چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

ما و جهانی سازی


ما و جهانی سازی

جهانی شدن «Globalization» به سبک غرب را می توان مجموعه ای گسترده ای از فرایندهای اقتصادی , فرهنگی و سیاسی دانست که در نهایت به یکپارچگی و دموکراتیزه شدن کلیه جوامع بر اساس اصول لیبرالیسم منتهی می گردد

جهانی شدن «Globalization» به سبک غرب را می توان مجموعه‌ای گسترده ای از فرایندهای اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی دانست که در نهایت به یکپارچگی و دموکراتیزه شدن کلیه جوامع بر اساس اصول لیبرالیسم منتهی می گردد. البته در روند جهانی شدن به سبک غرب شاید ساحت های اقتصادی اساس و دروازه های ورود به عرصه جهانی شدن قلمداد گردند اما باید دانست که یکپارچگی فرهنگی و سیاسی از جمله تبعات حتمی و اهداف اصلی روند جهانی سازی است.

سرچشمه جهانی سازی به نوعی در فعالیت‌های اقتصادی است. چندین دهه پیش وقتی به تدریج نهادهای بین المللی اقتصادی پدید آمدند ضرورت گسترش همکاری ها و تبادلات افزایش پیدا کرد و به تدریج زمینه ها برای آغاز روند جهانی سازی مهیا شد. البته در سالهای اخیر بیش از آنکه جنبه اقتصادی جهانی مد نظر باشد بعد فرهنگی آن برجسته شده است. علی الخصوص با گسترش رسانه های جمعی جهانی به نوعی مرزهای اطلاعات و آگاهی از پیش روی جوامع برداشته شده است و انحصار اطلاعاتی آنچنان معنای خاصی ندارد.به طور کلی میان سال‌های ۱۹۱۰و ۱۹۵۰میلادی مجموعه‌ای از اختلالات اقتصادی باعث کاهش چشمگیر حجم و اهمیت جریان مبادلات در عرصه‌ بازارهای بین‌المللی شدند.

اما با آغاز جنگ جهانی و پس از جنگ جهانی دوم، در کنفرانس برتون وودز، جریان جهانی شدن معکوس شد.در مناسبات و محیط پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاد جهانی به‌طور چشمگیری با کمک موسسات اقتصادی بین‌المللی (صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت ((GATT)) و برنامه‌های بازسازی، گسترش یافت. در دهه‌ هفتاد میلادی، آثار و نتایج این نوع بازار - چه آثار مثبت و سودمند و چه آثار منفی و مخرب - رُخ‌نمون شد.اما در سالهای اخیر به خوبی این نکته مشخص شده است که جهانی سازی بیش از آنکه آیینه ای از خواست و هویت فرهنگی جوامع مختلف باشد نوعی ادغام فرهنگی به نفع غرب است.در واقع فرهنگ لیبرال تمدن غرب علی‌الخصوص آمریکا به عنوان شاخص محسوب می‌شود که سایر فرهنگ ها باید به سوی آن حرکت کرده و در آن ادغام شوند و یا حداقل در تعارض با آن نباشند. در عصر معاصر واژه هایی همانند « جهانی سازی» و « یکی سازی فرهنگی» بسیار متداول شده است و تقریبا گفتمان حاکم بر جهان گفتمان « منجی طلبی» است. اما در این اثنا غرب در تلاش است تا به نحوی خود را منجی آخر الزمان نشان دهد که انسان را از سختی ها رهانده است. طی چند دهه اخیر غرب تلاش گسترده ای برای جهانی سازی فرهنگ لیبرالی و معرفی عقل مدرن و ابزاری به عنوان تنها ناجی بشریت انجام داده است.

اما باید توجه داشت که از نگاه اسلامی موضوع جهانی سازی از ابعاد مختلفی برخوردار است و به نوعی ما در برابر یکسان سازی غربی فرهنگ ها موضع داریم.ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایده جدیدی را در خصوص جهانی سازی به جهان معاصر عرضه کرده است. در این اثنا فرهنگ انقلاب اسلامی خود را پایگاه اصلی تشکیل حکومت واحد جهانی به رهبری آخرین حجت خدا بر روی زمین می داند. البته بسیاری از صاحب نظران دخالت دادن چنین بحث هایی را در مسائل سیاسی اغراق آمیز و ناصواب می دانند اما شواهد و قراین حاکی از آن است که یکی از اصلی ترین دلایل خصومت و عناد واشنگتن علیه ایران که مهد فرهنگ شیعی است به خاطر موضوع مهدویت است .

در واقع اقدامات غرب در به راه انداختن گفتمان ایران هراسی و هجمه گسترده به مسلمانان و یکسان سازی دین اسلام با خشونت وجنگ در ذهن افکار عمومی جهان را می توان نمونه های تام و تمامی از دخالت موضع منجی گری در سیاست های آمریکا دانست .گفتمان «انقلاب اسلامی» پس از طرح در عرصه جهانی، به وضوح «امپراتوری جهانی سازی»(امپریالیسم جهانی) را به تمام معنای آن به چالش کشید و به سرعت به «دیگری» جهان غرب (به معنای فکری و فرهنگی آن و نه صرفا غرب جغرافیایی) تبدیل شد. انقلاب اسلامی بویژه زمانی که «رسالت جهانی» خود را روشن می سازد و امام راحل

( رضوان الله تعالی علیه) اعلام می دارند: « این واقعیت و حقیقت را بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم» در نگاه غرب و غرب گرایان از یک جابه جایی ساده قدرت سیاسی در گوشه ای از دنیا فراتر می رود. در واقع انقلاب اسلامی و گفتمان آن‌که پیام آور «نوع دیگری از زیستن» است و در انگاره های فلسفی و فکری خود نیز هیچ قرابتی با الگوی Globalization ند ارد و روزنه تازه ای است برای آماده سازی جهانی برای تحقق آرمان جهان مهدوی .

آرمانشهر و یا بهتر بگوییم آرمان جهان مهدوی از نظر ماهیت و طریقت رسیدن بسیار متفاوت با آنی است که امروز سردمداران غربی در پی اشاعه و ترویج آن در سرتاسر جهان هستند.مهدویت که از اساسی ترین نظریه های شیعه است دقیقا در برابر حکومت جهانی لبیرال دموکراسی قرار می گیرد. زیرا در لیبرالیسم اساس بر من خودبنیاد گر، فردگرایی(individualism)و لذت گرایی ( Hedonism ) است و به عبارت بهتر تفکرات اومانیستی تمامی ساحت های سیاسی اجتماعی را تکوین می بخشد.حال آنکه در جامعه مهدوی اساس بر تعالی انسان ها و اتکال بر روح خدا سرشت انسان ها است .

از سوی دیگر راه رسیدن به حکومت مهدوی از نگاه تشیع تنها به دست صاحب امر و واسطه فیض میان عالم معنا و ناسوت تحقق پیدا می کند در حالی که انسان تراز عقلانیت مدرن درصدد است تا خود به تنهایی بهشتش را روی زمین رقم بزند. البته این سخن بدین معنا نیست که افراد نقشی در تحقق آرمان مهدویت بازی نمی کنند بلکه دعوی ما در این است که اساس تحقق چنین امر بزرگی نیازمند حضوری معنوی است.

مجتبی حدادی