دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قحط الرجال یا قحطی مجال


قحط الرجال یا قحطی مجال

در حالی که سازمانها و شرکتهای خصوصی با آموزش و بکارگماردن مدیران توانمند, سطح عملکرد خود را بهبود می بخشند, چرا در سازمانهای دولتی همواره از کمبود مدیران مؤثر و استعدادهای مدیریت گلایه می شود

در حالی که سازمانها و شرکتهای خصوصی با آموزش و بکارگماردن مدیران توانمند، سطح عملکرد خود را بهبود می بخشند، چرا در سازمانهای دولتی همواره از کمبود مدیران مؤثر و استعدادهای مدیریت گلایه می شود؟ توانایی راهبردی سازمانهای خصوصی در این زمینه، تربیت مدیران بجای جذب مدیران از بیرون سازمان است. این روش تفکر که "مدیران موفق زاده نمی شوند بلکه ساخته می شوند" در این سازمانها نهادینه شده است. از این منظر آنچه منجر به توانمندی مدیران می شود دانشی است که از تحصیلات، مطالعات، تجربیات خود و دیگران و تفکر در مورد نتایج حاصل از اجرای دانسته هایشان کسب شده است. مدیرانی که از آنان با عنوان مدیران بالفطره یاد می شود نیز افرادی هستند که مستعد آموختن و بکارگیری آموزه های مدیریتی بوده اند. موضوع جذب و انتخاب مدیران از مباحث مبسوطی است که پرداختن به تمامی زوایای آن در این مجال اندک نمی گنجد؛ با اینحال اشاره به وضعیت نظام آموزشی کشور در این رابطه می تواند گوشه های تاریکی از این بحث را آشکار سازد. نظام آموزش و پرورش کشور از سویی نیازمند برخورداری از مدیران توانمند و از سوی دیگر مسئول تربیت مدیران آینده است. اما متاسفانه نظام آموزشی خود با معضلاتی همچون ناکارآمدی و ضعف عملکرد مدیران، مدیران اتوبوسی و مدیران سفارشی دست به گریبان است و اشاره به این مسائل در ادبیات منتقدان و کارشناسان این حوزه نیز به وفور مشاهده می شود. در واقع بسیاری از مباحث غیر رسمی در زمان انتخاب مدیران آموزشی برای سطوح مختلف -از وزیر تا مدیران مناطق و حتی مدیران مدارس- به اصطلاحی ناخوشایند ختم می شوند:"قحط الرجال"؛ به این معنی که نظام آموزشی در زمینه جذب و تربیت مدیران آموزشی ناکارآمد بوده و در حال حاضر دچار فقدان مدیران توانمند و افراد مستعد در این زمینه است! در این نوشتار سعی خواهیم کرد تا این ادعا را از منظری دیگر بررسی کنیم.

در سال های اولیه پس از انقلاب به دلیل وقوع تغییرات اساسی در نظام آموزشی کشور، کمبود مدیران و کادر متخصص و متعهد امری معمول به نظر می آمد. اما با گذشت قریب به چهار دهه از آن برهه، وجود این معضل بیش از پیش آزار دهنده است! هم اکنون غالب رشته های حوزه آموزش و پرورش تحت عنوان علوم تربیتی در مقاطع ارشد و دکتری در دانشگاه های سراسر کشور دایر هستند؛ نظام آموزشی نیز با توجه به آمارهای اخیر از حجم بالای نیروهای تحصیلکرده در مقاطع مختلف این رشته ها برخوردار است. وجود این منابع غنی انسانی و همزمان ضعف در حیطه تخصصی آنها تناقضی را پیش روی مان می گذارد! در زمینه ی مدیریت آموزشی نیز وضعیت به همین منوال است؛ در سالهای اخیر بسیاری از فارغ التحصیلان این رشته دانشگاهی به عنوان معلم در نظام آموزشی استخدام شده اند. همچنین برخی از معلمان بنابه علاقه خود در مقاطع بالاتر این رشته به تحصیل پرداخته اند. این افراد با برخورداری از دانش لازم در زمینه اصول و مبانی مدیریت آموزشی، نیازمند فرصت هایی برای کسب تجربه در نظام آموزشی هستند. اما متاسفانه سیستم آموزشی کشور در زمینه تشخیص، ترغیب و انتصاب این افراد به عنوان مدیران آموزشی، حتی در سطح مدیران مدارس نیز ناتوان بوده است. سه دلیل عمده را برای این مساله می توان ذکر نمود:

اول: نبود فرصت های برابر در مسیر ارتقاء نیروهای آموزشی(معلمان) به پست های مدیریتی و ستادی

دوم: عدم اعمال شیوه نامه صریح برای انتصاب مدیران آموزشی و دیگر مشاغل بخش ستادی آموزش و پرورش

سوم: ناتوانی در تربیت مدیران آموزشی بصورت درون سازمانی و برای سطوح مختلف نظام آموزشی

ابهام در مسیر پیشرفت شغلی و غیر شفاف بودن شیوه های انتخاب مدیران و شاخص های گزینش آنان باعث می شود تا افراد حتی بدون دارا بودن شرایط لازم برای احراز مناصب مدیریتی، دچار احساس سرخوردگی، اجحاف و نابرابری شوند. چرا که توانایی هایشان در این زمینه هرگز به صورت رسمی مورد قضاوت قرار نگرفته و از نظر خودِ فرد این توانایی ها نادیده گرفته شده است. علیرغم اینکه در شهریور ماه سال ۸۲ بخشنامه ی"ضوابط انتخاب، انتصاب و تغییر مدیران" به تمامی سازمان هایی که از بودجه ی دولتی استفاده می کنند، ابلاغ گردید و این بخشنامه صریحاً شامل وزارت آموزش و پرورش نیز می گردد؛ با این حال نتیجه ی روزها کاوش و مشورت با کارشناسان اداری سیستم آموزشی نشان می دهد که کمترین اثری از اجرای مفاد این بخشنامه در نظام آموزشی کشورمان وجود ندارد. دارا بودن حداقل مدرک لیسانس و ۶ سال سابقه تجربی برای مدیران میانی و پایه، تشکیل بانک اطلاعاتی مدیران و افراد داوطلب پست های مدیریتی از جمله مفادی از این بخشنامه هستند که جایگاهی در نظام آموزشی کشور نیافته و اجرایی نشده اند. وجود بسیاری از مدیران آموزشی که بدون دارا بودن شرایط مذکور و بدون طی روال ادراری مندرج در این بخشنامه منصوب و ابقا شده اند، خود گویای این حقیقت است.

متاسفانه در زمینه آموزش مدیران نیز تا کنون برنامه مدونی جهت تربیت مدیران آینده بخش های ستادی یا مدیران مدارس طراحی و اجرا نگردیده است. دوره های آموزشی ضمن خدمت مدیران نیز پس از انتصاب افراد و بصورت چند ده ساعته و غالبا سطحی و غیرتخصصی ارائه می شوند. با توجه به مطالب عنوان شده بنظر می رسد نظام آموزشی کشور بیش از آنکه دچار کمبود نیروهای متخصص یا به عبارتی قحط الرجال باشد، از نبود فرصت و مجال عرض اندام نیروهای مستعد و توانا رنج می برد. از اولین اقداماتی که جهت رفع این معضل می بایست انجام پذیرد می توان به تشکیل بانک های اطلاعاتی در حیطه های مختلف تخصصی و تعیین کارگروه ویژه این امر جهت شناسایی و بکارگیری افراد مستعد در درون نظام آموزشی اشاره کرد. این مساله همچنین گامی در جهت ابهام زدائی از مسیر پیشرفت شغلی معلمان نیز خواهد بود.

سید منصور موسوی

کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی