یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر عدالت اجتماعی در حكومت علوی


عدل, آن است كه كسی را از حدّ واقعی استحقاقش, كمتر ندهند و اگر بیشتر از ارزش كارش به او مزدی داده شود, این, لطف و تفضل خواهد بود كه امام علی ع خود فرمود «العدلُ الإنصافُ, و الإحسانُ التفضُّلُ»

از دیرزمان عدل علی(ع) زبانزد عام و خاص است تا آنجا كه به عنوان یك ضرب المثل، در مكاتبات و محاورات و اشعار و امثال و ... به كار می رود و همگان، به هر مناسبتی، از آن دم زده و می زنند، لكن توجه به این نكته حساس بسی ضروری است كه اگر شخصی و یا جامعه ای بتواند عدل علی(ع) را از نظر فكری و نظری، آن گونه كه شایسته است، درك كند و یا از نظر عینی و عملی پیاده كند، تازه، فقط به یك گوشه از زوایای متعدد و به یك جهت از ابعاد وسیع و پهناور وجودی آن رهبر عظیم الشأن بشری، دست یافته است؛ زیرا، درك و فهم تمامی اطراف و اكناف وجودی علی بن ابی طالب(ع) برای هر كس و در هر مرحله ای، ممتنع و محال، حداقل به استحاله عادی است. آیا نه این است كه همیشه، سودجویان و طمّاعان و متوقعان و ضعیف دلان، در اثر عدم تمكین از عدل علی(ع) شخصیت و عدالت آن ابرمرد تاریخ را به گونه ای تفسیر می كرده اند و یا آن را در هر زمانی، برای زمان دیگری می پنداشته اند و یا برای دیگری می خواسته و یا عنوان و توجیه دیگر بدان می داده اند؟ و آیا نه این است كه در ازای تاریخ، دشمنان علی(ع) و مكتبش، هماره، با عدل و عدالت او، عملاً، در ستیز بوده و تحت هر عنوان و بهانه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ... با آن به مبارزه برمی خاسته اند كه اگر این عدالت و همسانی و برابری فراگیر شود و یا مردم را بیدار سازد و آنان را در جهت احقاق حقوق مشروع و مقبولشان برانگیزاند، دیگر حنای استعمارگران و سلطه جویان و جباران روزگار، برای همیشه، بی رنگ خواهد شد؟ و آیا جز این است كه حتی برخی از نزدیك ترین كسان به علی بن ابی طالب(ع) كه او را از همه بهتر می شناختند و صدق و صفا و زهد و قناعت و حقیقت جویی و دنیاستیزی و دیگر شایستگیهای علی(ع) را، كاملاً، لمس كرده بودند و حتی برای به خلافت رسیدن وی و بازگشت رهبری اسلامی به او، قیام و اقدام كرده بودند، بالاخره، عدالت او را بر نتافتند و بر سر همین مدعا، با او به مقابله برخاستند تا آنجا كه شمشیر بر او كشیدند؟

به هر حال، باید به این دریچه سری كشید و این در را باید كوبید؛ زیرا، عاقبت، زین در، برون آید سری. این، وظیفه ای است بر دوش همگان و گامی است در راه تحقیق و تحقق آن عدالت و اقدامی است برای كسب افتخار و مباهات بیشتر برای جامعه اسلامی و شیعی، آن هم در سال امام علی(ع). آری، به روشنی می توان دریافت و به جرأت می توان گفت، تمامی مقامات و همگی مراتب و مراحل و كلیه ابعاد و جوانب مورد توجه علی(ع) و مورد بحث در حیات پرافتخار او، به یك حقیقت برمی گردد و آن، عدل و عدالت است، حتی مسایلی از قبیل سیاست و اقتصاد و حكومت و امارت و بلكه مسایل مربوط به ماورای طبیعت، همانند تقوا و اخلاق و عبادات، همه و همه، به ضرورتِ احقاق حق و احیای عدالت و اقامه قسط و عدل در جامعه برمی گردد.

ثابت كننده این ادعا و دلیل صدق این مدعا، مراجعه عمیق و همه جانبه و مرتبط و فراگیر به دویست و سی و نه خطبه و هفتاد و هشت نامه و چهارصد و هفتاد و دو كلمه قصار موجود در نهج البلاغه و شانزده هزار كلمه حكمت در غررالحكم آمدی و صد و پنجاه و یك مناجات و دعای موجود در صحیفه علویه و دیگر كلمات و افاضات صادره ازآن امام عظیم الشأن است. ما، در این مقاله، تنها، به روشن ترین موارد آنها اشاره می كنیم؛ زیرا، تتبع كامل در همان هفتاد مورد مشتقات ماده «عدالت» در سراسر نهج البلاغه هم، به درازا می انجامد تا چه رسد به غور و بررسی گسترده در مصادر و مدارك اسلامی مشتمل بر سخنان علی(ع)، گذشته از آنكه ورود محققانه در عمق كلمات امیرالمؤمنین ـ كه فوق كلام مخلوق و دونِ كلام خالق است ـ در صلاحیت ارباب دقت و تحقیق و خداوندان عقل و علم و تحلیل است كه البته آنان، به قدر وسع خود، از عهده این مهم برخواهند آمد.

مفهوم عدل

پیش از آنكه مصداق واقعی عدل را بیابیم، ضروری است مفهوم حقیقی عدل را بفهمیم. عدل، به معنای «برابری و همسانی و همسویی» است. در این مورد، دو نكته اساسی، در خور توجه است.

یكم، آنكه عدل، از لغاتی است كه مفهوم آن، بیشتر، از ضد آن به دست می آید، لذا دانشمندانِ لغت شناس، چنین گفته اند: «العدل نقیض الجور».[۱] از كلمه (نقیض) استفاده می شود كه عدل و جور، ثالثی ندارند، لهذا نقیضین هستند كه هم اجتماع و هم ارتفاع آنها با همدیگر، منتفی است و هر كدام كه نباشد، آن دیگری موجود خواهد بود. دوم، آنكه چنین به نظر می رسد كه در میان الفاظی كه دارای معنای لغوی و عرفی اند، عدل، لفظی است كه هر دو معنای لغوی و عرفی آن، بسیار نزدیك به یكدیگر است و از هر یك، به سهولت می توان به دیگری دست یافت. این، خود، دلیل آن است كه عدل، نفیاً و اثباتاً، با افكار و اعمال و احوال مردم، ارتباط مستقیم دارد، به گونه ای كه به سادگی، معنای لغوی آن برای مردم معلوم و مفهوم است و آن معنا، برای آنان، طوری تداعی می شود كه نیازی به جعل معنای دیگر، چه به اشتراك لفظی و چه معنوی، نیست، لهذا عرف، از این واژه (عدل) همان را می فهمد كه لغت وضع كرده است. این، حاكی از ضرورت توجه به این لفظ مقدس و سعی در اجرای آن در مجالات گوناگون زندگی است. نیز این را می فهماند كه اگر با تمایلات و خواسته ها و انتظارات و توجیهات گوناگونِ كسانی مطابقت و موافقت نداشته باشد، با فطرت پاك و غریزه های صحیح و سالم انسانی، انسجام تمام و سازش تمام دارد، و همه كس، با عقل سلیم و ذوق صحیح و فطرت خداداد خویش، عدل را می ستاید و آن را ارج می نهد.

آنچه را كه نمی توان به سادگی از آن گذشت، این است كه در رابطه با شناخت معنا و مفهوم عدل و عدالت، باید میان «تفاوت» و «تبعیض» فرق گذاشت؛ چه، تبعیض، منافی عدالت است و تفاوت، موافق آن.

دو كارگر كه هر دو، به مدت هشت ساعت، كار یكسان كرده اند و از هر جهت، مساویند، اگر به یكی، هشتصد تومان مزد داده شود و به دیگری كمتر از آن، این، تبعیض و جور است و از عدالت به دور، اما اگر به یكی كه هشت ساعت كار كرده، مزد بیشتری بدهند تا به آن كه كمتر كار كرده است، این، تفاوت بوده و نافی عدالت نیست، بلكه خود، مصداقی از عدل و قسط به شمار می رود، بلكه در اینجا، اگر به هر دو مزد مساوی بدهند، ظلم و جور كرده اند. پس، عدل، آن است كه كسی را از حدّ واقعی استحقاقش، كمتر ندهند و اگر بیشتر از ارزش كارش به او مزدی داده شود، این، لطف و تفضل خواهد بود كه امام علی(ع) خود فرمود:

«العدلُ الإنصافُ، و الإحسانُ التفضُّلُ».[۲]

این عنوان احسان و تفضل، تبدیل به جور و ستم خواهد گردید آنجا كه این بیشتری را به كسی بپردازند كه با فرد دیگری یكسان كار كرده، اما آن فرد دیگر را محروم گزارند، مگر آنكه ازسمت و سوی دیگر، جهت رجحانی در آن و یا جهتِ مرجوحی در این باشد كه باز هم به تفاوت بازگشت دارد. با این وضع و حال است كه بسیار كسان، این حقایق را برنمی تابند و آه و ناله سر می دهند و با عذرها و بهانه های گوناگون، و حتی به ظاهر مذهبی، فریاد و فغان برمی آورند و یا به توجیه و تأویل می پردازند. خلیفه دوم، حقوق مهاجران را در حدود پنجاه درصد بیش از سهم انصار قرار داد. شاید، تنها، به بهانه اسبقیت در اسلام چنان كرده باشد كه اگر چنین باشد، می بایست حقوق هر سابق، بر لاحق، افزایش داشته باشد، نه فقط مهاجر بر انصار. گویند: اختلاف طبقاتی در اسلام ـ كه از اهم نمونه های بی عدالتی است ـ از همین جریان آغاز گردید. معاویة بن ابی سفیان نیز با الهام گرفتن ـ و یا دستور یافتن ـ از همین خط و مشی، حقوق عرب بر عجم و آزادگان را بر بردگان افزونی داد. علی(ع) با رسیدن به خلافت، از بیت المال، به هر مسلمان، در هر رشته و رده و رسته و نژادی كه بود، سه درهم تحویل داد و خود نیز كه خلیفه مسلمانان و والی جامعه اسلامی بود، سه درهم برداشت.

تاریخ، به یاد دارد و به یادگار گذارده كه علی(ع) هنگامی كه مسؤولیت اداره بیت المال را به عمار بن یاسر و ابوالهیثم بن التیهان واگذار كرد، به آنان، كتباً ابلاغ كرد كه عربی و قرشی و انصاری و عجمی و تمام كسانی كه جزء حوزه اسلام هستند، از هر قبیله و نژادی كه باشند، همه و همه، با هم برابر و مساویند. سهل بن حنیف، غلام سیاهی را به محضر آن حضرت آورد، گفت: «به این، چه اندازه می دهی؟». علی(ع) به سهل فرمود: «تو، خود، چه اندازه گرفته ای؟». پاسخ داد: «سه دینار مطابق آنچه دیگران گرفته اند.» امام فرمود: «غلام او را نیز همانند خودش، سه دینار بدهید.»[۳] علی(ع) خود و خاندان خود را، بر دیگر مسلمانان برتری نداد. وقتی خواهر مكرمه اش، اُمّ هانی، به خدمت او رفت، حضرت دستور داد كه بیست درهم به وی بپردازند. ام هانی بازگشت و از كنیزك عجمی خود پرسید: «عطای علی(ع) به تو، چه اندازه بود؟». او پاسخ داد: «بیست درهم». ام هانی، با خشم، و به عنوان اعتراض و انتقاد از این مساوات، به نزد برادر بازگشت. امام(ع) فرمود: «باز گرد! خدای تو را رحمت كند! ما، در كتاب خدا، برتری و رجحانی برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم.»[۴]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید