یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
حاتم بخشی
کسانی که در گشاده دستی ، اندازه نگاه ندارند و برای بخشندگی حدی قفی قایل نباشند این گونه افراد را حاتم صفت و عمل آنان را از باب تجلیل یا نکوهش به حاتم بخشی تعبیر و تمثیل می کنند و حتی مولانا جلال الدین محمد مولوی کلمه حاتم را با کده ترکیب کرده و به صورت حاتم کده آورده از آن معنی :« جای جود و سخا و بخشش » خواسته است چنان که می فرماید :
محتسب بود او اگر بحر آمده
هر سر مویش یکی حاتم کده
عبارت حاتم بخشی از امثله سائره ای است که ورد زبان خاص و عام و تکیه کلام شاعران و نویسندگان قدیم و ندیم می باشد .
اکنون ببینیم حاتم کیست وصیت شهرتش چگونه طومار زمان را در هم نوردیده است که عرب و عجم به سخا و کرم وی مثل زنند : حاتم بن عبدالله بن سعد بن الحشرج مکنی به ابوسفانه ومعروف و مشهور به حاتم طایی از قبیله طی مردی بخشنده و جوانمرد بود . این صفت عالیه را از مادرش عتبه دخترعفیف به ارث برده بود زیرا عتبه با وجود ثروت و مکنت فراوان هر چه به دستش می امد به مسکینان و مستمندان می بخشید . کسانی او را از این کار منع کردند چون سودی نبخشید او را یک سال زندانی کردند و نان و آب قلیل به او می رسانیدند تا بلکه رنج و سختی بکشد و از افراط در بخشندگی خودداری کند . پس از یک سال آزادش کردند و قسمتی از اموالش را از او مسترد داشتند .
قضا را روزی زنی مستمند نزدش آمد و چیزی خواست . عتبه تمام اموالش را یکسره به آن مستمند ارزانی داشت و گفت :« در آن سختی و گرسنگی که مرا رسید سوگند یاد کردم که چیزی را از سائل و خواهنده دریغ ندارم » حاتم ازآن زمره مردان روزگار بود که در وجود و سخا کمتر نظیر و بدیل داشت . هر چه به دست می آورد جز اسب و سلاح که آنها را نمی بخشید چیزی نگاه نمی داشت . عجب آنکه بیش از ده بار اموالش را بخشید ولی باز به چندین برابر آن دست یافت .
نوار همسر حاتم طایی نقل می کند که :« سالی خشکسالی در رسیده قحط غلاً گریبانگیر خرد و کلان شده بود . شیر دهندگان را شیر در پستان بجوشید و شتران را جز پوستی بر استخوان نمانده و هر مال و ثروتی که بود نابود شد و هلاک را یقین کردیم .» در یکی از شبهای بسیار سرد فرزندان ما عبدالله و عدی و سفانه از گرسنگی فریاد می کردند . حاتم به سوی پسران رفت و من به طرف دختر رفتم و تا پاسی از شب نگذشت آرام نگرفتند . حاتم سخن گرفت و بدان سخن مرا مشغول می داشت .
مراد او دریافتم و خود را به خواب زدم و چون دیری از شب گذشته بود خیمه بالا رفت . حاتم گفت :« کیست ؟» آن کس گفت :« زنی از همسایگانم و از نزد کودکانی که از گرسنگی فریاد می کنند می آیم و پناهگاهی جز تو نمی دانم .» حاتم او را گفت: « آنها را نزد من آر که خداوند تو و آنها را سیر گرداند .» زن برفت و در حالی که دو کودک در آغوش گرفته بود و چهار تن دیگر گرداگرد او ، بازگشت . حاتم به سوی اسب خود رفت و آن را بکشت و کارد به دست زن داد وگفت :« از آن به کاربر» پس بر آن گوشت گرد آمدیم و بریان کردن و خوردن گرفتیم . پس به خیمه های قبیله روی آورد و یکایک را گفت :« برخیزید و آتش برافروزید » همگی گرد آمدند و حاتم جامه به خود پیچید و در کنجی بایستاد و مارا نگریست و با آنکه او را احتیاج به غذا بود پاره ای از آن گوشت نخورد و چیزی نگذشت که جز استخوان و سم اسب بر جای نماند .
پس من حاتم را بر این کار ملامت کردم و وی گفت :« نوار، از چیزی که فانی و زوال ناپذیر است ملامت و سرزنش مکن ، چه بخیل و ممسک در طریق مال فقط یک راه می بیند در حالی که جواد و بخشنده راههای زیادی می نگرد .»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست