دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سفرنامه فرهاد میرزا


سفرنامه فرهاد میرزا

شاهزاده فرهاد میرزا پسر پانزدهم عباس میرزا, ولیعهد و عموی ناصرالدین شاه از رجال مهم عصر شاهنشاهی برادرش محمدشاه و برادرزاده اش ناصرالدین شاه است

شاهزاده فرهاد میرزا پسر پانزدهم عباس میرزا، ولیعهد و عموی ناصرالدین‌شاه از رجال مهم عصر شاهنشاهی برادرش محمدشاه و برادرزاده‌اش ناصرالدین شاه است.

فرهاد میرزا با سابقه حکومت فارس و کردستان و حتی عهده داری مسئولیت نیابت سلطنت در دوران سفراول ناصرالدین شاه به فرنگ در سال ۱۲۹۰ قمری یکی از تاثیرگذارترین سیاستمداران عصر ناصری است. او افزون بر شخصیت سیاسی دارای جایگاه فرهنگی ممتازی هم بود. تسلط کامل بر ادبیات فارسی و عرب و تاریخ ایران و اسلام و نیز علوم اسلامی، فرهاد میرزا را به یکی از دانشمندان عصر خویش تبدیل کرده بود. فرهاد میرزا دارای آثار متعددی همچون: جام جم. زنبیل. نصاب انگلیسی. کنز الحساب و دیوان اشعار است.

سفر تاریخی وی نیز سال ۱۲۹۲ قمری آغاز و سال ۱۲۹۳ قمری پایان می گیرد. فرهاد میرزا این سفر را نیز بنا به دلایل اعتقادی و مذهبی و برای اجرای فریضه حج انجام داد. وی هفتم شعبان ۱۲۹۲ مقارن با شانزدهم شهریور ۱۲۵۴ تهران را ترک کرد و هشت ماه بعد در دوم ربیع الثانی ۱۲۹۳ برابر با نهم اردیبهشت ۱۲۵۵ به تهران بازگشت. خط سیر سفر حج فرهاد میرزا از روسیه و عثمانی و مصر می گذشت و به حجاز می رسد و پس از حج گذاردن بار دیگر از همین مسیر به وطن برمی گردد. سفرنامه فرهاد میرزا نشان دهنده منازعه فکری بزرگی است که میان سنت گرایان و متجددین در ایران و بلکه سراسر جهان اسلام در آن روزگار آغاز شده بود و البته بعدها ابعادی گسترده تر یافت. این سفرنامه از جنبه های مذهبی، ادبی، تاریخی و حتی جمعیت شناسی، نژادشناسی، گیاه شناسی و زمین شناسی دارای ارزش است ولی درباره عمده ترین ابعاد سفرنامه می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

● ایران گرایی

شاهزاده فرهاد میرزا نیز همچون پدرش عباس میرزا عشق و علاقه زیادی به ایران داشت و از هر فرصتی برای ابراز این عشق استفاده می کرد. چنانچه در جایی نوشته است که در سواری بدیهه گفتم:

ملک ایران تا ابد پاینده باد

کوکب بخت عجم تابنده باد

آن که تابش داد آن گلدسته را

آفتاب عمر او رخشنده باد

در همه جای سفرنامه فرهاد میرزا نیز عشق به ایران و افسوس از شکست های ایران و غصه بر سرزمین های از دست رفته ایران آشکار است. اشاره می کند که به جاهایی رفته است که از هنگام جنگ ایران و روس تاکنون کسی از آنجا عبور نکرده و برای اولین بار فرهاد میرزا از آنجا بازدید کرده است. فرهاد میرزا به زیارت آرامگاه حکیم نظامی گنجوی هم می رود و از خرابی آنجا شکوه می کند. در این باره در سفرنامه فرهاد میرزا نوشته شده است:

«از چاپارخانه هفت ورس دیگر طی کردم. باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم در یمین راه گنبد کوچکی بود که خراب شده. قبر شیخ نظامی است که تا شهر گنجه هفت ورس است. پیاده شده به سر قبر او رفتم. قراولخانه که در این نزدیکی است. قراول ها آنقدر کاه برای اسب های خود ریخته بودند که ممکن نبود میان گنبد بروم و یادم آمد که شیخ در اسکندر نامه فرموده:

به یادآور ای تازه کبک دری

که چون بر سر خاک من بگذری»

از دیگر نشانه های عشق فرهاد میرزا به هویت و تاریخ ایران علاقه اش به ضرورت ترجمه کتاب تاریخ هرودوت است. او در طرابوزان با حاکم و والی این شهر دیدار می کند که تاریخ هرودوت را از یونانی به ترکی ترجمه کرده است. پس او را تصریح به چاپ کتاب می کند و از ضرورت ترجمه تاریخ هرودوت به فارسی می گوید:

«تاریخ هرودوتس معروف مورخ یونان را که در فرنگستان کمال اعتبار را دارد. والی پاشا به ترکی ترجمه کرده است. خیلی ایشان را تصریح کردم که او را بدهد طبع بکنند. فی الحقیقه اگر آن نسخه طبع شود. بسیار تاریخ نافع است و احوال سلاطین عجم را خوب نوشته و از ترکی به فارسی ترجمه کردن آسان است.»

● استقلال در برابر اروپا

فرهاد میرزا در دسته بندی های سیاسی رایج در ساختار قدرت سیاسی آن روزگار ایران در دسته محافظه کاران و کسانی بود که مخالف نفوذ فرهنگی اروپا و روس و انگلیس در ایران بودند. در کنار فرهاد میرزا، برادرش سلطان مراد میرزا حسام السلطنه بود و در نقطه مقابل آنها تجدد طلبان بودند که اروپا مآب به شمار می رفتند و مشهورترینشان میرزا ملکم خان و میرزا حسین خان سپهسالار صدر اعظم ناصرالدین شاه بودند. قرارداد رویتر هم نبرد همین دو دسته بود که به پیروزی محافظه کاران انجامید. خود فرهاد میرزا درباره ضرورت الغای قرارداد رویتر در سفرنامه اش می نویسد:

«اگر قدرتی نداشته باشیم که به اضطرار، خصم کلاه ما را بردارد. حالا خودمان کلاه را به اختیار از سر برداشته و بر سر دیگری گذاشته ایم. کسی منکر راه آهن نیست. هرکه منکر باشد از عقل بیگانه است ولی نه به آن طور که به اختیار، دولت ایران خود را مسلوب الاقتدار کند. الحمدلله برای دولت ایران ممکن است که کم کم به این کار بپردازد وسالی چهار وپنج فرسخ از مال خود بسازد. که در عرض هفت و هشت سال به رشت و انزلی از تهران که محل تجارت است برسد. دیگر چه لازم است که آب و کوه و جنگل انبوه و قنوات منطسمه و انهار منجسه و معادن ایران تسلیم رویتر بشود؟ که هر گامی مایه هزار ناکامی است.»

در جایی دیگر فرهاد میرزا سفر به اروپا را به سخره گرفته و آن را بی معنا می داند. طعنه ای هم به میرزا صالح شیرازی اول دانشجوی اعزامی ایران در عصر عباس میرزا ولیعهد دارد که رفته است در لندن به تماشای شتر لندن پرداخته ولی مهم تر از این طعنه رد سفر اروپا به دعوت میرزا ملکم خان است که شاید طعنه ای به خود ناصرالدین شاه هم باشد. فرهاد میرزا در این باره می نویسد:

«جناب ناظم الملک میرزا ملکم خان هم آن دفعه همین را نوشته و مرا دعوت اروپا و دیر سکوپا کرده بود. هیهات تضرب فی حدید بارد (افسوس آهن سرد می کوبد) اخوان عظام در رکاب همایون رفتند چه گلی چیدند؟؟؟ که من آن گلاب را بگیرم؟ به فرنگستان رفتن هم معنی ندارد. بلکه خدا خواست از جانب دولت قاهره ماموریت و خدمتی باشد و ما هم بتوانیم در آن وقت تحصیل سوغاتی بکنیم که به ملت و دولت از آن توشه فایده و از آن خوشه عایده برسد والا!!»

طعنه و نقدش به اروپاگرایی مخصوص ایرانی ها نیست به سلطان عثمانی و دربار او هم طعنه می زند. آن هم رودررویشان. صدراعظم عثمانی به افتخارش ضیافت شامی ترتیب می دهد و غذاهای اروپایی را بر سر سفره شام می گذارد. این به مذاق فرهاد میرزا خوش نمی آید و در این باره نوشته است:

«گفتم من از بعضی غذاهای فرنگی خوشم می آید، ولی ترک عادت خود کردن و اصرار در کارهای دیگری کردن خوب نیست. اهل اروپا هم از غذاهای ما خیلی خوششان می آید، ولی هرگز در خانه خودشان غذای ما نمی خورند. به خلاف اهل اسلام هر شب در خانه خود به تقلید اهالی یوروپ. سلات (سالاد) و سوپ می خورند. تصدیق کرد که درست می فرمایید و به جهت ملاحظه من و سفارش وزیرمختار هیچ مشروبات مسکر منکر در سر سفره میز نبود. با وجود آن که اغلب ایشان عادت داشتند. امشب را به اکرام من و ادب اسلام کرده ترک احرام کردند.»

تکیه فرهاد میرزا بر استقلال در عمل هم بود. چنانچه در تفلیس که با میخاییل، جانشین امپراتور روسیه در قفقاز دیدار می کند در پاسخ به درخواست دولت روسیه برای تخته قاپو کردن ایلات مغان به بهانه دزدی و سرقت که شاید مقدمه ای بود برای دست اندازی روس ها در مغان. سخت و محکم می ایستد و می گوید:

«عرض کردم. دزدی و دغلی لازمه طبیعت ایلات است. البته در فصل زمستان باید هر که در مغان به ریش سفیدی می رود. مانع باشد که از طرفین به رعیت ها بی حسابی نکنند.»

تاکید بر استقلال فرهنگی ایران هم یکی از اولویت ها و اهداف فرهاد میرزا بود. در سفرش در تفلیس با میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز دیدار می کند و او خط پیشنهادی لاتین خود را به فرهاد میرزا برای جایگزینی با خط فارسی پیشنهاد می کند که این پیشنهاد هم با پاسخ منفی فرهاد میرزا روبه رو می شود. فرهاد میرزا در سفرنامه اش در این باره نیز نوشته است:

«حالا در دویست میلیان ملت اسلام این خطوط رواج گرفته. تغییر او مشکل است:

سعدی به روزگاران مهری نشانده بر دل

بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران»

سفرنامه فرهاد میرزا سال ۱۳۶۶ خورشیدی به اهتمام اسماعیل نواب صفا و به وسیله کتابفروشی زوار به چاپ رسیده است.

● سیاحت غرب

ایران در دوران قاجاریه شرایط سختی را می گذراند. حضور رقبای قدرتمند خارجی در منطقه و عقب ماندگی فنی و علمی و ناکامی بزرگ ایران در دو جنگ با همسایه شمالی باعث سرخوردگی هایی در جامعه شده بود. نفوذ کشورهای غربی در ایران و ورود محصولات فرهنگی از کشورهای اروپایی، ایرانیان را با مفاهیم جدیدی ازجمله تجدد و تنوع آوری در عرصه حکومت، اندیشه و سبک زندگی آشنا کرد. برای فهم هر چه بهتر این پدیده های نوظهور، نخبگان فرهنگی و سیاسی چند صباحی را در مغرب زمین گذراندند و بعد از مراجعت به وطن بازگوکننده تجربیات شخصی خود از دوران مهاجرت بودند. حاصل این گردشگری، در رسایل سیاسی و سفرنامه ها مندرج است.

سیاحت کنندگان غرب چند دسته بودند. برخی از سفربرگشتگان، همه دلایل ناکامی جامعه ایرانی را ماندن در گذشته دانستند و مدعی شدند که عامل نجات تنها تقلید صرف از آداب و رسوم غربی است و برخی دیگر ضمن تاکید بر اصالت سنت های گذشتگان و تاثیر مهم آن بر زندگی مردم، بعضی از آموزه های فرهنگی و مفید آن دیار را با مفاهیم سنتی ممزوج کرده و فرآورده های متناسب با شرایط بومی خود ارائه دادند. به هر صورت نگاهی به نتایج این سفرها و مطالعه موردی «از فرنگ برگشتگان»، مخاطب را با دنیایی از تضادها و تفاوت ها در بینش و منش آشنا می سازد.

محمدعلی بهمنی قاجار