سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
فراموش شدگان

«یه وقتی خودی و غیر خودی از جبهه شروع میشد. یه عده اینطرف خط بودند که شجره شون ایرونی بود بهشون میگفتند خودی، یه عده وارد سرزمینمون شده بودند که بهش میگفتن دشمن. اینی که میگم مال وقتیه که عراق رسیده بود به چند کیلومتری اهواز. حالا بالای سی سال میگذره و زاویه تعریف روز بهروز تنگتر شده. حالا دیگه رسیده به خونههامون.» این حرفهای کسی است که سالها در سینمای ایران سعی کرد دین خود را به هشت سال دفاع مقدس ادا کند. ابراهیم حاتمیکیا یکی از همان کارگردانهایی است که تا جای ممکن فضا را باز کرد که بتواند حرفهایش را بزند. او در کنار تعداد قابل قبولی از بهترین کارگردانان سینمای ایران، برای مدتها از جنگ سخن به میان آوردند و هر آنچه گوشه ذهنشان بود، با روایتی متفاوت نسبت به دیگری، به تصویر کشیدند. اما دیری نگذشت که خیلیهایشان پا پس کشیدند. این اتفاق زمانی افتاد که با نبش قبر آن سالها، حرفهای نگفتهیی پیدا شد اما انگار دیگر مجال گفتن این حرفها به امثال حاتمیکیا داده نشد.
● «هویت» بمب و آتش
سینمای جنگ برای حاتمیکیا از همان سالهای ۶۵ و درست وسط بمب و خون و آتش شروع شد. «هویت» اگرچه مانند دیگر فیلمهای کارگردان وظیفهشناس جنگ، دیده نشد اما تاثیر خود را گذاشت و برای او شروع خوبی بود تا بتواند فیلمهای بعدی را با جسارت بیشتری بسازد. دو سال بعد یعنی درست سال ۶۷، حاتمیکیا «دیدهبان» را ساخت. این فیلم با وجود ضعفهای نه چندان قابل توجه، نشان داد که اینبار سینمای جنگ میتواند روی کسی تکیه کند که براحتی از اتفاقات ریز و درشت جنگ نمیگذرد. «مهاجر» و «وصل نیکان» و فاصله ساخت این فیلمها که چیزی حدود شش سال طول کشید نقطه اتکایی بود که سینمای ایران مانند همه دنیا به اهمیت این اتفاق، یعنی هشت سال خون و تلاش پی برده است. در همان سالها فیلمهای دیگری هم کارگردانی شد که صحنههای به جا مانده از آن بیشتر مربوط به شبهای عملیات رزمندگان برای شبیخون به دشمن بود. چیزی که حاتمیکیا سالهای پیش از آن گذشته بود و حالا وقتش بود که به آسیبدیدگان جنگ، همانهایی که به بهانههای مختلف و با هر فرقه و مسلکی در جنگ شرکت کرده بودند و حالا هزینههای آن هشت سال به حساب میآمدند، بپردازد.
● پناه بردن به «راین»
«از کرخه تا راین» ماحصل همان نگاه حاتمیکیا به جنگ بود. او در دوران فیلمسازی خود با اتمام جنگ، وظیفه خود را در خط مقدم جبهه تمامشده تلقی کرد و حالا دوربینش را از کنار رود کرخه، به کنار رود راین برد. «از کرخه تا راین» قرار نبود تنها از دلاوریهای رزمندگان و بسیجیهای آن دوره سخن بگوید. این فیلم قرار بود به خیلی از سوالهایی پاسخ دهد که فراملی بود و اینبار علاوه بر رژیم بعثی عراق، کسانی را متهم کند که فکر میکردند پشت پرده ماجرا هستند.
«خاکستر سبز» بعد از فیلم قابل تحسین «از کرخه تا راین» سکوی پرتاپی برای آقای کارگردان به شما نمیآمد. او بعد از ساخت این فیلم دوباره حسننیت خود را با فیلم «بوی پیراهن یوسف» به جنگ و اینبار اسرای جنگی ثابت کرد. نکته قابل توجه در فیلمهای حاتمیکیا دوری از هرگونه خودنمایی برای کسب موقعیت بهتر در سازمان سینمایی آن دوران بود. او حرف خود را میزد و مسوولان سینمایی و سیاسی زمان هم به خاطر تفاوت او در بیان و تلاش بیحد و حصر برای نمایشی از ماوقع جنگ تحمیلی، بیاراده به او افتخار میکردند. در واقع این کارگردان برای همه عزیز بود بدون آنکه خود خواسته باشد.
● «حاج کاظم» مردی از جنس خودش
«آژانس شیشهیی» هم با وجود حرفهای تند و تیز، که ابتدا برای دوستان سینمایی چندان قابل هضم نبود، اما در نهایت مورد توجه واقع شد. این فیلم نسبت به آثار قبلی کارگردان حرفهای مهمتری برای گفتن داشت و اینبار گروههایی را در سالهای بعد از جنگ مقابل هم قرار داد که زمانی کنار یکدیگر برای دفاع از مرزهای سرزمین و حفظ تمامیت ارضی جنگیدند. کارگردانی که بعدها خودش هم به این تفاوتهای از روی دلسوزی اشاره کرد: «راستش دلم میسوزه که توی مسجد شانه به شانه شون به نماز میایستم، ولی از مسجد که میایم بیرون حکایت یه چیز دیگه اس. مثل «آژانس شیشهیی» شده که حالا مساحت آژانس شده خیابون. توی اون ایام برزخی موتورمو یه گوشه پارک میکردم و برای اینکه شناخته نشم کلاه کاسکت رو از سرم برنمیداشتم و ساکت میایستادم به تماشا. اینها برای من آشنا هستن. واقعیت اینه که اونها برای نسل من آشنان. اصلا بخشی از سایههای خودمون هستند.»
این تفاوت دیدگاه که ماحصل دوران بعد از جنگ بود، در فیلم حاتمیکیا متبلور شد و حاج کاظم «آژانس شیشهیی» به مرد اسطورهیی تبدیل شد که اتفاقا به هیچ گروه و فرقهیی در سالهای بعد از جنگ وابستگی نداشت. حاتمیکیا بعد از ساخت این فیلم جسارت زیادی برای بازتر کردن فضا نشان داد و که نتیجهاش در ادامه فیلمهای «روبان قرمز» و «موج مرده» شد. اولی شاید در مقطعی مورد توجه قرار گرفت اما بعدها که مسوولان سینمایی در آن دقیقتر نگریستند دیدند خیلی باب میلشان نیست. دومی هم که به زعم آقایان موضوع ملتهبی داشت حتی اجازه اکران پیدا نکرد و حالا بقایای آن در شبکه نمایش خانگی هم دیده نمیشود. «ارتفاع پست» اما فیلمی بود که کارگردان را تا اندازه زیادی در مقابل مسوولان سینمایی رو سفید کرد. او باز هم به جنوب کشور برگشت اما دوباره از همان بسیجیهایی حرف زد که همچنان زخم خورده اتفاقات بعد از جنگ بودند. ابراهیم حاتمیکیا اینبار زبان نرمتری برای بیان احساساتش انتخاب کرد و دیری نگذشت که باز هم نامش بر سر زبانها افتاد. فیلمهای بعدی کارگردان اگرچه رنگ و بوی تازگی را از دست داد اما هنوز هم با حرفهایش و با وجود سنگ اندازیهای زیادی که برای اکران فیلم «به رنگ ارغوان» و امروز برای «گزارش یک جشن» انجام شده، همان دغدغهها را دارد: «سال ۶۸ با یه هیات سینمایی رفتیم جشنواره «پزارو» ی ایتالیا. همسفرام عیاری و گلمکانی و ابراهیمیفر و پرتویی و شجاعنوری و خیلیهای دیگه بودند. خب هر کدوم یه فیلمی زیربغل زده بودیم. منم فیلم «دیدهبان» رو داشتم. طبیعی بود که شکل سوالها از جنس فیلمهامون بود. سوالهایی که از من میشد درباره شهید و بسیج و جنگ و امام حسین و... بود. همونجا فهمیدم که من حمّال امانتیام که با بقیه همکارام فرق میکنه. من یه وقتی شهره بودم به کسی که از جبهه وارد سینما شده، و واقعا هم همینطوره. اون وقتا برنامهریزی این بود که شهید بشیم. منتها چون طبعم با تفنگ جور نبود دوربین دست گرفتم و نوبت به ما نرسید. من جوونیم آموخته جایی که وقتی هزاردویست کیلومترش با عراق درگیر شد، نگفت این ربطی به من بچه پامنار نداره و ارتش باید بجنگه. نگفت این بازی قدرتهای بزرگه که میخوان زرادخونه هامون خالی بشه. نگفت این جنگ سر نفت خامه، چرا ما بسوزیم.
خب من بچه فیلمسازِ آماتور رفتم جنوب، اون یکی همشهری فیلمسازم رفت شمال. فرقمون چیزی حدود ۱۸۰ درجه است. هنوزم فکر میکنم این نسبت برقراره. شاید اون وقتا از دستشون آتیشی بودم، ولی الان فکر میکنم نه این رفتن فضیلته و نه اون موندن. هر کی نون دلشو خورده. حالا چی شده که منی که قرار بود جونمو برای حفظ نظام بدم، حالا به خاطر اکران کردن و نکردن فیلمم استعفا بدم. اصلا مگه میشه استعفا داد. فیلمهایی که تو این مدت ساختم، همهاش سفر به قلههایی بوده که بهش معتقدم. وقتی « ازکرخه تا راین» رو میساختم، سعیدی را خلق کردم که سر سفره خواهر پناهندهاش میشینه و حاضر نیست بین اون و شوهر آلمانیش اختلاف بندازه. از کرخه تا راین محصول ۷۲ برسین به «گزارش یه جشن» سال ۸۹. همیشه نگاهم اصلاح بوده و نه نیش و کنایه یا رامشگری برای موکت قرمز جشنوارههای اونور آب. من روی صحبتم با مردم بوده و هنوزم هست. برای گفتن این حرفها همیشه لب تیغ راه رفتم و هزینه دادم. دیگه این روزها ته جیبم فقط یه چیز مونده، اونم آبرومه که خدا نکنه تو این امتحان رفوزه بشم.»
● سادگیهای «گیلانه» و سختیهای «دوئل»
همیشه کارگردانهایی پیدا میشدند که بخش قابل توجهی از انرژیشان را برای دفاع مقدس به کار بگیرند. بیتردید به راحتی نمیتوان از کنار تصاویر رنج کشیده مادران جنگ در فیلم «گیلانه» رخشان بنی اعتماد و حتی فیلم نه چندان قوی «میم مثل مادر» رسول ملاقلی پور گذشت. ملاقلی پوری که میشود نامش را در کنار حاتمیکیا آورد و حتی در بعضی موارد مانند «مزرعه پدری»، «قارچ سمی» و «سفر به چزابه» جلوتر از حاتمیکیا از او یاد کرد. کسی که تا آخرین لحظات عمر خود از ادای دین به سینمای دفاع مقدس دریغ نکرد و کاش تحقیقات خود را برای ساخت آخرین فیلمش «روز دهم» به سرانجام میرساند و مرگ مجال کارگردانی آخرین اثر سینماییاش را به او میداد.
مرور سینمای دفاع مقدس در این روزها نامهایی را به یاد میآورد که هر کدام سهم قابل توجهی داشتند. محمد بزرگ نیا با فیلم «جایی برای زندگی» یا کمال تبریزی با «لیلی با من است». «دوئل» احمدرضا درویش که ابهت هشت سال را به خوبی نشان داد و «اتوبوس شب» کیومرث پوراحمد که بوی خون و باروت آن روزها را در مشام خیلیها زنده کرد. همه اینها نشانههایی از ادای دین هنرمندانی است که هر کدامشان به دلایل گوناگون از فیلمسازی برای جنگ صرفنظر کردند. از حاتمیکیایی که احساس کرد حرفهایش را باید تمام کند تا محمدعلی باشه آهنگر که خود از بچههای جنگ و جنوب بود و «فرزند خاک» و «بیداری رویاها» یش دنیایی از رویدادهای نشنیده را برای خیلیها به تصویر کشید. همه این سنگاندازیها هم سبب شد که امروز وقتی حرف از جنگ و هفته دفاع مقدس و سینمای آن میشود، و وقتی قرار است حال و هوای آن روزها را با این کارگردانها مرور کنی خیلیهایشان میگویند: «مصائب سینمای دفاع مقدس رمقی برای حرف زدن نگذاشته است.»
الهام نداف
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست