شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
همه جا آسمان یک رنگ نیست
«...مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید...»(سوره نسا، آیه ۹۷) درآمد: مهاجرت پدیده جدیدی نیست. همواره در طول تاریخ انسانها به دلایل گوناگون از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده اند. آن چه در سدههای جدید و بهویژه در طول سده بیستم پدیده مهاجرت را متمایز ساخته اولا ظهور دولت ملتها و ثانیا توجه علمی و جامعه شناسانه به این پدیده است. در جستار حاضر خواهیم کوشید با معرفی این پدیده از دیدگاه فلسفی و جامعه شناسانه به اهمیت یکی از صور این پدیده که در ادبیات جامعه شناسی به «فرار مغزها» معروف گردیده
● دکترمینو صداقتی
فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه ۷ پاریس
مهاجرت چیست؟ یک نگاه اجمالی
مهاجرت (Immigration) جابه جایی موجودات از مکانی به مکانی دیگر است و تا جایی که به این تعریف کلی باز میگردد اختصاصی به انسان ندارد، بسیاری از موجودات زنده و جانوران نیز زیستی مهاجرتی دارند و در طول حیاتشان بارها نقل مکان میکنند. اما پدیده مهاجرت در مورد انسان با توجه به ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد توجه جامعه شناسان بوده و هست در این جا باید به تمایز ظریفی که میان مهاجرت انسانی با سایر موجودات هست اشاره کرد.
در حالی که در میان سایر موجودات مهاجرت با تعریف نقل مکان امری صرفا غیرارادی(غریزی و یا بر اثر عوامل طبیعی) است، در انسان مهاجرت ناشی از اراده فردی یا جمعی گروهی از انسان هاست که با انگیزهها و ضرورتهای خاصی رخ میدهد. ضمن آن که مهاجرت انسانی را تنها نمیتوان با نقل مکان تعریف کرد، زیرا در میان انسانها نظر به تمایز اساسی انسان از سایر موجودات با دو عنصر اراده و آگاهی، انواع مختلفی از نقل مکان متصور است، مثل مسافرت به نیتهای گوناگون یا تصمیم به اقامت گزیدن موضعی در جایی غیر از موطن اصلی اما آنچه مهاجرت خوانده میشود، به نقل مکان دائمی یا جلای وطن و تغییر دائمی زیستگاه انسانی با همه خصایصش اشاره دارد.
البته گاهی در بیان جامعه شناسان از مهاجرت فصلی که بیشتر در مورد نیروهای کار به کار میرود نیز سخن میرود. تقسیم بندیهای دیگری نیز در مورد مهاجرت به کار میرود، مثل مهاجرتهای داخلی مثلا از شهر به روستا یا بالعکس و مهاجرتهای خارجی از کشوری به کشوری دیگر که این قسم فرع بر شکل گیری تقسیم بندیهای جدید در زیستگاههای بشری است و در ادامه به آن خواهیم پرداخت. بهطور کلی میتوان انگیزههای مهاجرت انسانها را به دو دسته مختلف تقسیم کرد: نخست عوامل دافعه در مبدا و دوم عوامل جاذبه در مقصد است.
در توضیح این دو دسته باید گفت عوامل دافعه یا عوامل رانده شدن در مبدا اشاره به شرایط عمدتا نابهسامانی دارند که در سرزمین مبدا وجود دارند و موجب میشوند که انسانها به رغم همه علقهها و دلبستگیها به خاک سرزمین شان آنجا را ترک کنند، از میان این عوامل میتوان به فقر، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری، کمبود امنیت مهاجران و عوامل سیاسی اشاره کرد. اما عوامل جاذبه در مقصد یا عوامل جذب و کشش به شرایطی اشاره دارند که در سرزمینی که مقصد مهاجران است وجود دارند و معمولا انسانها آنها را از زبان کسانی که این شرایط دیگر را تجربه کرده اند، شنیدهاند و یا برخی از ایشان آن را خود به تجربه زیسته اند.
از میان این عوامل میتوان به امکانات بهداشتی بیشتر و بهتر، آموزش بهتر، درآمد، مسکن و امنیت بیشتر مقصد اشاره کرد. تاریخ طولانی بشریت تا جایی که در کتب مقدس و سایر مکتوبات ثبت شده است، مملو از مهاجرت انسانها از جایی به جای دیگر است، تا جایی که تاریخ نگاران ثبت کرده اند، آثار نخستین انسانها در آفریقا ثبت شده است و مهاجرت بزرگ از آن جا به سایر سرزمینها صورت گرفته است، مهاجرت آریایی ها، مهاجرت قوم بنی اسرائیل، مهاجرت برخی از مسلمانان به حبشه، مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه (که مبدا تاریخ مسلمانان گشته است) در تاریخ گذشتگان و مهاجرت اروپاییان و کشف قاره آمریکا، مهاجرت یهودیان آلمانی در طول جنگ جهانی دوم به آمریکا و سایر نقاط جهان در تاریخ معاصر نمونههایی از مهاجرتهای بزرگ بشری هستند اما غیر از آن همه ساله مهاجرتهای نامحسوس و موردی فراوانی در میان مردم کشورهای جهان و حتی در درون یک کشور نیز صورت میگیرد که در ابعاد کلان تغییرات و تاثیرات فراوانی هم در جامعه مبدا و هم در جامعه مقصد پدید میآورد و بررسی این تغییر و تحولات از نکات حائز اهمیت برای جامعه شناسان است.
مهاجرت به هر انگیزهای چون تحصیل، مسائل مذهبی، مشکلات اقتصادی، مشکلات سیاسی و اجتماعی که صورت پذیرد به هر حال برای بهبود زندگی رخ میدهد. اما همراه با مهاجرت آسیبها و امکاناتی نیز صورت میگیرد که هم از دید فلسفی و هم از منظر جامعه شناسی قابل بررسی است.
● نوستالوژی و مهاجرت: نگاهی فلسفی
عنصر فلسفی کانونی در پدیده مهاجرت مکان(space یا place) است. مکان در کنار زمان یکی از دو موضوع مهم در فلسفه است، مکان و زمان فلسفی(و گاهی روانشناسانه) از دید فیلسوفان تفاوتی بنیادی با مکان و زمان فیزیکی دارند در ساده ترین تعریف و البته از نگاهی پدیدارشناسانه مکان جایگاه زیست انسان است. همان فضایی که به تعبیری هوسرلی «زیست جهان» انسانی در آن تحقق میپذیرد و شبکه روابط و مناسبات انسانی در آن معنا میگیرد. با تعبیری هایدگری نیز مکان اشاره به «در»ی دارد که در اصطلاح «بودن-در-جهان» به عنوان اصلی ترین خصیصه انسان به کار میرود. جایی که انسان تحقق میپذیرد و همان «موطن»(Heimat) اوست از این نگاه مکان امری فراتر از زیستگاه جامعه شناسانه و ماوای تحقق انسان به عنوان یک باشنده(entity) است. با این توصیف میتوان برای مفهوم وطن و میهن نیز مبنایی فلسفی جست و با توجه به آن پدیده نوستالوژی یا غم غربت یا اندوه دوری از وطن و خانه را فهمید. گسستن انسان از جایی که «باش گاه» اوست به «از جا در رفتگی» و بیمعنایی مناسبات جدید برای او منجر میشود و همین مبنای احساسات تلخی است که همواره در مهاجرت برای مهاجر رخ میدهد و بعضا به ظهور ادبیات یا هنر مهاجرت منجر میشود.
● دولت- ملت و مهاجرت: نگاهی جامعه شناسانه
دید جامعه شناسان در بررسی مهاجرت به تغییراتی که جابهجایی جمعیتها از جایی به جای دیگر در دو محل مبدا و مقصد پدید میآورند، توجه میکند. ایشان مهاجرت را با توجه به انگیزههای آن از سوی مهاجران از یکسو و موقعیت طبقاتی و اجتماعی خود مهاجران از سوی دیگر مورد بررسی و طبقه بندی قرار داده اند. آنچه در میان انواع مهاجرت بحث برانگیزترین است، مهاجرت خارجی یا مهاجرت از یک کشور به کشوری دیگر است. شکلگیری دولت و ملتها در اواخر قرن هجدهم و بهویژه در طول سدهنوزدهم میلادی زمینه ساز شکلگیری مفاهیم مهمی گشت که از آن میان آنچه به بحث ما مربوط میگردد، اولا تقسیم بندی کشورها و ظهور کنوانسیونها و قراردادهای مختلف برای جابهجایی از یک کشور به کشور دیگر است و ثانیا مفهوم «شهروندی»(citizenship) یا تابعیت. ریشه دار شدن مفهوم ناسیونالیسم در باورهای هر قومی بهرغم تشتت آرایی که در این زمینه وجود دارد نیز زمینه ساز معضلات تازهای در تحقق مهاجرت گشته است.
ملیت با هر چیزی اعم از زبان، دین، خاطره تاریخی، فرهنگ، آداب و رسوم و یا مفهومی یکسره سیاسی تعریف گردد در هر حال برای مهاجرت مسئله ساز و مشکلاتی را با توجه به محدودیت امکانات و در هم تنیدگیهای فرهنگی و فکری انسانها پدید میآورد. گو اینکه حرکت مهاجر همواره از جایی با شرایط بهطور کلی بدتر به جایی با شرایط کلی بهتر است و انگ مهاجر و تعلق شهروندی او به جایی دیگر برای مردم و جامعه مقصد همواره موجب نارضایتی و دشواری خواهد بود. همچنانکه غیر از بحث نوستالوژی که بالاتر اشاره شد، مسائل ملموس تر از جمله حقوق شهروندی برای خود مهاجر نیز مسائل فراوانی به همراه دارد. ظهور دولت ملتها انواع دیگری برای مهاجرت از جمله مهاجرت قانونی و مهاجرت غیرقانونی و نمونههای حادتری چون پناهندگی را نیز پدید آورده است.
● فرار مغزها: قانونی اما مسئله ساز
در زبان فارسی برای اصطلاح brain drain که بهطور تحت اللفظی به «زهکشی یا آبکشی مغز» ترجمه میشود، تعبیر «فرار مغزها» را پیشنهاد کرده اند. برای این پدیده اصطلاحات دیگری چون «مهاجرت نیروهای متخصص»، «فرار صلاحیت ها» و یا ربودن مغزها را نیز به کار بردهاند. مغزها در این تعبیر گروه سوم از سه دسته عمده نخبگان(elite) جامعه یعنی نخبگان سیاسی(قدرتمندان)، نخبگان اقتصادی(ثروتمندان) و نخبگان علمی(دانشمندان و تحصیل کردگان) هستند و اشاره آن بخش از منابع انسانی یک جامعه هستند که از نظر علمی در رده بالاتر قرار میگیرند. پیداست که با آنچه تا کنون آمد، روشن میگردد که فرار مغزها تنها یک نمونه از انواع مهاجرت است که بیشتر در مورد مهاجرتهای خارجی صورت میگیرد.
همچنین باید فرار مغزها را غیر از چرخش مغزها تلقی کرد در حالت دوم چنانکه از عنوانش پیداست نیروهای انسانی تحصیل کرده با انگیزههای گوناگون که مهمترینش کسب تواناییهای علمی و تکنولوژیک بیشتر است برای مدتی محدود(معمولا دوران تحصیل علم یا تکنولوژی) به جوامعی که در رده بهتری قرار دارند، سفر میکنند و پس از گذراندن دوران مذکور به کشور و جامعه خود باز میگردند اما پدیده مغزها بهویژه در سده بیستم مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است، اگرچه تا دهه ۱۹۶۰ میلادی عمده نگاهها به این موضوع از دیدی اقتصادی بود اما از دهه ۱۹۷۰ به بعد فرار مغزها از منظر اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است و علل و انگیزههای آن از سویی و تاثیر و تاثرات آن از سوی دیگر از جدی ترین مباحث میان جامعه شناسان است. از مهمترین علل این پدیده گذشته از انگیزههایی که بهطور کلی برای مهاجرت برشمردیم، میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱) فراهم بودن وسایل و ابزار تحقیق و پژوهش در دیگر کشورها
۲) کیفیت و سطح زندگی از لحاظ امکانات رفاهی
۳) تسهیلات ویژه برای متخصصان و محققان و نیروهای نخبه علمی کشورهای پیشرفته
۴) صلب آزادی تفکر و بیان
۵) فقدان امنیت شغلی و تامین اجتماعی
۶) فرصت شغلی محدود و تبعیض در استخدام
۷) فرهنگ کاری ناکارآمد
۸) عدم تعادل در در آمد و هزینه.
اما فرار مغزها مشکلاتی را برای جامعه مبدا پدید میآورد که سخن را با اشاره به مهمترین آنها به پایان میرسانیم: خالی شدن کشور از نخبهها و مخترعان؛ عقب افتادگی کشور از لحاظ علم، فن، فنآوری و صنعت جدید؛ خروج ژنهای نخبه و تکثیر ژنها در کشورهای میزبان؛ فقیر شدن کشور و وابسته تر شدن به جوامع پیشرفته؛ افزایش بیکاری در کشور؛ کاهش نیروهای علمی، فکری، فرهنگی و واگذار کردن امور مهم کشوربه افراد با توانایی کمتر و پایینتر.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست