دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

با تو می مانم این بار


با تو می مانم این بار

بررسی ازدواج مجدد با همسر پس از طلاق

«طلاق‌نامه» را یک‌بار دیگر ورق می‌زند. این سند همه چیزش را از او گرفت؛‌ خانه‌اش، فرزندش، آبرویش و حتی همسرش. حالا که درست فکر می‌کند، همسرش آنقدرها آدم بدی نبود، او خودش هم مقصر بود، اگر لجبازی نمی‌‌کرد، اگر یکدنده نمی‌شد، اگر گذشت را چاشنی رفتارش می‌کرد، اگر باور داشت که نیمه پر لیوان از نیمه خالی‌اش ارزشمندتر است، اگر فقط خودش را نمی‌دید، اگر یاد می‌گرفت مدارا کند، اگر مشکلش ر ا جار نمی‌‌زد و کمی خوددار بود، اگر ... .

چقدر خوب است که لااقل با خودش روراست است، چقدر خوب است که جرات دارد به روزهای خوب در کنار همسرش بودن فکر کند، چقدر خوشحال است که پشیمان شده و دنبال راهی برای جبران می‌گردد.

اما دودل است، نمی‌داند اگر بگوید پشیمان است و می‌خواهد برگردد چه می‌شود، جواب بزرگ‌ترها را چه بدهد؟ جواب دوستانش را، جواب همکارانش را؟ ولی مهم نیست دیگران چه می‌گویند، حالا این خودش است که باید تصمیم بگیرد. او می‌خواهد از شر طلاق و بی‌آبرویی‌اش خلاص شود، او باید برگردد، او باید به همسرش بگوید که انگیزه‌اش برای طلاق فقط تحت فشار گذاشتن او بوده، او باید اعتراف کند پشیمان است و می‌خواهد با هم بودن را دوباره تجربه کند.

بحث طلاق در زندگی که پیش می‌آید، خانه برای زن و مرد میدان جنگی می‌شود که هر دو با دست و زبان مسلح می‌شوند و مقابل هم گارد می‌گیرند تا پیروز نبرد شوند. بحث طلاق که پیش می‌آید، کسی فکر کوتاه آمدن را هم به ذهنش راه نمی‌دهد، انگار در این ولوله‌بازار، مدالی را به حراج گذاشته‌اند که فقط برازنده سینه لجبازترین و بی‌منطق‌‌ترین آد‌م‌هاست.

بحث طلاق که پیش کشیده می‌شود، همه پاها در یک کفش می‌‌رود تا هریک نشان دهند که اگر تا به حال کوتاه می‌آمده‌اند نه به خاطر ناتوانی بلکه به خاطر عشق بوده، اما حالا که دیگر عشقی در میان نیست مرغ حتما یک پا دارد.

«طلاق» اسمش هم شوم است چه رسد به این‌که واقعی شود و یک خانواده را از هم بپاشد. زن و مردی که طلاق می‌گیرند، همان‌هایی که در جلسات دادگاه بی‌محابا همدیگر را به همه بدی‌ها متهم می‌کردند، احساس غرور می‌کنند از این‌که طرف مقابل را تسلیم کرده‌اند.

اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می‌شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی از تضادها و دوگانگی‌ها و افسردگی‌هاست. بیشتر این آدم‌ها با نیروی درونشان مشغول جنگ می‌شوند؛ همان وضعیتی که فرد را نسبت به کاری که انجام داده، مردد می‌کند.

آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند،‌ همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می‌کنند که جنبه‌‌هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته‌‌اند، هنوز هم می‌پسندند.

اما این احساسات راه به جایی نمی‌برد، چون میان آنها و همسرانشان فاصله‌‌ای افتاده که به این راحتی‌ها مرمت نمی‌شود. برای همین، بیشتر این آدم‌ها به احساس تاسف مبتلا می‌شوند، چون فکر می‌کنند می‌توانسته‌اند بهتر رفتار کنند اما نکرده‌اند.

زن و مردی که پس از طلاق برای شروع زندگی دوباره با هم مصمم می‌شوند در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند

ولی احساسی بیشتر آزاردهنده است و آن احساس شرم است، شرم به این دلیل که می‌دانند در ایفای نقش‌شان در خانواده شکست‌خورده‌اند.

با وجود این، افسردگی مهمان روان همه آدم‌های مطلقه است که از هر احساس دیگری بیشتر آزار دارد. فردی که از همسرش جدا شده، افسرده می‌شود، چون نمی‌داند از امروز به بعد، چه‌وضعیتی در انتظارش است. از نظر او، آینده تصویری مبهم است که او و زندگی‌اش را می‌بلعد و از بین می‌برد.

پس خشم،‌ تاسف،‌ عشق و نفرت معجونی است که می‌شود طلاق را به کمک آن تعریف کرد. البته گاهی ممکن است فرد پس از طلاق، احساس راحتی کند؛ چون فکر می‌کند دیگر فشارها تمام شده ولی ترس از آینده نامعلوم، این احساس راحتی موقت را هم خیلی زود از بین می‌برد.

با این حال، این روز خوش افراد مطلقه است،‌ چون اگر آنها فرزند داشته باشند و وضع مالی‌شان خوب نباشد و به خاطر مهریه،‌ مدام در حال کشمکش باشند، مشکلات چند برابر می‌شود؛ این در حالی است که اگر تصمیم به ازدواج با فردی دیگر بگیرند نیز نه‌تنها در بیشتر مواقع پیروز نمی‌شوند بلکه خود را وارد میدان تازه‌ای می‌کنند که آنها را بیش از همیشه،‌ متوجه اشتباهات گذشته‌شان می‌کند.

برای همین زیادند کسانی که پس از طلاق در محکمه وجدان خود به قضاوت می‌نشینند و چنین نتیجه می‌گیرند که شریک سابق زندگی‌شان آنقدرها هم غیرقابل تحمل نبوده است.‌ آنها تصمیم می‌گیرند برای یک بار هم که شده به اشتباهشان اعتراف کنند و همسر سابقشان را رو در رو بنشانند و سوگند بخورند که روزهای جدایی از او به آنان ثابت کرده که طلاق بدترین راهی بوده که برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده‌اند.

● ۶ انگیزه

اما این که چه عواملی سبب می‌شود زن و مرد برای بازگشت به زندگی مشترک سابق و ازدواج با همسر قبلی خود تصمیم بگیرند، موضوعی است که دکتر ناصر صبحی، روان‌شناس در گفتگو با «جام‌جم» تشریح می‌کند.

او می‌گوید: گاهی همسران از هم جدا می‌شوند چون در زندگی انتظارات و خواسته‌هایی دارند و از آنجا که همسرشان توانایی تامین آنها را ندارد، تصور می‌کنند با جدا شدن از او به خواسته‌هایشان می‌رسند اما وقتی طلاق می‌گیرند و شرایط تازه را تجربه می‌کنند، تازه می‌فهمند که رسیدن به ایده‌آل‌ها ناممکن است و پی به اشتباهاتشان می‌برند و برای جبران گذشته و شروع زندگی دوباره با همسر سابقشان تلاش می‌کنند.

این عضو هیات علمی دانشگاه ادامه می‌دهد: گاه نیز فردی که از همسرش جدا شده و مدتی را به تنهایی گذرانده، به ازدواج مجدد و تشکیل خانواده تمایل پیدا ‌می‌کند اما از آنجا که یک تجربه ناخوشایند در زندگی داشته و می‌داند که آشنا شدن با فردی جدید وقت و انرژی زیادی می‌گیرد و ممکن است حتی در انتخابش اشتباه کند، به سمت همسر سابق خود بازمی‌گردد چون می‌داند که او اگرچه خصوصیات آزاردهنده داشته اما به خاطر آشنا بودن با زوایای مختلف شخصیت وی، بی‌شک از افراد جدید بهتر است.

صبحی در تشریح انگیزه سوم بازگشت به سوی همسر سابق پس از طلاق می‌گوید: واکنش‌های اجتماعی، یکی دیگر از این انگیزه‌هاست، به طوری که فرد از طلاق پشیمان نیست اما به خاطر حرف اطرافیان بویژه فشار پدر و مادر، برای بازگشت به زندگی سابقش تلاش می‌کند. این در حالی است که در بسیاری موارد، همسر سابق فردی شایسته زندگی مشترک نبوده و زن یا مرد به خاطر مسائلی چون وجود چند فرزند مشترک با اکراه وارد زندگی مجدد می‌شود.

این مشاور خانواده ادامه می‌دهد: در این میان، بحث مالی نیز اهمیت زیادی دارد، بویژه در مورد خانم‌ها که استقلال مالی کمتری نسبت به مردها دارند.

در واقع اطرافیان هنگام طلاق به شخص اطمینان می‌دهند که مخارجش را تامین می‌کنند اما وقتی طلاق اتفاق افتاد و فرد از لحاظ مالی باری بر دوش بزرگ‌ترها شد، آن وقت فرد احساس می‌کند که اگرچه زندگی با همسرش معایبی داشت ولی او را از نظر مالی بی‌نیاز می‌کرد.

این در حالی است که گاه زن و شوهر از یکدیگر آتو دارند و با تمسک به آن، طرف مقابل را به ازدواج مجدد پس از طلاق وادار یا حتی تهدید می‌کنند.

● راهی برای اصلاح اشتباهات

صبحی وقتی این انگیزه‌ها را برای رجوع پس از طلاق برمی‌شمارد، آغاز زندگی دوباره را راهی برای شروع خوشبختی می‌داند، البته اگر شروطی که او بیان می‌کند، محقق شود.

او توضیح می‌دهد: زن و مردی که پس از طلاق برای شروع زندگی دوباره با هم مصمم می‌شوند، در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند. البته این روحیه باید در دو طرف وجود داشته باشد، چرا که اگر فقط یک نفر قصد جبران اشتباهات را داشته باشد، دوباره وضع به همان شکل قبلی ادامه خواهد یافت.

او شرح می‌دهد که اگر زن و مردی واقعا از پدیده طلاق لطمه دیده‌اند و مطمئن هستند که می‌خواهند زندگی گذشته خود را بازسازی کنند باید با جدیت برای اصلاح رفتار خود تلاش کنند و بدانند که بیان جملاتی مانند «می‌دانستم بدون من نمی‌توانی زندگی کنی، دیدی جز من کسی تو را تحویل نمی‌گیرد، می‌دانستم که می‌روی و خودت برمی‌گردی» شرایطی را به وجود می‌آورد که در آن، فقط باید سوخت و ساخت.

مریم خباز