جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

به هوش باشیم برادران, جنگ در نمی زند


به هوش باشیم برادران, جنگ در نمی زند

برحسب وقایعی که در منطقه در جریان است, می توان چندین سناریوی محتمل را تشخیص داد که در صورت عدم هوشیاری ما به نتایجی فاجعه بار برای تمامی منطقه تبدیل می شود

برحسب وقایعی که در منطقه در جریان است، می توان چندین سناریوی محتمل را تشخیص داد که در صورت عدم هوشیاری ما به نتایجی فاجعه بار برای تمامی منطقه تبدیل می شود! برطبق اطلاعاتی که روزنامه لوموند منتشر کرد، اسرائیل طرحی یک صد صفحه ای را برای حمله به ایران ترتیب داده که حتی جزئیات حملات هوایی نیز در آن انعکاس یافته است. اسرائیل تقریباً در آستانه حمله یک جانبه به ایران بود که اوباما کاملاً به موقع و تقریباً در لحظات پایانی جلوی آن را گرفت.

به نظر می رسد که تندروهای اسرائیلی، نقشه های را در سر دارند که باید به خوبی آن ها را خواند و تجزیه و تحلیل کرد. در حالی که آنان بسیار تمایل داشتند تا مک کین پیروز انتخابات شود و او پیشا پیش و بدون نیاز به دخالت اسرائیل خود را برای جنگ با ایران آماده می کرد، هنگامی که نظرسنجی ها کم و بیش پیروزی اوباما را بسیار محتمل و نزدیک به یقین نشان داد، یهودیان سعی کردند تا همچون همیشه ریسک نکنند و در صورت پیروزی اوباما بیشترین تلاش را برای کشیدن هر چه بیشتر او به سوی خود انجام دهند. یهودیان و لابی اسرائیل سعی کردند تا با نزدیکی هر چه بیشتر به او، فضایی را شکل دهند که عملاً آرا و تصمیمات بعدی اوباما را در خود مستحیل کند؛ به طوری که نظرهای کارشناسانه اطرافیان محاصره کرده اوباما چنان همسو با خواسته های اسرائیل و به گونه ای گسترده و حجیم رها شود که عملاً اوباما نتواند در مقابل این خواسته ها و تئوری های یک سویه نظری و عملی، مخالفت کرده یا مخالفتی جدی به عمل آورد و جهان بینی او را نسبت به نحوه برخورد با ایران کاملاً تحت شعاع قرار دهد! با آن که نفوذ آنان در اطرافیان اوباما موفق بود، اما اوباما با وجود سن کم بسیار باتجربه و هوشیار نشان داد و اجازه نداد که سکان رهبری به دستان آنان بیافتد و پس از شنیدن همه آراء، حرف آخر و تصمیم نهایی را او بگیرد و تاکنون موفق نیز بود.

از سویی گروه ها و مسئولان و سیاسمتداران و حتی ارتشیان مختلف در اسرائیل، نظرات مختلفی برای برخورد با ایران دارند. نخستین کسی که مخالف حمله یک جانبه اسرائیل به ایران است، رئس جمهور آن شیمون پرز است. وی بر این نظر است که اسرائیل نباید تنها طرف درگیری با ایران باشد و می بایست ایران را مشکلی جهانی نشان داد و باید دیگران را درگیر مهار ایران کرد. پژوهش های مراکز استراتژیک و تحلیل های متعدد رسانه های آمریکایی در این باره نشان می دهد، که حملات اسرائیل به مراکز هسته ای ایران حتی اگر انجام شود، دقیق و کارا نخواند بود و تنها ایالات متحده است که با جنگ از طریق بمباران های طولانی می تواند پاسخ توان نظامی ایران را بدهد. ایالات متحده نیز که اخیراً نشانه هایی از احتمال حمله یک جانبه اسرائیل به ایران دریافت کرده بود، به سرعت به اسرائیل پیام فرستاد که نباید یک جانبه به ایران حمله کند. چرا که آمریکا بر این باور است که چنین حمله ای می تواند منطقه را وارد یک جنگ تمام عیار کند که گستره عواقب آن برای هیچ کس قابل پیش بینی نیست. اما این چیزی است که تندروهای اسرائیلی دقیقاً بدنبال آن اند! دقت کنید، تندروهای اسرائیلی که اینک دولت را نیز در اختیار دارند، نقشه ای زیرکانه و کثیف را در سر می پرورانند. آنان به این نتیجه رسیدند که ایالات متحده در زمان اوباما را به هیچ وجه نمی توانند متقاعد به حمله به ایران کنند، اما می توانند پای آن را به جنگ کشیده و خود به سرعت کنار بکشند! به عبارتی، سناریوی احتمالی آن ها، هم خواسته های شیمون پرز را در نظر می گیرد، به طوری که اسرائیل با وجود آن که آغازگر حمله به ایران خواهد بود، اما با پاسخ های ایران به سرعت آمریکا و حتی منطقه را وارد جنگ با ایران کنند! از سویی، دیگر اوباما در این خصوص تصمیم ساز نخواهد بود و او عملاً در مقابل یک درگیری انجام شده ناگزیر به واکنش انفعالی است که چیزی جز مقابله با ایران نخواهد بود و از سویی دیگر نیاز نیست تا مراکز هسته ای و نظامی توسط حمله آغازگر اسرائیل نابود شود، بلکه کافی است تا ایران پاسخ اسرائیل را با موشک های خود بدهد و اسرائیل با بزرگ کردن رسانه ای آن، به دنیا وانمود کند که رهبران ایران درصددند تا شعار نابودی اسرائیل را محقق سازند، تا آن گاه با ورود آمریکا به جنگ و بمباران شبانه روزی از طریق هوایی -همچنان که در جنگ های پیشین چنین کرده است- مراکز هسته ای و نظامی موردنظر را کاملاً دقیق و موثر از بین ببرد. اینک حتی آنان تنها نگران توانایی نظامی ایران نیز نیستند، بلکه نفوذ و گسترش ایران در همه زمینه ها را خطری برای خود می بینند و امیدوارند که جنگ با یک ابرقدرت، پیشرفت های ما را که حاصل سال ها سازندگی، جهاد (جهاد قابل تقلیل به محاربه نیست) و تلاش است، بر باد دهد و ما را سال ها عقب بیاندازد. این نقشه ای بود که دیک چنی در دولت بوش زیرکانه درپی آن بود که مخالفت جدی وزیر جنگ آمریکا-گیتس- و گزارشی که سیا درباره توقف فعالیت های نظامی هسته ای ایران داد، مانع از تحقق آن شد.

حال ما باید ببینیم که رفتارها و تصمیمات ما چگونه می تواند مانع از وقوع این نقشه شود. باید توجه کرد که ما تنها در مناطقی که اصطلاحاً گلوگاه این روند اند، می توانیم تعیین کننده باشیم و اگر اقدامات لازمه را انجام ندهیم، بقیه جریان دیگر از دست ما خارج می شود و در دست تندروها و جنگ طلبان اسرائیلی خواهد افتاد. اولین گلوگاه در آغاز جنگ است. نتانیاهو برای این که از یک سوی مذاکرات آمریکا با ایران و از سویی دیگر پیشبرد فرآیند صلح با فلسطینیان را – که با هر دو مخالف است-به بن بست رساند- تا مجوز حمله پیش دستانه خود را بگیرد- نخست سعی کرد صلح با فلسطینیان را مرتبط و موکول به مذاکره آمریکا با ایران کند و سپس ضرب الاجلی را برای مذاکرات ایران و آمریکا تعیین کند. او و سایر جنگ طلبان چون دیدند در سطح جهانی نمی توانند با خواسته های تشکیل کشور فلسطینی مخالفت کنند و حتی آمریکا و اروپا مواضع آنان در این خصوص را نمی پذیرند، سعی کردند کاملاً رندانه با مربوط کردن آن به چیزی که احتمال موفقیت اش – توقف غنی سازی از طریق مذاکرات آمریکا و ایران- را بسیار اندک ارزیابی می کردند، عملاً تشکیل کشور فلسطینی را به بن بست بکشند، بدون این که به نام آنان تمام شود! هوشیاری اوباما و ایستادگی در این نظر که این دو مطلب جداگانه هستند و چندان ارتباطی به هم ندارند، این راهبرد آنان را با شکست مواجه کرد. اما با آن که نتانیاهو نتوانست برای مذاکرات ایران و آمریکا ضرب الاجلی دقیق تعیین کند، اما اوباما پذیرفت که مذاکرات بی انتها نمی شود و برای آغاز مذاکرات و اعلام پیشنهادهای دو طرف برای به نتیجه رسیدن گفت‌وگوها، تا آخر سال میلادی جاری قابل اعتنا باشد. چرا که نتانیاهو تصور می کند در این فاصله زمانی ایران غنی سازی را متوقف نمی کند و خوش بینی های اوباما به سرعت به بن بستی منتهی خواهد شد که مجوز حمله ای ضربتی اسرائیل به ایران را خواهد داد. پس نخستین گلوگاه موثر برای ما تلاش برای عدم به بن بست رساندن مذاکره با اوباما به طرق مختلف است و با توجه به تعیین سقف زمانی برای آن، نمی توان روی کشدار کردن قضیه خیلی حساب باز کرد و اصطلاحاً وقت خرید. کاراترین ضربه برای توقف کامل نقشه ای که تندروهای اسرائیلی کشیده اند، در غنی سازی اورانیوم است. آیا می توان آن را طوری مدیریت کرد که هم حاکی از انعطاف ایران باشد و هم دست اوباما را برای تداوم مذاکره باز گذارد و هم با جلب اعتماد جهانیان، بهانه تندروهای جنگ طلب را از آن ها بگیرد؟ گفتارها و رفتارهای اوباما –ایستادگی در مقابل خواسته های نتانیاهو و فشار برای پذیرش دولت فلسطینی- خود می تواند توسط مسئولان ایرانی نوعی پیش قدمی در تغییر رفتار آمریکا ارزیابی شود که متقابلاً تغییر رفتار و اعتمادسازی متقابل ایران را در پی داشته باشد؛ این استراتژی کاملاً جنگ طلبان را غافلگیر و خلع سلاح خواهد کرد! به هر روی، تا اینجا هر گونه انتخاب با ماست و ما مسئول عواقب آن نیز خواهیم بود. فراموش نکنیم با هر مرحله ای که در نقشه جنگ طلبان اسرائیلی فرو می رویم، تاوان های ما افزون تر می شود و گروه حق چون انسانی می اندیشد، همواره مسئول تر است.

دومین گلوگاه، راهکارهایی است برای نشان دادن عدم موفقیت حمله اسرائیل و عواقب آن. در این راه ما باید دو سیگنال کاملاً متفاوت برای اسرائیل و آمریکا بفرستیم. سیگنالی که برای آمریکا ارسال می شود، باید حاوی این پیام باشد که هر نوع حمله ای به ایران می تواند منطقه را به جنگی پایان ناپذیر بکشاند و کلیه همکاری ایران با نیروهای ائتلاف در عراق و افغانستان قطع خواهد شد. اما اگر همین پیام برای اسرائیل فرستاده شود، کاملاً اشتباه است و اتفاقاً آن ها دقیقاً در جستجوی همین اند تا درگیری با ایران را تبدیل به درگیری منطقه با ایران کنند و خود کنار بکشند! سیگنال ارسالی به اسرائیل باید از یک سوی ترس شدید آنان نسبت به این احتمال را که ایران خواهان نابودی یهودیان و حذف آنان از نقشه جهان است، برطرف کند و به آن ها بفهماند که ما نه خواهان نابودی آنان از طریق یک جنگ هستیم (برطرف کردن ترس شان) و نه خواهان آغاز جنگ با آنان. باید توجه داشت که یهودیان نسبت به این قضیه نوعی فوبیا (ترس شدید و غیرطبیعی و ناخودآگاه) دارند و سخنان هیتلر در گوش برخی از افراد کهنسال شان هنوز طنین انداز است که ابتدا آن را جدی نمی گرفتند، ولی به تدریج آن کابوس در زندگی شان تعبیر شد. از سویی دیگر باید به آن ها هشدار دهد (در حد تهدید به تندروها، آن هم از نوع بازدارنده نه تحریک کننده) که اگر آنان بخواهند شیطنت کنند، ما علاوه بر پیشرفته ترین سیستم های دفاعی، سلاح هایی داریم که ایشان از آن آگاه نیستند که می تواند ضربات بسیار جبران ناپذیری به آن ها بزند و آنان را کاملاً غافلگیر کند و شاید اولین اشتباه آنان در این زمینه، آخرین اشتباه شان باشد! به همسایگانی که اسرائیل برای یک حمله هوایی نیاز به عبور از آسمان شان دارد، پیام بدهیم که روابط دوستانه خود را با ما خراب نکنند و هر حمله ای که از آسمان آنان صورت گیرد، ما به عنوان شراکت در حمله تأویل خواهیم کرد. تبلیغات ضد ایرانی ای که اسرائیل بین اعراب راه انداخته با برنامه ریزی قابل مهار است. پیشرفت های ما برای اعراب خطرناک جلوه کرده است، چون آنان به سبب تمرکز روی ابعاد سیاسی و نظامی آن نمی دانند چه در سر رهبران ایران می گذرد. در حالی که ما با چرخش از این ابعاد روی ابعاد فرهنگی، علمی، معنوی و صلح طلبانه می توانیم در بلند مدت اعتماد آنان را جلب کنیم.

گلوگاه سوم در سناریوی بعدی که پس از اولین موج حمله هوایی اسرائیل به ایران صورت می گیرد، قرار دارد. در صورتی که بنا بر هر دلیلی قضایا از دستمان در برود و جنگ شروع شود، واکنش ایران باید چگونه باشد؟ بیشترین تفکر و تأمل در این گلوگاه خفته است و باید پاسخ های احتمالی بسیار سنجیده و ظریف باشد، چون کمی اشتباه می تواند ما را وارد همان جنگی کند که جنگ طلبان اسرائیلی در پی آن هستند. اصولاً جنگ برای ما اتفاق میمونی نخواهد بود. در اسرائیل بسیاری از اعراب و فلسطینیان و مسلمانان و مسیحیان زندگی می کنند. بسیاری از یهودیان آنجا نیز مردم عادی هستند و حتی وجدان های بیدار نیز در میان شان هست که در جنگ اخیر غزه، بر علیه حکومت خود تظاهرات و اعتراض کردند. از آن سوی هموطنان ما نیز کشته می شوند- به همین سبب است که پیامبر اسلام و امام حسن صلح خود را دارای خیر و برکتی بیش از هزار جنگ برای مسلمانان دانستند- یک مسلمان واقعی و حق جو نباید جنگ را بپسندد و تا می تواند از آن اجتناب کند، مگر این که به عنوان آخرین راه به او تحمیل شود و او ناگزیر از خود دفاع کند، همچنان که سیره پیامبر اسلام چنین بوده است. به هر روی، باید روی هر جواب احتمالی به دقت کار کرد. بخش دیپلماتیک باید فعالتر از بخش نظامی، از تمامی کانال ها برای محکوم کردن این تهاجم اسرائیل استفاده کند و نگذارد تا اسرائیل خود را قربانی نشان داده و ابراز همدردی دیگران را جلب کند و یا با مظلوم نمایی، پای دیگران را به جنگ بکشد. پاسخ ایران اگر خیلی کوبنده باشد، این احتمال را شکل می دهد که آمریکا برای دفاع از اسرائیل وارد نبرد شود و چنان که گذشت این دقیقاً همان چیزی است که تندروهای اسرائیل نقشه اش را در سر دارند. این نکته را هم فراموش نکنیم که اگر اسرائیل در تقابل سلاح های متعارف کم بیاورد، به سرعت سراغ سلاح های غیرمتعارف و هسته ای می رود که آن گاه با یک فاجعه تمام عیار نه تنها در منطقه که در تمام جهان مواجه خواهیم شد.

گلوگاه چهارم در نقطه پایان جنگ نهفته است. با فرض شروع تأسف انگیز جنگی دو طرفه، در چه مرحله و چگونه باید بدان پایان بخشید؟ در اقدامی یک طرفه یا دو طرفه؛ پیش دستانه یا واکنش گونه، با واسطه یا بدون واسطه، و خلاصه توسط ما یا در مقابل عقب نشینی آنان؟ این مهم است که برحسب نحوه واکنش سنجیده ما، جهان و سازمان های بین المللی اسرائیل را آغازگر جنگ و مقصر بدانند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا



همچنین مشاهده کنید