یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بررسی اركان موسیقی در موسیقی ملی ایران


بررسی اركان موسیقی در موسیقی ملی ایران

در مورد موسیقی , و اجزای تشكیل دهنده یك اثر موسیقیایی , نظرات متفاوتی از پژوهشگران این عرصه ارائه شده است

همه می دانیم كه روش بحث در موضوعات پژوهشی و علمی ، معمولا به این صورت است كه یك سیستم بزرگ یا تركیب پیچیده را به اجزای كوچكتری كه هر كدام را بتوان دارای هویتی مستقل فرض كرد تقسیم می كنند و آنگاه به بررسی اجزای كوچكتر ( كه بدیهی است ساده تر است ) می پردازند .

در مورد موسیقی ، و اجزای تشكیل دهنده یك اثر موسیقیایی ، نظرات متفاوتی از پژوهشگران این عرصه ارائه شده است . گوناگونی این نظرات بسته به این است كه اصولا خود موسیقی را به چند نوع تقسیم كنیم و آیا اصولا تقسیم بندی برای موسیقی قائل باشیم یا خیر . به هر روی ، در یك تقسیم بندی بزرگ می توان موسیقی را به دو دسته موسیقی با كلام ( Vocal ) و موسیقی بی كلام (Instrumental) تقسیم كرد . اكنون بحث را معطوف به موسیقی با كلام می كنیم زیرا به گواهی تاریخ موسیقی ملی ایران هیچگاه نی نیاز از شعر و آواز خواننده نبوده است . در مورد یك موسیقی با كلام آنچه رواج بیشتری نزد اهالی موسیقی دارد این است كه آن را مبتنی بر سه جزء می دانند :

۱) ملودی :

ملودی ، در واقع همان چیزی است كه آهنگساز از ذهن و ضمیر خود به روی كاغذ می آورد . تركیب و توالی صداهای مختلف ، كه در قالب تقدم و تاخر نت های موسیقی بیان می شوند و تشكیل یك ملودی را می دهند . به طور مثال همه شما تصنیف مرغ سحر را شنیده اید . لحظاتی چشم خود را ببندید و سعی كنید این مصرع را : " مرغ سحر ناله سر كن " برای خود بخوانید . ببینید به چند شكل مختلف می توانید این یك مصرع را بخوانید ؟ ده ها و صدها مدل مختلف در ذهن شما تداعی می شود . اما در تصنیف مرغ سحر ، مدلی را كه ذهن مرتضی نی داود برای بیان این مصرع برگزید می شنویم . حقیقت این است كه ملودی ،‌ طرح اصلی است كه به تنظیم كننده داده می شود تا اركستراسیون ( ساز بندی ) مناسب و هماهنگی سازها را برای آن ملودی ایجاد كند .

ایجاد ملودی در موسیقی ایرانی ، از قواعدی مشخص و چارچوب دار پیروی می كند . به عبارت دیگر وجود یك پشتوانه بزرگ چون "‌ردیف " موسیقی ایرانی ، كه دستگاه های شور ، ماهور ، همایون ، نوا ، سه گاه ، چهارگاه و راست پنجگاه و در قالب دستگاه شور نیز آوازهایی فرعی ( ابوعطا - دشتی - افشاری - بیات كرد - بیات زند یا ترك ) را پیشنهاد می كند باعث می شود تا ضمن تنوع زیادی كه در اختیار آهنگساز هست ، او را در خلق ملودی پای بند اصولی خاص بگرداند .

در واقع این دستگاه ها و آوازها ، بسیار شبیه همان چیزی هستند كه در تئوری موسیقی غرب آن را " گام " می نامیم . از آنجا كه هر گام - مثلا دو ماژور - یك نوع چیدمان خاص نت ها با فواصل معین را الزام می كند ، لذا آهنگساز پس از اینكه گام مورد نظرش را انتخاب كرد حق ندارد از فواصل تعیین شده آن گام عدول كند . بگذارید مثالی بزنیم . فرضا شما می خواهید در آواز دشتی با شاهد "ر" Re تصنیفی بسازید . اینجاست كه مجبورید نت می Mi را نیم پرده بم تر از می عادی در نظر بگیرید . نت لا La را ربع پرده بم تر و نت سی Si را نیز نیم پرده بم تر از حالت عادی . اینكه شما بخواهید در دشتی "ر" آهنگ بسازید شما را ملزم می كند كه این نت ها را اینطور استفاده كنید . بنابراین خلق ملودی در موسیقی ایرانی كاملا چارچوب دار و منظم است . و البته ملودی نویسی در موسیقی ایرانی و غربی تا حدودی مشابه اند . تشابه از این لحاظ كه موسیقی دان ایرانی و غربی هر دو باید ابتدا گام مورد نظر خود را انتخاب كنند . اما تفاوتی كه موسیقی ایرانی دارد این است كه در موسیقی ایرانی حس های هر دستگاه نیز مهم است . یعنی نتی به اسم شاهد كه زیاد تكرار می شود باید در نظر آهنگساز باشد و ملودی اش را حول این نت بنویسد .

۲) خواننده :

خواننده بودن در موسیقی ایرانی ، بسیار تحت تاثیر این مطلب است كه شما بخواهید تصنیف بخوانید یا آواز . چنانچه خواننده ای بخواهد تصنیف خوان خوبی باشد ، كار او چندان سخت تر از سایر خواننده ها در سایر موسیقی های ملل دیگر نیست . همانطور كه حتما می دانید تصنیف ها قطعاتی ضربی و ریتمیك در موسیقی ایرانی هستند كه خواننده دقیقا مانند سایر خوانندگان جهان ، با حفظ وزن و ریتم قطعه ، مطابق نتی كه آهنگساز و شعری كه شاعر به او می دهند كار را اجرا می كند ( توجه كنید به هیچ وجه منظور این نیست كه تصنیف خوانی ساده و عبث است ) . اما در مورد آواز باید دانست كه خواندن آواز ایرانی كاری مشكل است كه نیاز به سال ها تمرین و ممارست دارد تا حنجره انسان كاملا تربیت شده و به اصطلاح " رام " شود و كنترل تارهای صوتی در دست خواننده باشد . همچنین آواز خواندن نیاز به گوشی تریبت شده و حساس دارد . به بیان دیگر گوش یك آوازخوان باید كاملا موسیقیایی شده باشد و نسبت به نت ها و زیر و بمی آن ها حساسیت نشان دهد . علاوه بر همه اینها مانند هر نوازنده یا‌ آهنگسازی كه می خواهد درموسیقی ایرانی فعالیت كند ، خواننده باید به ردیف نیز آشنایی داشته باشد.

نقش خواننده در موسیقی ایرانی از آن روی مهم است كه ایرانیان اصولا به موسیقی بدون كلام زیاد روی خوش نشان نمی دهند . جالب اینجاست كه حتی برای كارهای ساده ای چون رقص و شادمانی نیز ایرانیان دوست دارند آهنگ ، كلام داشته باشد حتی اگر كلام آن ، كم معنا و بی ارزش باشد . بر عكس غربی ها كه اكثرا موسیقی های بدون كلام را خوب حس می كنند و لا اقل در مكان های رقص و پایكوبی ، صرفا از موسیقی بی كلام استفاده می كنند . به دلیل علاقه وافر ایرانیان به شعر و كلمات ( كه در مقاله ای دیگر به آن می پردازم ) نقش خواننده مهم است . خواننده باید خود با ادبیات آشنا باشد ، چرا كه كسی كه خودش معنای اشعار و ظرافت های پنهان در آنها را نفهمد چگونه می تواند حسی خوب و دلپذیر در شنونده ایجاد كند ؟ خواننده آواز ایرانی باید كاملا كلمات را بشناسد و در ارایه معنای درست شعر و رعایت تاكید های كلمات مهارت داشته باشد .

۳) شعر :

از حیث شعر ، امروزه ایرانیان با دو گونه شعر متفاوت ( و به عبارتی سه گونه ) روبرو هستند . یكی شعر كلاسیك ایران ، كه حافظ و سعدی و عطار و مولوی و نظامی و ... بسیار اینگونه سروده اند و قالب های مشخص غزل و قصیده و دو بیتی و رباعی را دارد . البته معاصرین و متاخرین نیز آثاری درخور در همین قالب ها دارند . حسین منزوی ، هوشنگ ابتهاج ، مهرداد اوستا و بسیاری دیگر از جمله غزل سرایان معاصر بوده اند كه در همین ژانر طبع آزمایی كرده اند . شعر كلاسیك ایرانی ارتباطی بسیار تنگاتنگ و عمیق با موسیقی ملی ایران دارد و این به خاطر وزن عروضی اشعار است . به دیگر بیان گوشه ها و دستگاه های مختلف ، در بسیار ی حالات كاملا منطبق بر یك وزن عروضی خاص هستند . مثلا كرشمه شور بر وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات منطبق است . یا گوشه نغمه در بیات اصفهان كه با ابیاتی با این وزن " ای هد هد صبا به سبا می فرستمت ، بنگر كه از كجا به كجا می فرستمت " انطباق دارد . همانطور كه تصنیف ماندنی "سرخوشان " را استاد محمدرضا شجریان با شعری بر همین وزن در همین گوشه خوانده اند : " ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم ، همراز عشق و هم نفس جام باده ایم " .

به غیر از شعر كلاسیك ، گونه دیگری از شعر ، یعنی شعر نیمایی نیز امروزه شناخته شده است . سهراب سپهری ، فریدون مشیری ، فروغ فرخزاد ، مهدی اخوان ثالث ، محمدرضا شفیعی كدكنی و ... از نامداران این عرصه شعر ایران هستند . شعر نیمایی بر خلاف تصور عموم كاملا وزن مشخص دارد . اما طول مصراع های این شعر یكسان نیست. از این رو و به دلیل عدم تقارن مصراع هاست كه خواندن این شعر با آواز ایرانی ( كه تاریخ تولد آن بسیار قبل از تاریخ تولد شعر نیمایی است ) مشكل است و نیاز به مهارت و چیرگی و شناخت خواننده دارد . زیرا تقارن جملات در موسیقی ایرانی مطلب مهمی است و اساسا آنچه ما تحریر ( عوام آن را چه چه گویند ) می نامیم نیز یكی از كاربردهایش همین حفظ تقارن جملات است . اكنون ببینید شعر نیمایی را كه مصرع های یكسان ندارند چگونه می توان خواند. استاد شجریان در این زمینه شاهكارهایی خلق كرده اند كه بسیار شنیدنی هستند . "‌زمستان " كه بر شعری بلندی به همین نام از مهدی اخوان ثالث خوانده شده است آلبومی است كه می توان زیبایی آواز این استاد را با یك شعر نیمایی شنید . ( همچنین قطعات بسیار دیگر در فریاد و جام تهی و ... ) .

خوشبختانه ایرانیان از حیث شعر ، از هر نوع كه باشد دارای منبعی گسترده و بی كران هستند كه هنوز كه هنوز است همه مرزهای آن را نچشیده ایم و تجربه نكرده ایم .

( البته گونه دیگری از شعر نیز به نام شعر آزاد یا سپید به سردمداری احمد شاملو موجود است كه به دلیل بی وزن بودن آن ، نگارنده اثری قابل توجه را در این عرصه نشنیده است ) .

در آینده در مورد دیگر وجوه موسیقی ملی ایران و گرایش های ایرانیان به موسیقی صحبت خواهم كرد . چنانچه بدانم موضوع خاصی مورد نظر شماست كه دوست دارید راجع به آن بحث شود قطعا در اولویت خواهد بود . لذا لطفا از طریق ایمیل من را از نظرات خود مطلع كنید .



همچنین مشاهده کنید