یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انگلستان, اسپانیای دوم


انگلستان, اسپانیای دوم

قهرمانی اسپانیا در یورو ۲۰۰۸ تنها امید را در دل مردمان اسپانیا و هواداران تیم ملی این کشور زنده نکرد و چشم انداز افقی روشن همراه با جام قهرمانی جام جهانی را تنها بر روی مردمان و فوتبالیست های سرزمین ماتادورها نگشود

قهرمانی اسپانیا در یورو ۲۰۰۸ تنها امید را در دل مردمان اسپانیا و هواداران تیم ملی این کشور زنده نکرد و چشم انداز افقی روشن همراه با جام قهرمانی جام جهانی را تنها بر روی مردمان و فوتبالیست های سرزمین ماتادورها نگشود. انگلیسی ها نیز اکنون به شکسته شدن طلسم حذف های پیاپی تیمشان امیدوارند و با نگاهی به اسپانیا که روزگاری سرنوشتی مشابه آنها داشت می خواهند با سرمشق از آنچه که آراگونز انجام داد، شیرهای جزیره را بار دیگر به سکوهای قهرمانی ببینند.

یورو ۲۰۰۸ در واقع تورنمنت بازیکنان جوان و مربیان کهنه کار و با تجربه بود. با وجود آنکه تنها یک نوجوان در جمع ۳۶۸ نفری بازیکنان حاضر در رقابت ها بود اما خط جلویی اسپانیا در بازی فینال از ۵ جوان کمتر از ۳۰ سال تشکیل شده بود کسانی چون سسک فابرگاس ۲۱ ساله، دیوید سیلوا ۲۲ ساله، فرناندو تورس ۲۴ ساله و آندرس اینی یستای ۲۴ ساله و ژاوی که از همه بزرگتر بود اما تنها ۲۸ سال داشت، حمله ها و ضد حمله های تیم را بر عهده گرفته بودند. در واقع همین موضوع برای تیم ملی انگلستان که در جام جهانی ۲۰۰۶ به طرز ناراحت کننده ای حذف شد، درس بزرگی خواهد بود.

لوئیز آراگونز ۶۹ ساله به عنوان هدایت کننده ماتادورها، رائول را که نه تنها رکورددار میزان گلزنی های ملی در تیم ملی را داراست بلکه سمبل و اسطوره فوتبال اسپانیا نیز به شمار می رود، در کمال خونسردی کنار گذاشت زیرا می دانست کاپیتان رئال مادرید نه به خاطر بی تجربگی بلکه به دلیل آنچه در چنته داشت مانع حرکت بسیاری از بازیکنان خواهد شد. همه فکر می کردند او نیز مانند دومه نش که با لجاجت تمام از دعوت ترزگه و دیگر ستارگان بزرگ کشورش سر باز زد، زمین خواهد خورد اما همه چیز در مورد اسپانیایی که آراگونز ساخته بود نتیجه عکس داشت. این بار به حکم تجربه و غریزه کمتر کسی احتمال راهیابی اسپانیا حتی به مرحله نیمه نهایی را می داد اما ۶ پیروزی قانع کننده بی چون و چرا با استیلی مثال زدنی و تمرکز غیرقابل نفوذ نشان داد، داستان ماتادورها این بار به کلی متفاوت است و در نهایت دیدیم که قهرمان چه کسی بود! در این میان انگلستان با دعوت بازیکنانی چون دیوید بکهام، مایکل اوون و امیل هسکی نه تنها وقت خود را تلف کرد بلکه راه را بر ورود نسل جوان فوتبالیست های این کشور نیز بست. حضور بازیکنان کهنه کار مانند یک اعتبار کوتاه مدت است که با اندک لغزشی از میان می رود. در واقع حتی اگر هسکی پس از عملکرد چشمگیرش در کنار مایکل اوون در بازی مقابل اسرائیل و روسیه در ومبلی مصدوم نمی شد باز هم حضورش و آنچه که از خود به معرض نمایش می گذارد تماماً به مویی بند است. از لحاظ تکنیکی و استراتژیکی نیز می توان آراگونز را جداً تحسین کرد.

او حتی یک قدم اشتباه نیز در این زمینه نگذاشت. به عنوان مثال از بین ۴ مربی که بازیکنان اصلی ترکیب تیمی شان را در بازی آخر گروهی شان با علم به اینکه نتیجه تأثیری در صعود تیم نخواهد داشت استراحت دادند. پیرمرد تنها کسی بود که از عواقب این عمل که همان شکست یا گل های خورده زیاد بود دچار ناراحتی نشد. آنها بازی آخر را نیز با پیروزی به پایان رساندند. آراگونز چنان با زیرکی از تعویض های طلایی خود استفاده کرد که در واقع در کیفیت کار تیم هیچ خدشه ای وارد نشد، وقتی یک بازیکن را تعویض می کرد برای بسیاری از اهالی خارج از زمین معما بوجود آمد و در تعویض تورس خود بازیکنان نیز دچار سردرگمی شدند اما هیچ چیز تغییر نیافت و همه چیز خوب پیش رفت. در مورد انگلستان نیز اکنون شیرهای جزیره مغز با تجربه و اندکی سالخورده را در اختیار دارند که می تواند تیمشان را به جنب و جوش بیندازد.کاپلو بر خلاف آراگونز یک محافظه کار بالفطره است که البته از طبیعت ایتالیایی اش سرچشمه می گیرد. شاید او امکان استفاده از زوج فوق العاده ای چون ژاوی و اینی یستا را در تیم ملی اش نداشته باشد و یا ستاره تکنیکی چون تورس در انگلستان یافت نشود اما مطمئناً این را هم می داند که اعتماد بیش از حد به اسم های بزرگ چقدر خطرناک خواهد بود.

انگلستان مطمئناً اسپانیا نیست و ستارگان فوق العاده ای چون ماتادورها را در اختیار ندارد اما مطمئناً می تواند آنچه را که می خواهد در میان بازیکنان انگلیسی پیدا کند. «دن فابیو» از روزی که پا به انگلستان گذاشت تنها چند جمله امیدوارکننده در مورد تیم ملی تحت فرمانش بیان کرد. او به تحسین تئو والکت پرداخت اما چندان امیدوار به نظر نمی رسید. در واقع انگلستان دیگر مملو از استعدادهای فوتبالی نیست و باشگاه های این کشور تنها به پرورش استعدادهای خارجی می پردازند و این کار را برای کاپلو در برآورده کردن رؤیای فوتبال این کشور سخت می کند اما به هر حال شاید سیاست جدید فوتبال این کشور مبنی بر توجه هر چه بیشتر به استعداد های این کشور بتواند امیدی برای سال های آینده فوتبال انگلستان باشد. مطمئناً امثال والکت باز هم در جزیره یافت می شوند، از طرف دیگر وین رونی را هم فراموش نکنیم او در واقع ستاره سرنوشت ساز سال های کنونی فوتبال این کشور است که متأسفانه چندی است زیرسایه کسانی چون کریستیانو رونالدو گم شده است.

در واقع انگلستان تیم ملی بدی ندارد اما متأسفانه به اندازه تیم های دیگر خوب نیست! فوتبال این کشور برخلاف حکمرانی اش در عرصه باشگاهی و لیگی عملاً در سطح ملی حرفی برای گفتن ندارد اما اکنون با حضور کاپلوی همیشه برنده و دیدن آنچه اسپانیا در یورو ۲۰۰۸ انجام داد امیدها دوباره زنده شده است. اما باید دید با توجه به آنچه که کاپلو در اختیار دارد آیا او هم می تواند مانندآراگونز پیام آور غرور ملی و شادی برای یک کشور باشد؟



همچنین مشاهده کنید