شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

انسان شناسی دینی


انسان شناسی دینی

بی شک انسان یکی از بزرگترین رموز خلقت است که کشف زوایای وجودی او شناسه هویتی حقیقت, هستی و کل ممکنات است

۱. بی‌شک انسان یکی از بزرگترین رموز خلقت است که کشف زوایای وجودی او شناسه هویتی حقیقت، هستی و کل ممکنات است. متفکران بی شماری در طول تاریخ به شناخت هویت پیچیده انسانی همت گماشته‌اند، برخی به دنبال کشف انسان در دالان‌های هزار و یک خم سیر سلوک و ادراکات شهودی به دنبال انسان‌شناسی عرفانی بوده و برخی با تفکر و تعقل، توأم با اندیشه‌های فلسفی به بررسی زوایای وجودی انسان پرداختند که علم انسان‌شناسی فلسفی حاصل دسترنج تفکر انسان بوده است و آنچه در متون دینی موجب بروز ابعاد ماهیتی انسان می‌گردد؛ «انسان‌شناسی دینی» است و بی‌شک تمام این گزینه‌ها در مجموعه علوم انسانی قابل هضم است. پرداختن به انسان از منظر دین نیز خالی از اندیشه‌های فلسفی و یا بی بهره از ادراک شهودی و اندیشه‌های فلسفی نیست، زیرا عامل باور هر نوع شناختی، ادغام تمام انواع ترکیبی شناخت است.

۲. بقره ( ۳۱- ۳۳) خداوند تمام اسماء را به انسان آموخت، از این آیه استنباط می‌شود که اسماء مجموعه‌ای از علوم و آگاهی است که هم به صورت کمی ‌و هم به صورت کیفی و شناختی فرشتگان را ظرفیت ادراکی آن نبوده، از این روی انسان عظیم ترین ظرفیت علوم یک مخلوق را دارا است.

گنجینه وجودی او مالامال از حقایق لایزال کل هستی است، حقایقی که دست ادراک ملائکه بر بلندای فهم آن نمی‌رسد و قدرت انباشت آن را در وجود خود ندارد و انسان در این معنی از فرشتگان برتر شد و علم او بر ادراک آنان پیشی گرفت. انسان حد اعلای پذیرش علوم پروردگار است و از این حیث بر حقایق ممکنات آگاه است و بر همه آنچه به اذن پروردگار در وجود او است، آگاهی یافته و هستی را نیز آگاه خواهد کرد.

۳. هنگامی‌که ملائک به انتقاد از خلقت انسان می‌پردازند، برای اثبات ادله روشن خود و دفاع از خلق انسان حقایق اسماء را به او می‌آموزد و در سوره بقره آیه(۳۰-۲۸) می‌فرماید : من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. خداوند فرشتگان را با حقایق اسماء روبه‌رو کرده و اسماء را می‌خواهد. ملائک از پاسخ به هر ‌آنچه به آنها تعلیم داده شده است، عاجزند و هنگامی‌که اسماء را از انسان می‌خواهد انسان حقایق آن اسماء را برای فرشتگان بیان می‌کند، حقایقی را که به اذن پروردگار حافظ آن شد به تصویر می‌کشد که همانا برهانی روشن از خلافت انسان بوده و با تکریم و تعظیم ملائک حکم خلافت انسان بر زمین از سوی پروردگار اعلام می‌گردد.

۴. ( اعراف / ۱۷۲) چهره خویش را به روی دین نگهدار، زیرا سرنوشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است.

انسان فطرتی «خودآگاه» و «خداآگاه» دارد و سینه ذاتش مملو از تجلی حضور پروردگار است و همانا از او بر این تجلی استوار عهد و پیمان گرفته و زبان اقرار به یکتایی و خدایی او به خضوع، خشوع گشوده است. سر تعظیم بر آ‌ستان ارادت پروردگار ساییده و میعادگاه، قَل اَلَسْتُ بِرَّبِکُم را ندای قالوا بلی سر داده است.

۵. خداوند آدم را برگزید، توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد(طه- ۱۲۱)

انسان موجودی برگزیده است و به راستی انسان با این نیک اختری ازلی از فلک برتر شد و خداوند با آنکه آدم کژی را بر راستی برگزید و مکر شیطان را اجابت کرد؛ باز با همان حقیقت تعلیم شده اسماء به انسان، توبه او را پذیرفت، زیرا آدم خداوند را بر این دانسته بود و علم و آگاهی خویش را با علم لایزال او پیوند خورده می‌دید. آری توبه کرد و پذیرنده آن آغوش لطف باز کرد و توبه او را با مهربانی پذیرا شد و باز راه هدایت را بر او روشن ساخت، تیرگی‌های فریب شیطان را از بطن او زدوده و او را هدایت کرد.

۶. ( احزاب – ۷۲) همانا امانت خویش را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن خودداری کردند؛ اما انسان بار امانت الهی را بر دوش کشید و آن را پذیرفت که او ستمکار و نادان است.

آزادی و اختیار لازمه انسان است بار امانت الهی بر آسمان‌ها و زمین عرضه شد و آنها برنداشتند و انسان آن را بردوش کشید. امانتی که عرضه شدنی است و اختیار در رد یا قبول آن لازم می‌نماید همانطور که آسمان‌ها و زمین برنداشتند و انسان نیز چون مختار بود پذیرفت، اما حال که پذیرفت در قبال آن عهد و امانت مسئول است و پاسخی جز به نیکی در مقابل آن نخواهد داشت، حضور امانتی الهی، بار سنگین مسئولیت را بر دوش انسان محکم می‌کند و این اختیار مهر مسئولیت را بر پیشانی انسان می‌زند و او را نسبت به هر آنچه با آن روبه‌رو است مسئول قرار می‌دهد.

۷. همانا دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرد (رعد - ۲۸)

خواسته‌های او بی‌انتها و تحملش اندک است، آرام او جز غرق شدن در اقیانوس لایزال الهی نیست، زیرا تمامیت وجودی او ماهیتی خدایی است و از هر آنچه جز او است بیزاری می‌جوید. راه‌های دنیایی او پیوسته در انتها بن‌بست و آرامش او در آنچه به دست آورد، کوتاه و زودگذر است. بطن او با یاد خدا آرام می‌گیرد و گمان او با وحدت پیوند دارد. کثرت او را می‌آزارد، زیرا وجودش با شیطان قرابتی ندارد و کثرت شیطان را با او همسفر می‌کند، اما یاد و خاطره همیشگی وحدت، وجود تشنه او را سیراب می‌گرداند و از هرچه غیر خداست بیزاری می‌جوید.

۸. (جاثیه – ۱۲ ) همانا اوست که هر چه در زمین است برای شما آفرید.

انسان را بزرگ داشت و او را اشرف مخلوقات و خلیفه خود در زمین قرار داد و برای او آفرید هر آنچه در گهواره زمین است، تا او بخورد و بیاشامد و چهارپایانی که بر آن از جایی به جایی دیگر در حرکت باشند، باشد سپاسگزار نعمتهای او باشد و حق امانت را ادا کند.

۹. (ذاریات – ۵۶ ) همانا جن و انس را نیافریدم مگر مرا عبادت کنند.

پرستش پروردگار در گرو معرفت به اوست زیرا تا معرفت نیابد او را پرستش نمی‌کند و کسب معرفت و کمال لازمه پرستش حقیقی است و انسان جز بر این امر خلق نگردیده است.

۱۰. (حشر – ۱۸ ) همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان بردند. تنها مرجع هویت او خداوند است. نسبت هویت و فطرت او با خداوند در رابطه‌ای مستقیم است. گر خدا را فراموش کند فطرت خویش را از یاد برده و هویت خویش را مستور می‌بیند. میان او و خداوند هیچ حائل نیست مگر خودی خود. «تو خود حجاب خودی حافظا از میان برخیز» او تنها و تنها با خدای خویش هویت می‌یابد و بدون حضور او خود را از یاد می‌برد.

۱۱. ( ق – ۲۲ ) همانا پرده از کنار زدیم، اکنون دیده‌ات تیز است.

جسم خاکی مانع از دریافت حقیقت است . باید از مرز ابعاد فیزیکی گذشت و نور الوهیت را در عمق جان جست‌وجو کرد. حجاب مادی را کنار زد تا تیرگی ماده که چون پرده‌ای دیده ادراک را از دریافت شهودی تجلی او بازداشته کنار رفته و دیده ادراک تا عمق جان را دیده تا عظمت این نور متجلی را دریابد و بدان شعشعه منور گردد و حقیقت خویش را بیابد.