جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا

نویسنده خوب در طنز کم داریم


نویسنده خوب در طنز کم داریم

گفت و گو با «امیرحسین رستمی» بازیگر نقش بهروز در مجموعه تلویزیونی «دودکش»

مجموعه تلویزیونی دودکش که شب‌های ماه رمضان روی آنتن شبکه یک می‌رود، داستان زندگی دو خانواده و شرایط زندگی آنها را روایت می‌کند. برخورد‌ها و مناسبات میان اعضای این دو خانواده، ویژگی‌های شخصیتی و عادات رفتاری و گفتاری هر کدام‌شان در کنار برخورد بیننده با خرده داستان‌هایی که برایش آشناست همگی سبب شده تا این مجموعه را برگرفته از وضعیت جامعه‌مان بدانیم. آدم‌های این سریال هم برخاسته از متن اجتماعند و هریک نماینده‌ای از اقشار مختلف. بهروز داستان با بازی «امیرحسین رستمی» هم یکی از همین کاراکترهاست. شخصیتی ساده و به‌دور از زنگاری که گاه با رفتار‌ها و حرف‌های نسنجیده‌اش موقعیت‌های طنز داستان را خلق می‌کند و در همراهی با کاراکتر «فیروز» با بازی «هومن برق‌نورد»، نقشی موفق را رقم زده است. رستمی از بازی در مجموعه «شمس‌العماره» به شهرت رسید. مجموعه‌ای که توانست مخطبان زیادی را به خود جذب کند و به همین دلیل بازی رستمی در آن، حسابی دیده شد. او بعد از شمس‌العماره در مجموعه‌های تلویزیونی دیگری چون «نون و ریحون»، «دختران حوا» و «سه پنج دو» نیز بازی کرد. امیرحسین رستمی در گفت‌و‌گو با تهران امروز از علت حضورش در سریال دودکش و ویژگی‌های نقش بهروز می‌گوید.

این روز‌ها بازیتان را در نقش بهروز در مجموعه تلویزیونی دودکش شاهد هستیم. مجموعه‌ای که قصه روزمره زندگی آدم‌ها را روایت می‌کند. تکیه‌اش بر طنز موقعیت است و آدم‌های آن هرکدام ویژگی رفتاری خاصی دارند که نمایندگی گروه‌های مختلفی از جامعه را یدک می‌کشند. نسبت به قصه این سریال چه نگاهی دارید و چرا پیشنهاد بازی در نقش بهروز را پذیرفتید؟

مهم‌ترین علت حضور من در این سریال حضور محمدحسین لطیفی و برزو نیک‌نژاد در مقام کارگردان و نویسنده بود. چراکه حضور این افراد می‌تواند به تو این اطمینان خاطر را بدهد که همه چیز حساب شده است و درست پیش می‌رود. خوشبختانه همینطور هم بود و ما برای ساخت این مجموعه، روند پیش‌تولید و تولید آرامی را سپری کردیم. ۶ قسمت از فیلمنامه ابتدا آماده بود و داستانی خوب و جذاب داشت. البته من وقتی قصه را خواندم متوجه شدم که بیشترین بار قصه بر دوش کاراکتر فیروز یعنی برادر بهروز است و هومن برق‌نورد نقش حساس و مهمی را برعهده دارد. الان هم بعد از دیدن سریال می‌گویم که شاید هیچ‌کس جز او نمی‌توانست به این خوبی از عهده این نقش بر‌بیاید. حضور موثر برق‌نورد در نقش فیروز باعث شده است که نتوانی ادعا کنی که بازیگر دیگری هم می‌توانست به این خوبی از عهده ایفای این نقش بر بیاید.

اگرچه بهروز یکی از نقش‌های اصلی قصه دودکش است اما محوریت و تاثیرگذاری چندانی بر روند داستان ندارد. همین مسئله باعث نشده که در انتخاب این کار دچار تردید شوید؟

در مقطعی که این نقش به من پیشنهاد شد، سر یک چندراهی قرار گرفته بودم. از طرفی از مجموعه‌هایی که آقایان صمدی، صحت، آقاخانی کارگردانی می‌کردند، پبشنهاد بازی داشتم که نقش‌های پیشنهادی همه آنها هم جوان اول قصه بود، اما اگر می‌خواستم اینطور به قضیه نگاه کنم باید حتما به یکی از این پیشنهاد‌ها پاسخ مثبت می‌دادم. ولی محوریت نقش در دل قصه و کمیت آن در این کار برایم اولویت نداشت و به آن فکر نکردم. بنابراین با وجود اینکه می‌دانستم بهروز کاراکتری است که جای مانور چندانی ندارد و هنگام اجرا دست من را برای بازی باز نمی‌گذارد، با این وجود نقش را قبول کردم و حالا هم از این انتخاب خوشحالم. بعد از پذیرفتن نقش، با کارگردان و نویسنده جلسات متعددی برگزار کردیم و راجع به ویژگی‌های کاراکتر بهروز صحبت کردیم تا اینکه در قسمت‌های جلو‌تر پخته‌تر و بهتر به نظر رسید.

به دلیل ویژگی‌های شخصیتی مستقل هریک از آدم‌های قصه، گویی هر کدام‌شان هویت و شناسنامه خاص خود را پیدا کرده‌اند. چقدر با این قضیه موافقید؟

برزو نیک‌نژاد را باید جزو معدود نویسندگان خوب حوزه طنز دانست. او در نوشتن فیلم‌نامه دودکش روی شخصیت‌پردازی کاراکتر‌ها بسیار وقت گذاشته بود و کاملا درست و اصولی به آنها پرداخته بود. در‌واقع همه شخصیت‌ها یک نقطه شروع و سرانجام مشخصی داشتند و سرنوشتشان معلوم بود. به نظر من بزرگ‌ترین مشکل ما در حوزه سریال‌سازی، فقر نویسنده خوب است. اگر دقت کنید می‌بینید که تعداد انگشت شماری نویسنده خوب داریم و در مقابل آنها هم منتقدانی معدود هستند و کارشان را بلدند و حرفه‌ای عمل می‌کنند. متاسفانه باید بگویم که بقیه منتقدان کسانی هستند که آرزو داشته‌اند کارگردان، بازیگر یا نویسنده شوند و موفق نشده‌اند و حالا در برخورد با یک اثر بعضا مغرضانه عمل می‌کنند.

چه بخش‌هایی از ویژگی‌های شخصیتی کاراکتر بهروز حاصل طراحی‌ها و ایده‌های شخصی امیرحسین رستمی است؟ زیرا این نقش با وجود سادگی‌هایش دارای یک سری مشخصه‌های رفتاری است. از جمله اینکه بعد از صحبت‌های نا‌به جای خود به بالا نگاه می‌کند یا چهره‌اش در هم می‌ریزد.

به هر حال رسیدن به برخی از ویژگی‌ها در طول کار طبیعی است. زیرا متن بی‌جان است و در واقع این بازیگر است که با حضور در یک نقش به آن جان می‌دهد. درست همین‌جاست که فرق بین باورپذیر شدن یا نشدن یک نقش مشخص می‌شود. تفاوت میان بازیگر باتجربه و کم‌تجربه هم در ارزیابی همین مسئله است که آیا او توانسته به نقش جان بدهد و در عین حال صورتی باورپذیر از آن را ارائه کند یا نه. این ویژگی را که به آن اشاره کردید من با هدایت و مشورت با کارگردان و نویسنده برای این نقش در نظر گرفتم. اما هیچ‌وقت در ایفای نقش از بداهه استفاده نکردم. زیرا این کار را توهین به قلم نویسنده می‌دانم. چراکه نویسندگی هم مانند سایر گرایش‌های هنر یک رشته تخصصی است. بهروز از دو کلمه در صحبت‌هایش بسیار استفاده می‌کند. سر‌خوردن و کندن که آن هم در هماهنگی با کارگردان و نویسنده به نقش اضافه شد در مواردی هم که این شخصیت به اصطلاح کم می‌آورد یا کار غلطی انجام می‌دهد عادت دارد به بالا نگاه کند.

می‌خواهیم کمی هم به حوزه بازیگری بپردازیم. تجربه حضور شما در هر سه مدیوم تئا‌تر، سینما و تلویزیون باعث نشده است که به حضور مستمر در یکی از این سه رسانه گرایش بیشتری داشته باشید و در اولویت انتخابتان قرار بگیرد؟

واقعیت این است که در حال حاضر چیزی به اسم سینما وجود ندارد. سالی دو سه فیلم فاخر و خوب ساخته می‌شود و بر سر زبان‌ها می‌افتد و به نظر من نمی‌توان اسم این را سینما گذاشت. بنابراین فقط می‌ماند تئا‌تر و تلویزیون که من در بین این دو، اولویت را برای نقش خوب قائل هستم. البته سطح متفاوت دستمزد‌ها باعث می‌شود که گاهی فعالیت بیشتر به تلویزیون معطوف شود. زیرا دستمزد بازیگر در تلویزیون شاید چیزی معادل سه چهار سال فعالیت در تئا‌تر است. آن چیزی که در شرایط فعلی برای من محور انتخاب است متن خوب است. پیش از این‌ها به این توجه می‌کردم که چه کارگردانی قرار است کار را هدایت کند. اما خوشبختانه باید بگویم که تا به حال موفق شده‌ام با همه کارگردان‌هایی که به کارشان علاقه داشته‌ام کار کنم به جز داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی که هنوز این فرصت همکاری پیش نیامده است. همبازی‌هایم در یک اثر هم اهمیت زیادی دارند. اینکه با بازیگرانی هم‌کلام شوم که در کارشان حرفه‌ای هستند تا بتوانیم بده و بستان‌های خوبی داشته باشیم و مدتی که سر یک کار هستیم برای بهتر شدن کیفیت اثر به هم کمک کنیم. مثالی می‌زنم؛ من سال گذشته در نمایش «سکوت، کلمه، سکوت» به کارگردانی مائده طهماسبی بازی داشتم. شاید اگر در آن کار همبازی‌ای جز شبنم فرشادجو مقابل من قرار می‌گرفت دیگر در تئا‌تر فعالیتم را ادامه نمی‌دادم!

حضور مستمر بعضی از بازیگران در کارهای طنز باعث می‌شود که شاید نوعی تفکیک‌بندی بین بازی طنز و بازی جدی به وجود بیاید. با توجه به اینکه تجربه بازی در هر دو نوع از نقش‌ها را داشته‌اید نگاهتان به این تقسیم‌بندی چیست و اساسا چقدر با این دسته‌بندی موافقید؟

به نظر من آن چیزی که بیشتر از این دسته‌بندی‌ها در حوزه طنز اهمیت دارد پرورش نویسنده‌های خوب در این حوزه است. باید بتوانیم از داشته و استعدادهایی که در این حوزه وجود دارند استفاده کنیم. مگر ما چند نویسنده طنز خوب داریم؟! تعداد نویسنده‌های توانمندمان در این حوزه به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد. پیمان قاسم‌خانی، محراب قاسم‌خانی، امیرمهدی ژوله، برزو نیک‌نژاد، سروش صحت، امید سهرابی و تعدادی دیگر که در زمینه طنز می‌نویسند افرادی حرفه‌ای و توانمند هستند. اما این میزان نویسنده طنز برای کشوری هفتاد میلیونی کافی نیست. متاسفانه در کنار این نویسنده‌ها کسانی هم فعالیت می‌کنند که نه تنها کمکی به ارتقای جایگاه طنز در سینما و تلویزیون و تئا‌تر نمی‌کنند بلکه به آن آسیب هم می‌زنند. آنها باعث می‌شوند بازیگران برای ارتزاق و کسب معیشت و‌ گاه از روی بی‌میلی یک نقش را قبول کنند و جلوی دوربین بروند و برای اینکه بخواهند کمی به نقش سر و شکل و جان بدهند مجبورند که با تکیه بر توانایی‌های فردی‌شان طنازی کنند. زیرا آنقدر متن خالی و بدون موقعیت و لحظات خنده‌دار هست که بازیگر را ناچار به این کار می‌کند. این وضعیت ممکن است مدتی جواب دهد و چند باری برای تماشاگر خوشایند به نظر برسد. اما مسلما تکرار آن بازی، یک بازیگر را به کلیشه تبدیل می‌کند و دیگر جذابیتی برای مخاطب نخواهد داشت. همین می‌شود که با ساخت فیلم‌های سوپرمارکتی بی‌شماری مواجه می‌شویم که کمکی به سینمای طنز نمی‌کنند.

رکسانا قهقرایی