چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اینجا ایران است زیاد سخت نگیرید


اینجا ایران است زیاد سخت نگیرید

اینجا ایران است کشوری که گیتار کلاسیک و فلامنکو در آن مرحله ترقی را طی می کند اما همچنان راهی دراز و طاقت فرسا را برای رسیدن به کشورهای صاحب موسیقی پیش رو دارد

اینجا ایران است کشوری که گیتار کلاسیک و فلامنکو در آن مرحله ترقی را طی می کند اما همچنان راهی دراز و طاقت فرسا را برای رسیدن به کشورهای صاحب موسیقی پیش رو دارد. روزنامه نگاری و نقد نوشتن کاری است پیچیده و پر دردسر چرا که نقد نویس همواره خود او نیز ممکن است در معرض انتقاد قرار گیرد.

طی سالیان اخیر کنسرت های بسیاری در ایران برگزار شد. نقد های بسیاری نیز در روزنامه ها و نشریات به چاپ رسید اما کمتر کسی به عمق فاجعه پی برد. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به چند نمونه از کنسرت های برگزار شده طی سالیان گذشته در ایران و حواشی آن.

نخست سراغ خوان مارتین میرویم که از دید بسیاری از نوازندگان داخل کشور حضور او در ایران یکی از مهمترین رخدادهای موسیقی در کشور به شمار رفت. خوان مارتین چند سال به لطف همت آقای فروردین و با تلاش و پیگیری ایشان و دیگر تهیه کنندگان برنامه به ایران آمد.

خوان مارتین که در کشور خود، اسپانیا جایی در میان نوازندگان طراز اولی همچون پاکو دو لوسیا، توماتیتو، ویسنت امیگو و ... نداشت و حتی به زحمت میتوان او را جزو نوازندگان درجه دو فلامنکودر اسپانیا به حساب اورد، پس از ورد به ایران تبدیل شد به یکی از بزرگترین نوازندگان گیتار فلامنکودر جهان. جالب اینجاست که در بروشور کنسرت وی نوشته شده بود که ایشان از طرف یکی از مجلات معتبر گیتار در اسپانیا به عنوان برترین نوازنده گیتار فلامنکوی جهان در فلان سال انتخاب شده اند. جالب اینجاست که بدانید خوان مارتین پس از ترک ایران در وب سایت شخصیش کنسرت خود در ایران را به عنوان بزرگترین کنسرتش در طول فعالیت حرفه یش نامید.

بیش از ۱۰ هزار نفر از کنسرت خوان مارتین در تهران و شیراز بازدید کردند. کنسرتی که شاید مردم و شنوندگان غیر حرفه ای را راضی کرد اما مسلما برای نوازندگان حرفه ای که موسیقی فلامنکو را به شکل جدی دنبال می کردند چندان رضایت بخش نبود و آن انتظاری که از شخصیتی چون خوان مارتین می رفت براورده نشد. جالب اینجاست که علی الرغم همه این ضعف ها در هر سه روز کنسرت خوان مارتین در ایران مردم در لحظه ی ورود او روی صحنه، وی را ایستاده تشویق نمودند طوری که خوان مارتین در این فکر فرو رفته بود که این جمعیت عظیمی که به سالن آمده اند یا تا به حال گیتار ندیده اند یا اینکه واقعاً بیش از ۲۰ هزار طرفدار موسیقی فلامنکودر ایران وجود دارد. نکته قابل بحث اینجاست که اگر واقعاً این همه علاقمند به موسیقی فلامنکودر ایران وجود دارد چرا زمانی که معروفترین نوازندگان ایرانی بر روی صحنه میروند به زحمت می توانند تنها ۴۰۰ نفر را به سالن بکشانند.

اصلا ایرانیان نسبت به نوازندگان خارجی ضعف زیادی از خود نشان میدهند و تصور می کنند که هر انچه که از آن سوی مرز به ایران بیاید طلاست، مخصوصا زمانی که نوازنده ای که از خارج از کشور میاید بیوگرافی درخشانی داشته باشد و جوایزی را در آن سوی مرزها کسب کرده باشد. اما به راستی چند نفر از خبرنگارن و حتی موسیقیدانان داخل کشور فرق بین جوایز و مسابقات معتبر بین المللی را با مسابقات و جوایز نه چندان مهم میدانند؟ ایا هر مسابقه ای که در خارج برگزار میشود معتبر است؟ ایا هر جایزی که از طرف هر سازمانی در آن سوی مرزها به نوازندگان داده میشود حائز اهمیت است؟ ایا هر ارکستری که در اروپا به اجرا میپردازد قابل تحسین است؟

اینجا ایران است. نوازندگان درجه سه خارجی زمانی که به ایران میایند، تبدیل میشوند به یکی از بزرگترین نوازندگان جهان و چقدر تاسف بار است. اگر روزی واقعاً نوازنده بزرگی به ایران بیاید به راستی چند نفر از نوازندگان ایرانی با مجلات معتبر و صاحب نام خارج از کشور آشنایی دارند؟ چند دهه بیشتر ازعمر گیتار فلامنکو و گیتار کلاسیک در ایران نمیگذرد و واقعیت این است که در مقایسه با کشوری نظیر اسپانیا، اتریش، فرانسه، المان، امریکا و ... که مهد گیتار کلاسیک هستند هنوز مرحله اولیه را طی می کنیم

در این جو نابسامان، رسیدن به شهرت و جذب مخاطب کار بسیار راحتی است چرا که ۹۰ درصد مردم هنوز آثار اتمارت لیبرت یا هر اهنگی که دارای ملودی باشد را به عنوان گیتار کلاسیک میشناسند و آن ۱۰ درصد باقیمانده نیز که در جریان اوضاع هستند از ترس رسوا شدن گاهی اوقات چاره ای جز سکوت ندارند. مثل معروفی است که میگوید خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. برای برخی از ما ایرانیان بیش از انکه سطح اجرای یک نوازنده مهم باشد، بیوگرافی او برایشان مهم است تا جایی که حتی اگر نوازنده فوق در کنسرتش اجرای ضعیفی داشته باشد اما بیوگرافیش درخشان باشد باز هم ایستاده او را تشویق می کنیم.

به راستی از ۲۰۰ نفری که برای گوش دادن به یک اجرای گیتار کلاسیک به سالن رودکی تهران میایند و هر کدام از آنها کلی ادعای روشنفکری وعلم دارند چند نفرشان صاحب نظر بوده و تحصیلات اکادمیک موسیقی دارند متاسفانه این عده ی اندک که تعدادشان احتمالا به تعداد انگشت های یک دست هم نمیرسد پس از کنسرت چاره ای جز سکوت کردن ندارند چون ما در کشوری زندگی می کنیم که نقد علمی کمتر در آن وجود دارد و بیشتر نظر عامه مردم تعیین کننده است تا اقلیت صاحب نظر حتی این بیماری در میان معروفترین نوازندگان گیتار ایران نیز مدتی است رایج شده و اکثر آنها بیش از انکه به دنبال اجرای رپرتوار قوی و حرفه ای باشند تنها به اجرای قطعات مردم پسند اکتفا می کنند. چرا که این تنها راه جذب مخاطب است. کمتر نوازنده ی ایرانی را تا به حال دیدیم که جرات این را داشته باشد که روی صحنه آثاری از اهنگسازان باروک و رنسانس که در اروپا سال ها روی استیل اهنگسازی آنها بحث میشود را اجرا کند. اما در عوض، آثار رمانتیک و محلی ایرانی که عامه مردم و شنونده های غیر حرفه ای را راضی نگاه دارد را در کنسرت های مختلف به کررات میشنویم.

متاسفانه نوازندگان خوب کشورمان نیز نه تنها به دنبال تغییر این وضعیت نیستند، بلکه این راه را راه حل بسیار خوبی برای جذب مخاطب میدانند و تنها چیزی که ظاهراً برای ایشان مهم است پرشدن سالن های کنسرت است و بس. شاید بتوان یکی از قوی ترین کنسرت های برگزار شده چه در گیتار فلامنکو و چه در گیتار کلاسیک طی سالیان اخیر را کنسرت نوازنده فرانسوی فلوریان کونیل در ایران نامید که رپرتوار بسیار دقیق حرفه ای وی برای کنسرت هایش در ایران انتخاب مینماد. اما او نیز از این موضوع قافل بود که در ایران برای رسیدن به شهرت باید عامه مردم را راضی نگاه داشت نه قشر صاحب نظر را دیری نپاید که مردم از رپرتوار سنگین خسته شده و کنسرت سوم در خانه هنرمندان صندلی های خالی کاملا نمایان بود. کنسرت فلوریان کونیل در ایران یکی از بهترین کنسرت های برگزار شده طی سالیان اخیر بود اما متاسفانه به علت عدم شهرت و عدم ارتباط او با توده ی مردم نیز قید حضور دوباره در ایران را زد و چند سالی است که دیگر خبری ازاو نمیشنویم.

ما در کشوری زندگی می کنیم که نیمی از شنوندگان مهارت نوازنده را تنها در سرعت انگشتان او میدانند، غافل از اینکه در کنسرواتوار های معتبر دروسی نظیر جمله بندی، هارمونی، کنتراپوان، سبک شناسی دینامیک، طرز بیان و تفسیر و ده ها نکته دیگر به نوازنده اموزش داده میشود. اکثر شنوندگان نیز بدون اینکه حتی کوچکترین شناختی از موارد فوق داشته باشند، پس از گوش دادن به اجرای نوازنده نظر شخصی خود را با قاطعیت ابراز می کنند.

در اینجا به نقل قول مقاله جالبی که مدتی پیش در مجله فرهنگ و آهنگ به چاپ رسید میپردازیم و این بحث را به پایان میرسانم.

" اصولا هر چیز بزرگ و دهان پرکنی برای ما ایرانیان جذابیت بسیاری دارد کما اینکه در تبلیغ بسیاری از کنسرت ها به جمله بی معنی و نا مفهوم کنسرت بزرگ برمیخوریم و حال اینکه این بزرگی از کجا میاید و با کجای کنسرت ارتباط دارد سوالی است بی جواب و شما نهایتا پس از کنسرت نیز متوجه نخواهید شد که این بزرگی به گنجایش سالن ارتباط داشت یا به تعداد نوازندگان و یا شاید به بزرگی فرهنگی و هنری مجری برنامه و یا شاید هم به بزرگی قد و قامت نوازنده و جالب تر اینجاست که اگهی دهنده همیشه از این جمله بی سرو ته و نا مفهوم جواب بسیار مثبت نیز میگیرد و سالن کنسرتش پر میشود"

شاهرخ کاظی، میثم فرشباف، داریوش نیک منش