرد و همزمان با موج انقلاب مشروطه، به سرودن تصنیف و شعر و ترانه پرداخت. ترانه های عارف بلافاصله پس از اینکه سروده می شدند، مانند بمب در فضای اجتماعی کشور منتشر می شد و تمام ایران از آن خبردار می شد.

تصنیف «گریه را به مستی بهانه کردم» را برای اعتراض به دخالت بیگانگان در امور کشور ساخت. و همین باعث شد تا تحت تعقیب قرار بگیرد و بگریزد. وی به دادن کنسرت هایی که بسیار شلوغ می شد و اجرای نمایش هایی که استقبال بسیاری را بوجود می آورد، می پرداخت. شاید همین خطر کردن او بود که باعث شد تا ایرج میرزا، عارفنامه را برایش بسراید و چنین بگوید که:

بگو آن عامی عارف نما را

تو این کرم سیاست چیست داری؟

که گم کردی تو سوراخ دعا را

چرا پا بر دم افعی گذاری؟

چه خوش گفتی که هر کس گشت بیدار

چرا پس می خری بر خود خطر را

در ایران می رود آخر سر دار

گذاری زیر پای خویش سر را....

از آثار برجسته عارف در طنز که شیوه وی را نشان می دهد، شعر «دلاکیه» اوست:

رفت یک شخصی که بتراشد سرش

در بر دلاک از خود خرترش

لنگ بر زیر زنخ انداختش

تیغ اندر سنگ روئین آختش

● سید اشرف الدین قزوینی، نسیم شمال

سیداشرف الدین قزوینی، بی شک از مهم ترین شاعران طنزسرای دوران مشروطیت است. اشعار او زبان به زبان می چرخید. در قزوین به دنیا آمد. در جوانی به کربلا و نجف رفت و پس از پنج سال به ایران مراجعت کرد.

او مدتی در قزوین بود و در ۲۲ سالگی به تبریز رفت. در تبریز چند سالی درس خواند و آنگاه برای زندگی به رشت رفت. و نه ماه پیش از بمباران مجلس روزنامه ادبی و فکاهی « نسیم شمال» را دایر کرد. سیداشرف الدین محبوب ترین و معروف ترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است.

سعید نفیسی در موردش گفت: « هر روز و هر شب شعر می گفت و اشعارش را هر هفته چاپ می کرد و به دست مردم می داد..... وقتی روزنامه فروشان نام روزنامه اش را فریاد می کردند، براستی مردم هجوم می آوردند. ... زن و مرد، پیر و جوان، کودک و برنا، بی سواد و باسواد این روزنامه را دست به دست می گرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها، در جاهایی که مردم گرد می آمدند، باسوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاک می نشستند و گوش می دادند...» ...... نام روزنامه آن قدر معروف بود که مردم او را نسیم شمال صدا می کردند....

روزی که موقع انتشار آن می رسید، دسته دسته کودکان ده دوازده ساله که موزعان او بودند، در همان چاپخانه گرد می آمدند و هر کدام دسته ای بزرگ می شمردند و از او می گرفتند و زیر بغل می گذاشتند. این کودکان راستی مغرور بودند که فروشنده نسیم شمال هستند..... یقین داشته باشید که اجر او در آزادی ایران کمتر از اجر ستارخان، پهلوان بزرگ نبود.... از هیچ کس بد نمی گفت، اما همه را مسخره می کرد و چه خوب می کرد!»

شعر «تازیانه» و «فعله» از معروف ترین و زیباترین آثار سید اشرف الدین هستند. هر دو شعر با زبانی ساده به وضع کشور و ملت می پردازند. اشعار دیگری مانند « صبرکن آرام جانم صبر کن» یا « وفات یک دختر فقیر از شدت سرما» نیز از اشعار مطرح نسیم شمال بود که در زمان انتشار روزنامه اش مورد توجه مردم قرار گرفته بود.

● تازیانه

دست مزن! چشم، ببستم دو دست

راه مرو! چشم، دو پایم شکست

حرف مزن! قطع نمودم سخن

نطق مکن! چشم، ببستم دهن

هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن

خواهش نافهمی انسان مکن

لال شوم، کور شوم، کر شوم

لیک محال است که من خر شوم

چند روی همچو خران زیر بار؟

سر زفضای بشریت برآر

● فعله

ای فعله تو هم داخل آدم شدی امروز؟

بیچاره، چرا میرزا قشمشم شدی امروز؟

در مجلس اعیان به خدا راه نداری

زیرا که زر و سیم به همراه نداری

در سینه بی کینه بجز آه نداری

چون پیر نود ساله چرا خم شدی امروز؟

بیچاره چرا میرزا قشمشم شدی امروز؟

هرگز نکند فعله به ارباب مساوات

هرگز نشود صاحب املاک دموکرات

بی پول تقلا مزن، ای بلهوس لات

زیرا که تو در فقر مسلم شدی امروز

بیچاره چرا میرزا قشمشم شدی امروز...

● میرزاده عشقی

شاید یکی از بزرگترین موفقیت های شاعران مشروطه این بود که آنان موفق می شدند که شعرشان را تا حد تبدیل شدن به ضرب المثل پیش ببرند. در این میان میرزاده عشقی جوان، که سری پرشور و زبانی گرم و طناز داشت، شاعری منحصر بفرد است.

وی مانند بسیاری از پیشروان مشروطه از همان سالهای جوانی به فعالیت ادبی و فرهنگی پرداخت. در سن هفده سالگی روزنامه « نامه عشقی» را دائر کرد. سپس همراه گروهی از مدان سیاسی به استانبول مهاجرت و نخستین آثار شاعرانه اش از جمله « اپرای رستاخیز شهریاران ایران» و « نوروزی نامه» را در استانبول سرود. اشعاری مانند «خرتوخر» و « بشنو و باورمکن» از حد شعر عبور کرد و به ضرب المثل تبدیل شد.

● خرتوخر

این چه بساطی است، چه گشته مگر؟

مملکت از چیست؟ شده محتضر!

موقع خدمت همه مانند خر

جمله اطباش، به گل مانده در

به به از این مملکت خرتوخر

بشنو و باور مکن

جان پسر، گوش به هر خر مکن

بشنو و باور مکن

تجربه را باز مکرر مکن

بشنو و باور مکن

مملکت ما شده امن و امان

از همدان تا طبس و سیستان

مشهد و تبریز و ری و اصفهان

ششتر و کرمانشه و مازندران

امن بود، شکوه دگر، سرمکن

بشنو و باور مکن

● میرزا علی اکبر خان طاهرزاده صابر، هوپ هوپ

شاید یکی از مهم ترین شاعرانی که بر تمام شاعران مشروطه تاثیر داشت و راه ساده گوئی را به روی آنان گشود، میرزا علی اکبر خان طاهرزاده صابر بود.

صابر به ترکی شعر می گفت و شاید به همین دلیل است که بزرگترین شاعران فارسی گوی طنز مشروطه نیز کسانی بودند که زبان ترکی را می دانستند و از گنجینه اشعار هوپ هوپ بهره برده بودند.

صابر شاعر بزرگ ملی آذربایجان قفقاز و همکار دائمی روزنامه ملانصرالدین، در شماخی به دنیا آمد. او از دوران نوجوانی شعر می گفت و فارسی و عربی و آذربایجانی را آموخت و متاثر از فضولی شاعر بود. وی اشعار فارسی را نیز به ترکی ترجمه می کرد. از سال ۱۹۰۶ به روزنامه ملانصرالدین پیوست و از همان سال اشعار او در این روزنامه به چاپ می رسید.

اشعار و طنزهایش چنان معلوم بود که حتی بدون ذکر نامش یا با نام مستعار همه می فهمیدند که شعر از اوست. شعر « ننه جان! خواب بودم خواب دیدم» از بهترین اشعار صابر است.

ابراهیم نبوی

برگرفته از: بی بی سی فارسی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.