جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بصیرت و آثار آن


بصیرت و آثار آن

مقام معظم رهبری درباره بصیرت می فرمایند «یک قسم کسانی هستند که از روی فهمیدگی و آگاهی تصمیم گیری می کنند و یک راهی را که می شناسند دنبال آن حرکت می کنند اسم اینها را خواص می گذاریم »

مقام معظم رهبری درباره بصیرت می فرمایند:«یک قسم کسانی هستند که از روی فهمیدگی و آگاهی تصمیم گیری می کنند و یک راهی را که می شناسند دنبال آن حرکت می کنند اسم اینها را خواص می گذاریم.» ۱

این خواص که باید از روی بصیرت و فهمیدگی کاری را انجام دهند وظیفه دشواری دارند چون یک عوام گسترده به عمل آنها نگاه می کنند و دنبال آنها حرکت می کنند لذا مهمترین کار این خواص دقت و بصیرت در شناخت و تشخیص شبهه ها و فتنه ها و عمل کردن و موضع گرفتن در آن می باشد. از این رو حضرت علی(ع) می فرماید: «انما سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق»۲ یعنی شبهه چون شباهت به حق دارد شبهه نامیده شده و لذا هرکسی توان شناخت حق را از مشابهش ندارد الا افرادی که ابزار لازم را داشته باشند:

«ضیائهم فیها الیقین و دلیلهم سمت الهدی» ۳ یعنی اما یکسری هستند که با ابزاری، به یقین که لازمه صبر و پشتکار در کار است- و هدایت- که مسیر درست و راه صحیح است- رسیده اند و آنها اولیاء الله می باشند.

خود حضرت امیرالمؤمنین(ع) یکی از این کسانی هستند که «دلیلهم سمت الهدی» مصداق واقعی اش عمل آن حضرت می باشد به طور نمونه خودشان فتنه بنی امیه را شناخته، آن را خطرناکترین فتنه معرفی می کند و دلایل واصف این فتنه را هم برمی شمرند و عمل در این فتنه را هم به طور کوتاه و مفید توضیح می دهند.

«الاوان ان اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنی امیه فانها فتنه عمیاء مظلمه عمت خطتها و خصت بلیتها و اصاب البلاء من البصر و افطا البلاء من عمی عنها... لایزال بلاء هم عنکم حتی لایکون انتصار احدکم منهم کانتصار العبد من ربه...» ۴

خصوصیات این فتنه از زبان شهید مطهری از این قرار است:

۱) تقسیم شدن مردم به آقا و بنده (بنی امیه مولا، مردم عبد)

۲) فتنه فراگیر که آتش آن بیشتر پر روشنفکران را می سوزاند.

۳) هتک حرمتهای الهی و دستورات الهی

۴) مخالفت عملی و علنی با اسلام و مبارزه با محتویات اسلام به گونه ای که اسلام بصورت وارونه، بدون خاصیت و وحشتناک جلوه داده شود.

۵) مبارزه با شخصیت و الگوهای جامعه اسلامی بصورت لعن حضرت امیر علیه السلام. ۵

عمل در فتنه و موضع گیری در هنگام شهادت و فتنه ها بعداز شناخت دقیق شبهه آغاز می شود. بطور مختصر ۲ روایت در این زمینه ذکر می شود یکی مربوط به مواقع تقیه و دیگر هنگام حرکت و عمل می باشد.

«ان الا هور اذا اشتبهت اعتبر آخرها باولها» ۶

یعنی شبیه شدن جریانات عکس العمل یکسان می طلبد و این به جهت آن است که چون «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» ۷ یعنی خدا سرنوشت هیچ جامعه ای را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان را تغییر دهند و این یک سنت الهی است و «لن تجد لسنه الله تبدیلا» ۸ یعنی قانون خدا تغییر نمی کند ۹ براحتی می توان فهمید که این جریان که مانند جریان صدسال پیش این عمل این پیامد را دارد و آن عمل پیامد دیگری دارد لذا حضرت می فرمایند وقتی کارها به یکدیگر شبیه می شوند (یا به تفسیر دیگر کار بر تو مشتبه می شود) جریان مشابه قبلی را عبرت گیری کن، نگاه کن و جریان جدیدتر اعتبار و موضع گیری نما.

با اینکه مقام معظم رهبری در ذیل این روایت جمله ای نفرموده اند ولی صحبت های ذیل تفسیر خوبی بر آن گفته مولا می باشد. «تاریخ با قصه فرق دارد تاریخ به ما سه رشته فکر می دهد چون تاریخ یعنی: شرح حال ما، منتها در صحنه ای دیگر.

خوشتر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران» ۱۰

و اما مواضع تقیه فرق می کند همراهی با فتنه به نحوی و موضع گیری در مقابل شبهه و فتنه به نحوی دیگر باعث معکوس شدن نتیجه می شود حضرت می فرمایند: «کن فی الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب» ۱۱

از سوی دیگر عمل کردن و موضع گیری دراین مواقع بستگی خاصی به علل و ریشه های فتنه ها و شبهات دارد از این رو بررسی و نگاهی به ریشه فتنه و شبهه کمک شایانی به ما می کند حضرت در این باره نیز جملاتی دارند از جمله آنکه می فرمایند: «انما بدع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا»۱۲

همه صحبتهای بالا و ذیل لزوم بصیرت را به ما به خوبی می فهماند ولی ناله حضرت از نبود همراه و گلایه حضرت نزد کمیل از اینکه ازمومنان کسی نیست که بصیرت کافی را داشته باشد تا علم درون سینه خود را به او منتقل کنم باعث می شود کسی که حب علی و آل علی علیه السلام در دل دارد بخاطر آن حضرت هم که شده به کسب بصیرت بپردازد به این داستان توجه کنید:

روزی یا شبی حضرت دست کمیل بن زیاد را می گیرند و به بیرون شهر می روند و شروع می کنند به توحید درباره علم و شرح صدر و... «ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها و...» تا آنجا که اشاره به سینه مبارک می کنند و می فرمایند: درون این سینه علمی است که می خواهم کسی را بیابم به او منتقل کنم اما گروهی هستند که بصیرت، ذکاوت و هوش لازم را دارند ولی ایمان ندارند و این علم را جهت استفاده برای هواهای خویش قرار می دهند اما گروهی دیگر که یعنی مومنان و شایستگاه هستند: «منقادالحمله الحق لابصیره له فی اضائه ینقدح الشک فی قلبه لاول عارض من شبهه» ۱۳ این قدر بصیرت ندارند که توانایی تشخیص یک شبهه را داشته باشند. اگر این علم را به آنها منتقل کنم با اولین شبهه از کوره در می روند و باعث تضییع این علم می شوند اینها هم لایق انتقال این علم و معرفت نیستند و از این جمله برخوبی لزوم کسب بصیرت هویداست.

اما گاهی هست که همینطور ناخودآگاه فتنه ای، شبهه ای می آید و ایمان انسان را، هدف انسان را، مسیر حرکت انسان را منحرف می کند بدون توجه او به این مسائل، وقتی متوجه می شود که کار از کار گذشته، اگر به کسب بصیرت پرداخته بود این طور نمی شد: «ان الفتن اذا اقبلت شبهت و اذا ادبرت نبهت ینکرن مقبلات و یعرض مدبرات»۱۴

● ابزار کسب و شناخت بصیرت

در نهج البلاغه چند راه برای پیدا کردن بصیرتی نافذ که ما را برای شناخت راه درست کمک کند ذکر شده است.

۱) قرآن: حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه درباره قرآن مثل سایر ائمه معصومین و شخص رسول اکرم صلی الله علیهم جمله فراوان دارند که تا قرآن هست یعنی همیشه قرآن بهترین راهنما برای حل مشکلات می باشد و برای خالی نبودن عریضه ۲ جمله از حضرت که هم در بیان استفاده از قرآن و هم نحوه استفاده از آن می باشد را چون قطره ای از دریا می آوریم:

امام می فرمایند: «کتاب ربکم فیکم مبینا حلاله و حرامه و فرائضه... خاصه و عامه، عبره و امثاله... مفسرا مجمله و مبینا غوامضه» ۱۵ یا «کتاب ربکم فیکم مبینا... بین المثبت فی الکتاب فرضه و معلوم فی السنه نسخه...» ۱۶ و خود قرآن هم می فرماید: «فیه تبیان کل شئی» ۱۷

قبلا گفتیم که از ابزار دیگر عبرت گیری و تمسک به اهل بیت سفینه های نجات علیهم السلام می باشد که خوب است ذکر کنیم قرآن مجید حتی شامل این دو نیز می شود چرا که هم خود توصیه به عبرت گیری کرده «الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل» ۱۸ و... هم دستور اطاعت و توسل به دامان اهل بیت عصمت علیه السلام داده است و محبت اطاعت آور از آنها خواسته است ۱۹ اما در قرآن یک وسیله و حتی لازم دیگری برای بصیرت برشمرده و آن تقواست و خداوند سبحان در سوره انفال می فرماید:

«ان تتقوالله یجعل لکم فرقاناً» ۲۰ یا «یا ایهاالذین آمنو اتقو االله و آمنوا برسوله... یجعل لکم نوراً تمشون به» ۲۱ که شاید بین عبرت گیری و تقوا لازمه ای باشد که ذکر می کنیم.

۲) تمسک به اهل بیت علیهم السلام: در همان حکمت ۱۴۷ که حضرت از عدم همراه رنج می برند در ادامه درباره اهل بیت می فرمایند: «هجم لهجم العلم علی الخلیفه البصیره» به حقیقت و کنه مسائل آشنا هستند و این علم که نور حقیقت بینی است را تنها به کسانی منتقل می کنند که قلوب یعنی ظرفهای علمشان گشاده باشد و این امر محقق نمیشود مگر با تشبیه کردن خود به آنها «حتی یود عوها نظر ائهم و یرزعوها فی القلوب اشباههم»

یا می فرمایند: کذلا یتاس بآل محمد صلی الله علیه و آله من هذه الامه احد... هم اساس الذین و عماد الیقین الیهم یفیی الغالی و بهم یلحق التالی...» ۲۲ و «یا ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه...» ۲۳

۳) عبرت گیری: چون سنت الهی تغییر ندارد اعمال یکسان نتیجه یکسان دارد وظیفه داریم که ببینیم دقت کنیم و از حوادث دیگران نتیجه گیری کنیم و بسته به عمل دیگران و نتیجه آنها ما هم عمل کنیم لذا حضرت می فرمایند: «ولقد بصرتم ان ابصرتم و اسمعتم ان سمعتم و هدیتم ان اهتدیتم»۲۴

ولی البته همانطور که گفتیم این نگاه کردن با دقت و عبرت گیری اگر تقوا جلوی هوای نفسانی که دشمن ترین دشمن ماست و جلوی این فاسدکننده عقل را بگیرد نتیجه می دهد یعنی چه؟ یعنی کسی نمی تواند از یک جریان به نحو احسن برداشت کند مگر اینکه بوسیله تقوی عقل او آزاد باشد نه اینکه هواها و خواهشهای نفسانی یا نگذارند از این عبرتها استفاده کنند یا به دلخواه او نتیجه گیری کنند و این است که به تقوی دشمن دشمن گفته می شود۲۵. لذا حضرت امیر علیه السلام می فرمایند شاید کسانی از جریانی عبرت گیری کنند ولی کسی که تقوا داشته باشد از فرو رفتن در شبهات باز می ماند.

«ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحم الشبهات»۲۶

مقام معظم رهبری مدظله در تابستان ۷۹ در جمع کارگزاران نظام همین توصیه را مبنی بر عبرت گیری از وضع شوروی سابق که چگونه با یکسری شعار مثل آزادی و اصلاحات و روی کار کردن افرادی و پیش انداختن افرادی و قربانی کردن افرادی از هم پاشید به کارگزاران سفارش کردند که چشمهای خود را باز کنند اما مثل اینکه چند ماه بعد کافی ندانستند و سخنانی درباره دنیاطلبی و اتباع الهوی باز در همان جمع ایراد فرمودند که نشان از همراهی این دو مقوله یعنی عبرت از گذشته و تقوا دارد یا خود مقام معظم رهبری پس از پیروزی لبنان بر اسرائیل این را سنت الهی دانستند که جهاد مساوی با پیروزی است و راه حل فلسطین هم در این دانسته شد۲۷ اکنون نیز بهمین خاطر سخن از شکست حتمی اسرائیل می زنند چون سنت الهی تغییر نمی کند و هر جا جهاد باشد پیروزی هست.

● آفات شناخت

اما از آنجا که هر چیز آفتی دارد یا به بیان دیگر فوت و فنی دارد، شناخت و بصیرت هم آفت دارد و هم فوت و فن یعنی روش و طریقه استفاده.

چندمطلب هست که شخص حتی اگر از بصیرت و قدرت تحلیل و تشخیص بالایی هم برخوردار باشد اگر به این چند مسئله توجه نداشته باشد دچار گمراهی و اشتباه در راه صحیح می شود از جمله آنها تعصب، تفسیر به رأی و... می باشد.

۱) تعصب: اولین چیزی که می تواند باعث شود شخص نتواند به تحلیل واقعی برسد یا مثل عدم تقوی و پیروی از هوای نفسانی از بازدهی تحلیل بکاهد و حتی به صفر و زیر صفر برساند تعصب می باشد چون چشم را کور و قلب را بیمار می کند.

«من عشق شیئاً اعشی(اعمی) بصره و امات قلبه فهو ینظر بعین غیرصحیحه.»۲۸

این کوردلی که نتیجه تعصب بیجا می باشد تجسم آن در قیامت به صورت کور محشر شدن می شود یعنی شخص گمراه در قیامت کور محشر می شود تا اینجا می برد تعصب انسان را که چشم باطل او را کور کند به ضلالت بیفتد و در نتیجه از یاد خدا غافل شود از تعمیم برای خدا غافل شود و کور محشر شود.

«و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا»۲۹

وقتی هم که کور محشر می شود از خدا می پرسد چرا من؟ من که چشم داشتم حضرت باریتعالی همین علت را ذکر می کند که در دنیا مرا فراموش کردی به تعصب و هوای نفس خود فراموش کردی من هم امروز تو را فراموش می کنم.

۲) تفسیر به رأی: کسی که نه از خود شناخت دارد و نه از اطراف و نه پیرامون مسائل جاری چیزی می داند شروع می کند برای خود چیزهایی سر هم کردن که نه می داند درست است نه می داند اشتباه مانند عنکبوتی در تارهایش چسبیده و نمی تواند جدا شود و تارها همان گفته های او می باشد که او را احاطه کرده و این شخص تارهایی که خود تنیده نمی تواند از دستش رهایی پیدا کند این تشبیه مولا علی علیه السلام است که جای صحبت زیاد دارد ولی به نقل کلام بسنده می کنیم.

«لایدری اصاب ام اخطا فان اصاب خاف ان یکون اخطا و ان اخطا رجا ان یکون قد اصاب»۳۰.

یعنی نمی داند درست عمل کرده یا اشتباه اگر درست بوده همواره خوف آن دارد که اشتباه بوده و اگر اشتباه کرده امید (باطل) دارد که درست بوده باشد.

در خطبه ۱۸ با نهی از اهل رأی بودن مردم را به قرآن رجوع می دهند که در آن همه چیز هست و نیازی به گفتن مطلب اضافی از خود نیستیم و حتی این کار را مرادف با شرک می دانند.

۳) توجه به گفتار و کردار دیگران و شایعه:

«انه لیس بین الحق و الباطل الا اربع اصابع: الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رایت.»۳۱

بین حق و باطل جز ۴ انگشت فاصله نیست: باطل این است که بگویی شنیدم و حق این است که بگویی دیدم. (یعنی فاصله بین حق و باطل فاصله بین چشم و گوش است)

در اینجا حضرت هم حرف مردم و هم تولید شایعه و جلوگیری از تولید شایعه و ملاک انتقال صحبتها نقل می کنند که بسیار مهم است چون عنصر مهم در پخش شایعه که بسیار به امنیت و حیثیت دیگران نقل صحبتها می باشد.

در قرآن مجید هم صحبتی که همراه شاهد و بینه نمی باشد را همچون ضربه به حیثیت و آبروی خود انسان می داند و می فرماید: «اگر شخصی حرفی بدون بینه ای زد نه تنها قبول نکن بگو هذا افک مبین» ۳۲ بگو: همانا این دروغ و افترائی آشکارا می باشد (همان طور که وقتی کسی تهمتی به تو می زند)

این شایعه ها و پشت سر حرف زدن برای مولا علی(ع) بود که اگر حضرت حرفی بر علیه حکومت می زدند متهم به حرص به دنیا بودند و اگر سکوت می کردند به ترس از مرگ متهم می شدند ولی حضرت راه صحیح را با دلیل انتخاب می کنند و عمل می کنند.

«فان اقل یقولوا حرص علی الملک و ان اسکت یقولوا جزع من الموت هیهات بعد اللتیا و التی و الله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدی امه بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیه فی الطوی البعیده »۳۳

۴)سستی

یکی دیگر از عواملی که باعث می شود فرصت از دست داده شود و به عمل ما ضربه بزند سستی در انجام وظیفه است که گاه کوچکترین سستی که در راه پیش بیاید مساوی است با نابودن شدن عمل چرا که از مهمترین لازمه پیروزی ابتکارعمل و به دست گرفتن اوضاع بر وفق مراد میباشد و این ابتکار عمل در هر زمینه ای از اعم از نظامی، عقیدتی، فکری، ورزشی و... باشد هم موفقیت را چند برابر می کند هم نمای بیشتری برای قدرت دارد.

«فوالله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم الاذلوا»۴۳

هیچ جامعه ای در شهر خود به دفاع نپرداختند الا اینکه ذلیل شدند.

شاید به همین علت باشد که همواره مقام معظم رهبری تاکید داشته اند که قبل از پیدایش شبهات و فتنه ها سراغ افکار روز دنیا بروید و ببینید چه شبهاتی از آن ناشی می شود پیش بینی و پیشاپیش مبارزه کنید و علمای قدیم را به همین جهت یعنی ابتکار و عمل سریع که هنوز شبهه در خانه شبهه افکن بوده که توسط آنها جواب داده می شده موفق می دانند»۵۳

۵) دنیا و فریب ظواهر دنیا یکی از مهمترین و بیشترین مسائلی که نهج البلاغه روی آن تاکید کرده بحث دنیا می باشد. ولی تاکید فراوان هر کس را بر آن دارد که علت این همه توصیه و تاکید را بررسی کند. چرا این دنیایی که هم در کلام حضرت امیر(ع) و هم در کلام حضرت رسول اکرم و ائمه علیهم السلام تنها وسیله احیاء آخرت می باشد و به عبارتی مزرعه آخرت و متجر اولیاء الله است اینقدر خطرناک توصیف شده است و نسبت به آن نهی شده است. در ابتدا به طور مجمل عرض کنیم آنچه از این کلامها در مجموع در باب دنیا استفاده می شود دلبستگی و باعث فراموش شدن آخرت به خاطر توجه به دنیا نهی شده است.

وگرنه دنیا و مافیها برای استفاده و جهت مومنین خلق شده و این تصریح شده در قرآن و روایات می باشد لذا حضرت در توصیف دنیاپرستان که از آن جمله طلحه و زبیر بودند می فرماید: کانهم لم یسمعوا الله سبحانه یقول: «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لافسادا و العاقبه للمتقین»۶۳ بلی و قدسمعوها و وعوها و لکنهم حلیت الدنیا فی اعینهم و راقهم زبرجها۳۷.

گویا آنها این کلام خدای سبحان را نشنیده بودند که می فرماید: خانه آخرت را برای کسانی قرار داده ایم که در زمین دنبال برتری جویی و فساد نباشند و عاقبت از آن متقین است. بله آنها شنیده بودند و حتی از بر بودند اما دنیا در چشمانشان زیبا شده بود و زینتهای آن فریبشان داده بود.

اگر این کلام توضیحی بخواهد که به خوبی مقصود حضرت را مشخص می کند این آیه به خوبی بیان آن است:

«یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون»۸۳

یعنی تنها به ظاهر دنیا توجه دارند و از آخرت غافلند.

لذا کسانی که فلسفه درستی از دنیا و زندگی دنیوی ندارند و تنها ظاهری از این دنیا می بینند و توانایی دیدن ورای این نعمات را نداشته باشند همیشه راه را اشتباه می روند یا به سوی افراط یا به سوی تفریط چه بسا این افراد از افراد دینی و به قول حضرت آیه و روایت حفظ کرده باشند و چه بسا افراد غیرمذهبی نهایت کار مذهبی ها خوارج و نهایت کار غیرمذهبی ها انکار ماورا دنیا می باشد.

اما آنچه باعث جلوگیری از حرکت و تسلیم نیروهای حق به باطل می شود همان نشناختن دنیا می باشد که اگر این دنیا در نظر آنها جلوه کرد و به تبصیر حضرت حلیت الدنیا فی اعینهم دیگر انگار نه آیه ای وجود دارد و نه خدایی و نه دینی... حرکت به سوی تعالی و مبارزه با باطل از هر نوع که باشد تعطیل می شود.

● پیامدهای بی بصیرتی

آنچه تاکنون ذکر کردیم چگونگی کسب بصیرت و آفات آن بود نکته ای که باید ذکر شود اینکه منظور از بصیرت در اینجا بالمعنی الاعم می باشد، هر بصیرتی در هر موردی که یک سوی نفع می باشد و یک سوی آن ضرر (ضر و نفع دنیوی و اخروی)، یکسوی آن حق باشد و یکسوی آن باطل آن بصیرت کسبش لازم و نبودش پیامدهایش لازم است از آن اجتناب شود.

نمونه بارز بی بصیرتی و کج فهمی، خوارج درون حضرت امیرالمومنین علیه السلام می باشند می دانیم که ابتدا آنها برای احیای یک سنت- در نظر خودشان الهی- اسلامی- به وجود آمدند و کج فهمی و دید کوتاه آنها کار را به جایی رساند که امام و رهبر خود را در شب قدر بکشند شهید مطهری در توصیف جهالت و نادانی خوارج که چطور به خود جرات دادند و با اینکه باید پای درس اسلام می نشستند می خواستند به شخص اول جهان اسلام درس بدهند می گویند:

«در دوره مکه مسلمانان فقط تعلیمات می دیدند و با روح اسلام آشنا می شدند و ثقافت اسلامی در اعمال روحشان نفوذ کرد در نتیجه بعد از ورود رسول اکرم(ص) به مدینه هر کدام یک مبلغ واقعی بودند و در مواقع جنگ می دانستند برای چه می جنگند: قول امیرالمومنین(ع) حملو بصائرهم علی اسیافهم» اما در این مردم (خوارج) جهالت و عبادت همراه بود علی می خواست با جهالت آنها بجنگد ولی چگونه می توانست زهد و عبادتشان را از جهالتشان تفکیک کرد. عبادت توام با جهالت از نظر علی(ع) که اسلام آشناست درجه اول اسلام است ارزش نداشت لهذا آنها را کوبید»۹۳

به همین خاطر در کوبیدن جهالت و نادانی نباید شک کرد اگرچه در عبادی چون خوارج باشد چرا که کار را به آنجا می رساند که شخصی مانند علی(ع) قربانی جهالت شود و این نعمت از بشریت گرفته شود.

خلاصه مطلب اینکه گلایه از مردم کوته نظر و جمود فکر زمان حضرت علی(ع) در نهج البلاغه شریف زیاد است ولی مطلب مهم دیگری که نتیجه عدم کسب بصیرت می باشد و دست کمی از کوته فکری وجود ندارد غفلت و عدم آگاهی می باشد که نکوهش آن و نتیجه غفلت در نهج البلاغه بسیار یافت می شود و تاکید فراوان بر رهایی از آن شده مثل اینکه حضرت در توصیف خود می فرمایند که من مانند کفتار (که در غفلت ضرب المثل است) نیستم و نشان می دهد اکثر مردم این طور بوده اند.

«والله لااکون کالضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها»۰۴

می فرمایند من مانند کفتار نیستم که در خواب عمیقی فرو رفته باشم که بعد از بیداری هم اول غفلت و بی خبری و در دام دشمن و صیاد افتاده باشم.

این نظیر همان غفلتی است که معلمان اخلاق آن را در زمینه اعمال و فضایل و رذایل نکوهش می کنند و رهایی از آن را لازم می شمردند و نام دقت در به دام نیفتن این غفلت را محاسبه می گذارند.

لذا این غفلت و به خواب فرورفتگی شاید سرچشمه اش از بیخبری از اطراف و حتی از خودمان می باشد و به همین خاطر می تواند باشد که در روایات آمده است که کسی که محاسبه نداشته باشد از اهل بیت نمی باشد. ۱۴

«امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی»

نکوهش این غفلت وقتی اهمیت پیدا می کند که سوای از اینکه طرف در خواب است بلکه دشمنش آماده ضربه زدن به دوست و او را هر لحظه رصد می کند و به سوی خود می خواند همان طور که صیاد کفتار این کار را می کند، از جمله بعد حضرت درباره کوفیان می توان فهمید که آنها کفتار صفت بوده اند و به همین جهت حضرت خود را از صفت آنها مبرا می کنند و می فرمایند: شما بد گروهی برای برافروخته شدن آتش جنگ هستید چرا که از دشمنان فریب می خورید و نمی توانید فریب بدهید شهرهای شما را تصرف می کنند اما شما دفاع نمی کنید دشمن لحظه ای از شما غافل نیست اما شما در بدغفلتی گرفتار شده اید: «تکادون و لاتکیدون و تنتقص اطرافکم فلا تمتنعون لاینام عنکم و انتم فی غفله ساهون...»۲۴

و از این بدتر اینکه این اشخاص غافل خواسته یا ناخواسته وسیله ای برای پرورش باطل در دامن آنها می شوند و به همین تعبیر حضرت شیطان تخمهایش را در دامن آنها می ریزد و جوجه هایش را به دست آنها بزرگ می کند.

«فباض و فرح فی صدور هم و دب و درج فی حجور هم فنظر باعینهم...» ۳۴

و یا در توصیف خوارج و پس از معرفی کردن آنها به عنوان شرار الناس می فرمایند شما کسانی هستید که وسیله دستار شیطان و معاویه ها شده اید یعنی وقتی منافق و باطل نمی تواند خود ضربه بزند توسط جهال و غافلون این کار را انجام می دهد و این امری بوده در همه زمانها که معاویه ها از خوارج استفاده کنند.

«ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیههه! ۴۴ کاروان رفت و تو درخواب و بیابان در پیش داری کی روی ره از که پرسی، چه کنی؟ چون باشی ائمه اطهار به عنوان الگوهای آگاهان اگر بخواهیم تعریفی از ائمه اطهار علیهم السلام بخصوص در زمینه بصیرت بکنیم حداقل باید یک زیارت جامعه کبیره بنویسم تا کسانی که می فهمند شناخت نسبی و به اندازه ظرفیتها پیدا شود اما یک تعریفی هم حضرت علی درباره حجج الله یعنی اهل بیت (ع) دارند که کوتاه و پرمغز می باشد و فعلا ما را کفایت می کند.

در جریانی - که قبلا ذکر کردیم - و حضرت امیرالمومنین دست کمیل بن زیاد را گرفتند و به اطراف شهر بردند و از بی همراهی نالیدند ناگهان حرف خود را استدراک کردند و فرموده اند این طور هم نیست که کسی نباشد (چون زمین اهلش را در خود می بلعد) ولی آنها چه کسانی هستند و کجا هستند و چه می کنند با خداست.

«اللهم بلی لاتخلواالارض من قائم الله بحجه اما ظاهرا مشهورات و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بنیانه و کم زاو این اولئک؟ اولئک و الله الاقلون عدد او الا عظمون عنداالله قدرا یحفظ الله لهم حججه و بنیانه حتی یودعوها نظر ائم و یزرعوها فی قلوب اشباهم هجم بهم العلم علی حقیقه البصره و باشر و اروح الیقین و استلانوا ما استعوره المترفون و انسو بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا یا بدان اروحها ملحقه بالمحل الا علی اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه آه آه شوقا الی رویتهم». ۵۴

در این جملات کوتاه مغز و این درد دل مولا تنها در نگاه اول نکاتی چند برای استفاده درباره بصیرت اهل بیت (ع) و چگونگی بهره برداری از آنها یافت می شود که به تناسب نقص خود تا آنچه که عقل یاری کند ذکر می کنم تفصیلش برای جای دیگر و تفصیل دانان. و اما نکات:

۱) خالی نبودن زمین از حجج الهی و از الگوهایی چون ائمه اطهار (ع) در هر زمینه من جمله بصیرت و عدم گمراهی.

۲) همیشه و در همه حال باید قائم و قیام کننده وبه پا دارنده حجج و بنیات و نشانه ها واحکام الهی باشیم چه زمان و مکان در دست ما باشد و جا برای حرکت باشد و چه زمان تقیه و عمل پنهانی می باشد.

۳) نشانه های الهی و سنن و احکام دین و بنیات نباید برای لحظه ای ابطال شوند و در موقع تهدید و تعریض کوچکی به اسلام باید به مقابله پرداخت (اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه)

۴) کمی تعداد از مقدار و ارزش و عظمت نزد باریتعالی نمی کاهد (تکیه گاه برعکس) و نباید با عکس انفعال و رکود در عمل و بهانه برای عدم فعالیت و حرکت شود.

۵) نشر و تعلیم و تعلم حجج و علوم الهی.

۶) نشر و تعلیم به مکان و افراد و سینه های مطمئن از آن.

۷) ضرورت تشبه و همانند شدن با قائمین و حجج الهی یعنی ائمه اطهار علیهم السلام.

۸) علم حتی انبوه و زیاد وقتی مفید فایده است که «علی حقیقه البصیره» باشد، علم تفقه و عمق نگری می خواهد.

۹) فقط به ذکر الهی باید آرامش یافت و دیگر وسایل مسکنهای حجازی و دروغین می باشند که به درد عوام آرامش نیافته در پرتو ذکر الهی می خورد.

۰۱) علمی مفید فایده است که اطمینان و ایمان بدهد (عین الیقین، حق الیقین)

۱۱) به بهانه عبادت و قرب به خدا بریدن از جامعه و مردم درست نمی باشد.

دارنده چنین خصوصیاتی است که می تواند ادعا کند آن خلیفه الله که خداوند می خواسته در زمین قرار دهد اوست.

حضرت در خطبه ۷۳ عدم سستی خود را هنگامی که هیچ یاوری نداشتند اشاره می کنند (اشاره ای در حکمت ۱۴۷ بالا به آن شد) در خطبه ای دیگر می فرمایند: اگر زمین از مخالفان من پر شود و من تنها باشم در هدایت خود و ضلالت و گمراهی آنها شک ندارم چرا که «الحق مع علی و علی مع الحق» ۶۴

و چون که من کسی هستم که اگر تنها در مقابل تمام دنیا قرار گیرم هیچ نگرانی ندارم: «انی والله لو لقیتهم و احدا و هم طلاع الارض کلها ما بالیت...» ۷۴

محمد قربانی مقدم