پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

اشتباه تاریخی


بحث از كشاكش طبیعت و فرهنگ در وجود بشر ما را به واكاوی در روان خویش كشاند، جایی كه لاجرم با انقلاب فرویدی در باب شناخت بشر درگیر می شویم. به این بهانه می كوشم حرف هایی مقدماتی (هرچند …

بحث از كشاكش طبیعت و فرهنگ در وجود بشر ما را به واكاوی در روان خویش كشاند، جایی كه لاجرم با انقلاب فرویدی در باب شناخت بشر درگیر می شویم. به این بهانه می كوشم حرف هایی مقدماتی (هرچند خام) درباره پیوند فلسفه و روان كاوی از حیث مبارزه و مواجهه با بت های ذهنی بزنم.می دانیم كه فروید دستگاه روان بشر را بر پایه ساختاری سه وجهی توصیف می كند، توصیفی كه در دو حد افراطی و تفریطی اش ممكن است به ورطه پوزیتیویسم و یا بیانی كاملاً استعاره ای فروغلتد. اما پشتكار فروید و كوشش شبه فلسفی- علمی پیگیرش اجازه نمی دهد توصیف اش به این دو ورطه یاد كرده سقوط كند. باری فروید می گوید شخصیت بشر از سه بخش تشكیل یافته كه هیچ یك به هیچ عنوان حذف كردنی نیست و سه بخش چنان به هم پیوسته اند كه سخن گفتن از هر یك بدون لحاظ دو دیگر فرجامی جز آشفته نظری و شناخت اشتباه بشر نخواهد داشت: id,ego وsuperego. ego در زبان لاتین همان ضمیر اول شخص است یعنی «من»، id در این زبان دلالت بر ضمیر اشاره (این و آن) می كند و superego لفظاً یعنی «ابرمن» كه ساختی چون ابرمرد در ترجمه سوپرمن دارد.

یك دهه پیش استاد فولادوند در ترجمه كتاب عالی هیوز با عنوان «هجرت اندیشه اجتماعی» اشاره به قرابت id با «نفس اماره»- كه تعبیری قرآنی و دیرآشنا برای ما است- كرد و دو سال پیش دكتر موللی در كتاب خوشخوان و در نوع خود كم نظیر در زبان فارسی باعنوان «مبانی روان كاوی فروید- لكان» پیشنهاد فولادوند را تكمیل كرد و سه گانه اید- اگو- سوپراگو را برابر با سه گانه نفس اماره- نفس مطمئنه- نفس لوامه در فرهنگ قرآنی گرفت. اشتباه نشود، این بدین معنا نیست كه فروید حرف تازه ای ندارد و یا قدمای خیلی زودتر از جناب فروید به ساختمان روان آدمی پی برده بودند، این از همان خلط مبحث ها است كه در تفسیر نیروی جاذبه هم نمود یافته است!

این اشتباه تاریخی و گناه روشنفكری دینی كه می خواهد این پندار واهی را درست جلوه دهد كه می توان كتاب مقدس را به زبان علوم ریاضی فیزیكی (زبانی كه مختص قرائت كتاب طبیعت است/ گالیله) خواند، منشاء آشفتگی نظری دراز دامن و دیرپایی است كه هنوز دست از سر افكار ایرانی ها (و خیلی های دیگر) برنداشته است- چه مایه بت هایی كه بدین ترتیب نتراشیده ایم و پتكی هم برای شكستن شان دم دست نداریم، از نیچه ایرانی مآب و صوفی مسلك در جامعه خودمان گرفته تا قرائت های اگوستینی از فلوطین در غرب و خلط اقانیم فلوطینی با تثلیث مسیحی و... بگذریم، غرض این بود كه شاید تبیینی قدرتمندتر از تبیین فروید نتوان یافت و البته این آمیختگی چنان كه می بینید در سه گانه قرآنی نفس اماره- نفس مطمئنه- نفس لوامه هم به چشم می آید. علت این است كه نفس انسان بلكه اساساً وجود بشر تلاقی گاه دو كتابی است كه به قول گالیله خدا به میانجی شان با ما حرف می زند: كتاب طبیعت (كه باید به زبان ریاضی اش خواند) و كتاب مقدس (كه به زبان تمثیل ها و استعاره نوشته شده) و فیلسوف بودن در مقام توامان ناظر به همین معنا است...

صالح نجفی