چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
برای اولین سال مرگ بنیانگذار گروه پینك فلوید سیدبرت

فقط چند روز مانده به روزی كه برت از دنیا رفت و میان این همه شایعه، داستان، نقلقول و حدس و گمان، من سرگردان ماندهام كه چه بنویسم. درباره گروهی كه كمتر كسی ممكن است آنها را نشناسد. در همین پانزده تا بیست سال گذشته هر بار با مناسبت یا بیمناسبت، كسی در جایی چیزی از آنها نوشته است و ظرف یكسال گذشته هم كوچكترین خبر یا اطلاعات درباره برت دهان به دهان گشته است. پینك فلوید دقیقاً چهل سال پیش تشكیل شد و مجموعهای عظیم، خلاقانه و بینظیر از موسیقی را به جهان هدیه داد.
سید برت یكی از چهار مردی بود كه گروه را ایجاد كردند. جوانی با خلاقیتی در حد نبوغ كه میتوان گفت یكتنه آلبوم اول گروه را به وجود آورد اما در نیمههای تهیه آلبوم دوم به علت مشكلات ذهنی گروه را ترك كرد و هرگز بازنگشت. اصلاً مهم نیست به چه دلیلی یا بر اثر چه مشكلی او دنیای موسیقی را برای همیشه ترك كرد زیرا همان یكی دو سالی كه به عنوان مغز متفكر پینك فلوید كار كرد، برای او كافی بود تا صاحب جریانی عظیم در موسیقی راك شود. جریانی كه خیلیها را تحتتاثیر قرار داد.
«نیزن در آستانه سپیدهدم» آلبوم اول پینك فلوید، تحتتاثیر موسیقی غریب و تازه برت و همراه با اشعار ساده او تبدیل به اثری تاثیرگذار شد. البته باید بگویم كه به جز برت، ریك رایت نیز سهمی قابل توجه در موفقیت آلبوم داشت. ارگنوازیهای بداهه او آنچنان واضح، تاثیرگذار و بهیادماندنی هستند كه نمیتوان از آنها نامی نبرد. «نیزن...» پر است از داستانهای پریان و افكتهای صوتی بهیادماندنی از صدای پرندگان، باد، صدای پا، زنگولهها، اسباببازیها و بسیاری چیزهای دیگر. اما بیش از هر چیز ما را به سفری از جنس سفر آلیس در سرزمین عجایب میبرد. سفری كودكوار و رمزآلود كه در آن از پیچیدهگوییهای بزرگسالانه اثری نیست اما مكث در برابر هرچیز و تامل در آن را برایمان تداعی میكند.
با این همه، این آلبوم به هیچ وجه اثری درباره كودكان یا برای كودكان نیست بلكه تصاویری از دنیای كودكی است كه این بار از زبان كسی نقل میشود كه چندان كودكیاش را فراموش نكرده است. به جز این، آهنگها، سرشار از ترسی غریب هستند. گویی دلهرهای ازلی در پس پشت هر كدامشان جا خوش كرده است و همه كودكانهها را تبدیل به ترس كودكی میكند كه چراغ اتاقش را خاموش كردهاند، اما هیچكس نمیداند كه این كودك دقیقاً از چه میترسد.
«نیزن در آستانه سپیدهدم» آلبومی بهشدت قابل تاویل است. میشود خیلی چیزها دربارهاش گفت یا از آن برداشت كرد اما پیش از آن باید آلبوم را شنید و آنوقت همه این صداهای خوش را تعبیر كرد.
به دور از همه حرف و حدیثهایی كه در مورد گذشته بحثبرانگیز سید برت وجود دارد، مصاحبهای از او پیدا كردم كه حیفم آمد برایتان به این هتل شلوغ نیاورم.
● نیزن در آستانه سپیدهدم؟(۱)
▪ چیزی است مثل باد در نیزاران.(۲) این آلبوم از خیلی جهات كار دشواری بود. مثل اجرا در استودیو و همهچیز. اما كار واقعاً مفرحی بود. ما وسواس زیادی روی آن به خرج دادیم و من شخصاً سخت روی آن كار كردم.
● بعضی از آهنگ های شما مثل Chapter۲۴ (فصل ۴۲) كمی مبهم به نظر میرسند.
▪ Chapter۲۴... آن آهنگ از «ئی چینگ» گرفته شده است و كلمات در آن خیلی ساده و روشن به كار رفتهاند. لوسیفر سام آهنگ مبهم دیگری است كه تا مدتها برای خودم معنای چندانی نداشت. اما با گذشت سه یا چهار ماه توانستم چیزهای بیشتری از آن بفهمم.
● چقدر اشعار برایتان در كار مهماند؟
▪ خیلی زیاد. فكر میكنم خیلی بهتر است كه یك آهنگ به جای یك معنی، دارای معانی متعدد باشد. اصلاً چنین آهنگی مخاطب بیشتری به خود جلب میكند. از طرف دیگر، من آهنگهای ساده را بیشتر دوست دارم. آهنگهایی مثل آرنولد لین، چون آهنگی صریح و روشن است.
بعضی از شعرهای شما خیلی واضح و مفهوم نیستند مثلاً این جمله در octopus (۳): «مینی كان كوچولو سرفه میكند و گلوش رو صاف میكند». راجع به شعرهای بعدی چه نظری دارید؟
میخواستم كه خیلی قشنگ باشد (میخندد) مثل لحظههایی از صدای یك ناقوس.
● درباره octopus چی؟
▪ حدود شش ماه طرحش را در ذهنم داشتم و در نهایت آن را نوشتم. شاید دلیل موفقیتش همین باشد. این ایده مثل بعضی از آهنگهای دیگر بود.
● در بسیاری از آهنگهای شما حس كودكانه شگفتانگیزی همراه با انبوهی از قصههای پریان و عناصر شعرهای كودكان وجود دارد. هیچ فكر كردهاید برای كودكان بنویسید؟
▪ قصههای پریان خیلی زیبا هستند... فكر میكنم بخش زیادی از این موضوع به زندگی در كمبریج و بودن در طبیعت برمیگردد. آنجا خیلی روشن و پاك است و من هنوز هم خیلی به آنجا میروم. شاید اگر میخواستم در كالج بمانم، معلم میشوم.
● در كارهای ابتدایی پینك فلوید، داستانهای علمی تخیلی عجیبی هست. هیچ خودتان را در چنین داستانهایی حس كردهاید؟
▪ نه واقعاً. به غیر از «سفر در فضا» و «Quatermass» كه مال وقتی است كه حدوداً پانزده سالم بود. آنها میتوانستند از هرجایی آمده باشند.
● شعرهای شما میتوانند كولاژهایی سوررئالیستی به نظر بیایند. نقاشی روی نوشتن تان تاثیر داشته است؟
▪ تنها شیوه كار، آموختن، برای سخت كار كردن. من مایلم سطوحی از سایر چیزها بگیرم. چیزهایی كه دوست دارم و اغلب درباره آنها مینویسم. اما عمداً نقاشی را در كارم تاثیر نمیدهم زیرا حقیقتاً این فقط خوب نوشتن آهنگهاست كه اهمیت دارد.
● هنوز نقاشی میكنید؟
▪ خیلی نه، كسی كه در خانه كناری زندگی میكند، برای من نقاشی میكشد و كارش را خیلی خوب انجام میدهد. بنابراین فكر نكنم دیگر به انجام آن نیازی داشته باشم.
● قصد ندارید كارهای دیگری را تجربه كنید؟
▪ خیلی از مردم میخواهند فیلم بسازند، عكاسی كنند و خیلی كارهای دیگر، اما من كاملاً از كاری كه مشغول انجام آنم، خوشحالم.
● به موسیقی گروههای دیگر گوش میكنید؟
▪ من خیلی اهل خریدن آلبومهای موسیقی نیستم. دور و بر شما چیزهای زیادی برای گوش كردن هست كه نمیشناسید. همه چیزی كه من در خانه دارم، كارهای Bo Diddley بعضی آثار «استونز» و «بیتلز» و تعدادی آلبوم جاز قدیمی است. Family را هم دوست دارم. كارهای زیبایی انجام میدهند.
● چقدر شعر میخوانید؟
▪ گاهی شكسپیر و چوسر. زیاد شعر نمیخوانم. شاید باید بیشتر این كار را انجام دهم.
● از Madcap Laughs (۴) (خندههای یك دیوانه) راضی هستید؟
▪ بله. كارهایی كه در آن هست را دوست دارم. این آلبوم مدتها پس از تهیهاش منتشر شد. من میخواستم كه این آلبوم مجموعه كاملی از چیزهایی باشد كه مردم دوست دارند بشنوند.
● Madcap نسبتاً با كارهای دیگر شما در پینكفلوید هماهنگ است. درباره آلبوم جدید چه خبری دارید؟
▪ در آن هر چیزی ممكن است وجود داشته باشد. این بستگی دارد به اینكه حس كنم چه كاری را دوست دارم انجام دهم. نكته مهم دیگر این است كه باید نسبت به كار قبلی اثر بهتری باشد.
● چقدر گیتار میزنید؟
▪ من همیشه آهنگها را با گیتار مینوشتم. این اتاق بزرگ را داشتم و در آن كار میكردم. دوست داشتم كه موسیقی و كلمات هماهنگ با هم كار كنند. خوب، زمانی به استودیو رفتم در حالی كه كلمات در سویی و موسیقی در سوی دیگری قرار گرفته بود. فكر كردم كه میشود همین شیوه را هم ادامه داد.
● اكنون مشغول چه كاری هستید؟
▪ روی آلبوم جدید كار میكنم. چهار آهنگ را قبلاً آماده كردهایم و كل كار باید حدوداً بعد از سپتامبر تمام شود. آنجا موسیقیدانانی هست كه فقط مردم میتوانند به آنها كمك كنند مثل Madcap كه به من اختیار عمل فراوانی برای آنچه میخواهم انجام بدهم داد. حس میكنم گرچه چیزهای بسیاری دارم اما هنوز كارهای بهتری برای انجام دادن هست و من فقط میخواهم كارم را به بهترین شكل ممكن انجام دهم.
پینوشتها:
۱-Piper at the Gates of Dawn . اولین آلبوم پینك فلوید و نام فصل هفتم كتاب باد در نیزاران.
۲-wind in the willow كتابی از كنت گراهام برای كودكان
۳-آهنگی از آلبوم Madcap
۴-آلبوم سولوی سیدبرت
حمیده پازوكی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست