یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
یعقوب لیث و عشق به تاریخ ایران باستان
پس از حمله اعراب و سقوط ساسانیان، نزدیک به دو قرن هیچ حکومت ایرانی در ایران بر سر کار نیامد و اقوام ایرانی کماکان تحت تسلط اعراب بودند و اگرچه در این زمان قیامهای دلیرانهای نیز برای برچیده شدن تسلط اعراب توسط ایرانیان انجام شد اما باز هم منجر به تشکیل حکومتی ایرانی نگردید. از جمله این قیامها میتوان به قیام اسپهبد فیروز، استادیس، مازیار و بابک خرمدین اشاره کرد که عرصه را بر اعراب بسیار تنگ کردند و همچنین گامهای بلندی به سوی استقلال ایران برداشته شد و در نهایت اولین حکومت ایرانی بعد از اسلام در مشرق ایران به دست مردم سیستان به رهبری یعقوب لیث صفاری ایجاد شد. وی را بهحق بایستی بانی استقلال ایران و همینطور نجاتبخش زبان و فرهنگ ایرانی دانست.یعقوب در سال ۲۰۷ هجری قمری در روستای قرنین در نزدیکی شهر زرنگ دیده به جهان گشود. پدر یعقوب لیث در روستا به رویگری میپرداخت و به فرزندانش نیز این حرفه را آموخت.
اما پسران لیث علاوه بر حرفه پدر به تیراندازی، سوارکاری و آموزش فنون جنگی نیز میپرداختند و پس از چندی به عیاران سیستان ملحق شدند. یعقوب با افرادی که گرد خود جمع کرده بود به عیاری و راهزنی میپرداخت. اما در دزدی و راهزنی نیز به گواه اکثر مورخان از عدل و انصاف خارج نمیشد و در این کار نیز از اصول جوانمردی عدول نمیکرد. یعقوب پس از چندی با جماعت عیاران سیستان به رهبری صالحبن نصر که از مخالفان بنیعباس بود پیوست و در نزد او به سبب دلاوری و شجاعت اجر و منزلتی یافت بهطوری که به تدریج بر عده هواخواهان و دوستداران یعقوب افزوده شد. پس از چندی که از به قدرت رسیدن صالحبن نصر گذشت، وی شروع به زورگویی و چپاول مردم نمود که این امر با روح جوانمردی یعقوب در تضاد بود و بالاخره او را از مقام امیری عزل و برادر او «دُرهَمبن نصر» را به جای او به امیری برگزید.
اما دُرهَم که از قدرتگیری یعقوب وحشت داشت تصمیم گرفت تا در خفا یعقوب را به قتل برساند که یعقوب از این نقشه شوم آگاه شد و دُرهَم را از مقام خود عزل کرد و به محبس انداخت و سرانجام با درخواستها و حمایتهای مردم، یعقوب به امیری سیستان رسید و شهر زَرَنگ را به عنوان پایتخت خود برگزید و بدین ترتیب در سال ۲۵۴ هجری شمسی نخستین حکومت ملی ایران، بعد از سقوط ساسانیان را پایهگذاری کرد. پس از آن یعقوب مشغول سرکوب مخالفان خود در سیستان شد و پس از فارغ شدن از این امر درصدد آزادسازی دیگر مناطق ایران برآمد و توانست هرات، فارس، کرمان، طغارستان کابل و غزنین را به تصرف درآورد و پس از چندی نیز محمدبن طاهر آخرین امیر طاهری خراسان که تابع دربار بنیعباس بود را معزول کرد و خراسان نیز به دست یعقوب افتاد و پس از آن نیز گرگان و ری را نیز بر متصرفات خود افزود که این امر سبب دشمنی خلیفه با یعقوب شد؛ زیرا خلیفه از جانب امیر صفاری احساس خطر میکرد.
یعقوب نیز که در دل اعتنایی به خلیفه نداشت و او را دشمن خود میدانست، سرانجام تصمیم به نابودی خلیفه گرفت و در سال ۲۶۲ هجری، خود در راس لشکری عازم فتح بغداد شد و در جنگی که بین دو طرف در مشرق دجله، بین مداین و بغداد درگرفت در ابتدا پیروزی با یعقوب بود اما با برگرداندن آب دجله در میان سپاه یعقوب، سرانجام یعقوب اولین شکست خود را در طول دوران امیری خویش دریافت کرد و زخمی و خسته به خوزستان بازگشت و در جندیشاپور سکنا گزید و به تهیه سپاه و لشکریانی برای فتح بغداد به قصد انتقام از خلیفه برآمد. معتمد خلیفه عباسی که از آماده شدن یعقوب برای نبرد به وحشت افتاده بود سعی کرد تا به نوعی از یعقوب دلجویی کند و وی را از تصرف بغداد منصرف نماید. بدین منظور قاصدی را نزد یعقوب فرستاد که یعقوب در جواب خلیفه چنین گفت: «به خلیفه بگو که من اکنون بیمارم و اگر بمیرم هر دو از دست یکدیگر رها شویم و اگر بمانم بین ما جز شمشیر نخواهد بود.
این مال و ملک و گنج و زر به نیروی هوش و کوشش گرد آوردهام. نه ارث پدری بود و نه از جانب تو بوده است. تا تو و خاندانت را برنیندازم از پا نمینشینم. اگر شکست خوردم به سیستان بازمیگردم و با این نان خشک و پیاز بقیه عمر را به اتمام میرسانم.» اما متاسفانه امیر دلاور ایران قبل از رویارویی با خلیفه از بیماری قولنج که مدتها به آن مبتلا بود درگذشت و ایرانیان دوستدار خود را غرق در اندوه و حسرت کرد. وی را در همان جندیشاپور به خاک سپردند. اقدامات یعقوب لیث صفاری یعقوب نزدیک به ۱۸ سال حکومت کرد. حکومت وی از نظر تاریخی یکی از مهمترین دوران تاریخ ایران محسوب میشود و به نوعی استقلال سیاسی و نظامی ایران را از دربار خلافت بنیعباس احیا میکند.
دیگر اقدام مهم یعقوب که به هیچ عنوان از اقدام اولیه او کماهمیتتر نیست و شاید به جرات بتوان گفت بزرگترین خدمت حکومت وی به ایرانیان محسوب میشود، استقلال ادبی ایران است، بدین صورت که وی دستور سرودن اشعار پارسی به جای اشعار عربی را صادر میکنند و شاعران و نویسندگان را به سرودن اشعار پارسی تشویق مینماید. همچنین باید به توجه ویژه وی به زنده کردن تاریخی ایرانباستان اشاره کرد. از آنجا که یعقوب بسیار به تاریخ ایران باستان عشق میورزید دستور داد تا از هندوستان کتاب تاریخ پادشاهان باستانی ایران را که در آن زمان در هندوستان بود به ایران بیاورند تا از زبان پهلوی به فارسی برگردانده شود و دوره پادشاهی خسروپرویز و یزدگرد نیز به آن افزوده شود.
بعدها این کتاب منبع الهامبخشی برای حکیم ابوالقاسم فردوسی در سرودن شاهنامه شد. یعقوب مردی بردبار و شکیبا بود. خوردن بیشتر و بهتر از مردم کوچه و بازار را ناروا میدانست. غذای او بیشتر خوراک ساده نان و پیاز بود. بر تکه حصیری میخفت و بسیار ساده زندگانی میکرد. مردی بااراده و سختکوش و باتدبیر بود که راه را برای سایر حکومتهای ایرانی باز کرد و به ایرانیان آموخت که میتوانند بار دیگر به شکوه و عظمت و استقلال خود برسند و خود را از سلطه بیگانگان رهایی بخشند.
بهنام رضایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست