سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سیاست نامه نویسی در ایران


سیاست نامه نویسی در ایران

سیاست نامه ها از حوزه های تفكر سیاسی مهم و اثر گذار در جوامع اسلامی, به ویژه در ایران بوده است در این مقاله, ضمن بررسی سرشت سیاست نامه نویسی در ایران, اندیشه های خواجه رشیدالدین بازكاوی شده است

سیاست نامه ها از حوزه های تفكر سیاسی مهم و اثر گذار در جوامع اسلامی، به‌ویژه در ایران بوده است. یكی از برجسته ترین نویسندگان این حوزه، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی است كه هم این اندیشه ها را در لا به لای كتاب نفیس خود، یعنی جامع التواریخ مطرح كرده و هم كتاب مستقلی تحت عنوان مكاتیب از ایشان برجای مانده كه حاوی اندیشه های سیاست نامه ای مهمی می باشد. در این مقاله، ضمن بررسی سرشت سیاست نامه نویسی در ایران، اندیشه های خواجه رشیدالدین بازكاوی شده است.

سیاست نامه ها از سنت های فكری مهم در اندیشه سیاسی جوامع اسلامی، بهویژه در تاریخ میانه است. از لحاظ تاریخی، اندیشه سیاسی در جهان اسلام، مولود شرایط سیاسی ـ اجتماعی هر دوره ای بوده و از همین روی یكی از ویژگی های اساسی آن، توجیه گری سیاسی در درون بوده است. البته این ویژگی عام و كلیِ همه سنت های فكری ـ سیاسی نبوده است، ولی عموماً اندیشه های سیاسی در خدمت قدرت سیاسی قرار داشته اند; به بیان دیگر، در تاریخ جوامع اسلامی عمل سیاسی همواره بر اندیشه سیاسی مقدم بوده و نظام های سیاسی شكل می گرفته و این نظام ها برای توجیه خود نیازمند مبانی فكری و سیاسی بودند. اندیشه های سیاسی مربوط به اهل سنت، شریعت نامه ها همگی این ویژگی را داشته و درواقع، كاركرد اساسی آن ها توجیه گری بوده است.۲

۱) مفهوم سیاست نامه و جایگاه تاریخی آن

سیاست نامه ها یا اندرزنامه های سیاسی یكی از حوزه های مهم فكری محسوب می شوند كه در تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام توجه بسیاری به آن ها شده و آثار زیادی هم داشته اند.۳ این نوشته ها كه به اعتبار مشهورترین آن ها (سیاست نامه خواجه نظام الملك) با عنوان شایع سیاست نامه معروف اند، رساله هایی با نام های گوناگونی مانند اندرزنامه ها، آیین نامه، ارشادنامه، تصحیهٔ الملوك، آیینه شاهی و... بودند كه توسط فقیهان، فیلسوفان و بعضاً عرفا و بزرگان صوفیه، خطاب به فرمانروایان نوشته می شدند. رساله های سیاست نامه، با توجه به شرایط تاریخی ـ سیاسی ظهور آن ها، خصایص ویژه ای داشته و هریك از آن ها در قالب یك اندرزنامه پندآمیز به منظور راهنمایی عملی امیر یا سلطان خاص نوشته شده و برای ایجاد تنوع، به نقل ها، حدیث ها و حكایت های شیرین آمیخته شده اند.۴ اما این كه این نوع ادبیات سیاسی از كدام حوزه فكری متأثر می باشد، اختلاف نظر است. دكتر طباطبایی سیاست نامه ها را ادامه اندیشه ایرانشهری در باب سیاست می داند و به نوعی آن را بیان گر تلاش فكری ایرانیان برای كسب استقلال فكری به دنبال رسیدن به استقلال سیاسی تحلیل می كند.۵ اما داود فیرحی سیاست نامه را نه یك جریان مستقلی در برابر فقه و فلسفه سیاسی مسلمانان، بلكه جزئی از قلمرو فراخ فقه و فلسفه عملی و منضم به آن حوزه می بیند.۶

اما سیاست نامه ها در دوره اسلامی عموماً در دوره ای از تاریخ ایران شكل گرفته اند كه اصطلاحاً به «دوره میانه» معروف است. تاریخ میانه ایران از چند جهت حائز اهمیت است و آن شكل گیری سلطنت های نیمه مستقل در سرزمین ایران بود كه در كنار خلافت اسلامی در بغداد شكل گرفتند و اگرچه مشروعیت خود را از خلیفه بغداد كسب می كردند، ولی در اِعمال قدرت مستقل بودند. درواقع، این سلطنت های جدید برای توجیه خود نیاز به اندیشه جدیدی داشتند كه سیاست نامه ها می توانست این كاركرد را به خوبی انجام دهد.

این كه سیاست نامه ها اصالتاً به كدام حوزه فكری وابسته بوده اند، اختلاف نظر وجود دارد. تحلیل این است كه سیاست نامه نویسی در جهان اسلام در ادامه سنت اندرزنامه نویسی در اندیشه سیاسی ایرانیان قبل از اسلام بود. طباطبایی مدافع اصلی این نظریه است و از نظر او این موضوع به دو دلیل اهمیت دارد: اول، از دیدگاه تحول تاریخی ایران از این حیث كه بنیان اندیشه سیاسی بر تأمل در دوران های تاریخی استوار است. دوم، از دیدگاه تاریخ اندیشه سیاسی و تداوم منطق درونی حاكم بر گفتار (گفتمان) سیاسی.

از این نظر تاریخ سیاسی ایران درواقع، آغاز گسست و شقاق در یكپارچگی خلافت اسلامی و شكل گیری سلطنت های جدید است. بنابراین، اوضاع تاریخی و نیازهای سیاسی به احیای دوباره سنت اندرزنامه نویسی و اندیشه ایرانشهری در جوامع اسلامی منتهی شد. در این دوران اگرچه ظاهراً سلطنت های نیمه مستقل، مشروعیت خود را از خلیفه بغداد می گرفتند، ولی در عمل، حاكم بر خلیفه بودند و این امر ناشی از قدرت عظیم نظامی آن ها بود.۷ البته صرف داشتن قدرت آنان را از مبانی فكری بی نیاز نمی كرد و در این میان، سنت ایرانشهری سیاست می توانست مهم ترین توجیه كننده حكومت ها باشد.

بنابراین، سیاست نامه ها به طور كلی در تداوم اندیشه سیاسی ایرانی تدوین شده و درواقع، اندیشه ای بوده است كه در رویارویی با جریان عمده اندیشه سیاسی امپراطوری اسلامی، یعنی شریعت نامه ها قابل درك اند.۸ از نظر طباطبایی غرض اصلی در سیاست نامه نویسی توضیح روابط قدرت با هدف حفظ آن است.۹

سیاست نامه ها در قالب های مختلف، سرشت خاصی دارند و آن، مصلحت گرایی سیاسی برای حفظ وضع موجود است. به عقیده طباطبایی این جریان، دیگر جریان های فكری را در جهان اسلام تحت الشعاع قرار داد و با گذشت زمان و با توجه به سازگاری آن با واقعیت ها و الزامات زمان، دیگر جریان های اندیشه سیاسی را در خود حل كرد. و درواقع، بعد از دوره میانه، سیاست نامه جریان عمده، نیرومند و غالبِ اندیشهورزی در تاریخ ایران بوده است و در عین حال، تداوم این سنت از ایران قبل از اسلام موجب شد كه كمتر اندیشمند عربی به آن متمایل شود. البته در این سنت فكری، اندیشمندانی از حوزه های مختلف حضور داشتند. از میان فقها شخصیتی همچون غزالی در كتاب نصیحهٔ الملوك نماینده این جریان است، خواجه نظام الملك هم از مردان عمل سیاسی است كه چنین جهت گیری را نمایندگی می كند و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نیز در زمره مورخانی است كه چنین اندیشه ای را مطرح و تبیین كرده است. این سنت تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی و حتی فراتر از آن به صورتهایی گوناگون دوام آورد.۱۰

در مقابلِ دیدگاه یاد شده كه سیاست نامه ها را در تداوم اندیشه های ایرانشهری تحلیل می كند، دیدگاه دیگری است كه سیاست نامه ها را ذیل نظریه سلطنت اسلامی، تحلیل می كند. فیرحی سیاست نامه ها را اندیشه دوره میانه تاریخ اسلام می داند كه سلطنت اسلامی رایج شد، و تأكید می كند كه مفردات سیاست نامه ها را نه از گذر اندیشه ایرانشهری، بلكه به اعتبار منظومه عقلانیت دوره میانه باید فهمید.۱۱ طبق این دیدگاه، سیاست نامه ها و تحولات آن ها، تابع تحولات عقل عملی در تمدن اسلامی است. فیرحی این موضوع را براساس مبانی كلامی اشعری هم توضیح می دهد كه براساس آن، سیاست نامه ها، بهویژه سیاست نامه خواجه نظام الملك در پیوند و تداوم كلام اشعری است. بنابراین، حكم به تباین آن ها با اندیشه ایران قدیم، با منطق درونی این نوشته ها و نیز نظر و عمل خواجه سازگارتر است، چرا كه در اندیشه ایرانشهری دگرگونی های جهان، تابعی از د گرگونی سرشت شاهی است و نه برعكس، در حالی كه خواجه نظام الملك از این حكم فاصله می گیرد.۱۲ از این نظر، سیاست نامه ها به عنوان مبانیِ نظری سلطنت اسلامی، جزئی از دانش سیاسی مسلمانان محسوب می شود.

سیاست نامه های دوره اسلامی با فقه و فلسفه اسلامی تعارض ندارند، بلكه تعارض بین اندیشه ایران باستان از یك سو و فقه و فلسفه اسلامی از طرف دیگر است كه سیاست های دوره اسلامی هم جزئی از آن دو است.۱۳ باید گفت كه درواقع، این دو دیدگاه با همدیگر قابل جمع می باشند. این نگرش هیچ منافاتی با اثر پذیری سیاست نامه ها از اندیشه ایرانشهری ندارد.

فیرحی سیاست نامه ها را در قالب نظریه سلطنت اسلامی با مبانی كلامی اشعری بررسی می كند، در حالی كه خود ایشان می گوید كه به رغم تفاوت در مبانی كلامی و فقهی شیعه و سنی، هر دو نحله در تحلیل سلطنت، مشی واحدی داشته اند كه این خود دال بر اثر پذیری هردو مشی كلامی از منبع دیگر حكایت دارد.

طباطبایی هم می گوید كه مبانی نظری اندیشه دوره اسلامی به طور عمده از بنیاد نسبت مشخصی با سیاست نامه نویسی و نوعی نظریه سلطنت داشت و به همین دلیل دو جریان عمده دیگرِ اندیشه سیاسی در جهان اسلام، یعنی فلسفه سیاسی و شریعت نامه نویسی درآن حل شده اند. وی در عین حال، یادآور می شود كه اندیشه سیاسی ایرانشهری با سیاست نامه نویسی به رغم تداوم آن در این، دارای این تمایز بنیادین بود كه عنصر اساسی اندیشه سیاسی ایرانشهری مفهوم شاهی آرمانی بود، در حالی كه سیاست نامه نویسان با ایجاد دگرگونی در شالوده این مفهوم، نظریه ای را تدوین كردند كه ما نظریه سلطنت واقعاً موجود یا سلطنت مطلقه نامیده ایم.۱۴

درواقع خواجه نظام الملك در سیاست نامه چنین نظریه ای را تدوین كرده است. از نظر خواجه، نظریه شاهی آرمانی نیامد جابه جایی اساسی است.۱۵ درواقع، این مطلب عین همان مطلبی است كه فیرحی بر آن تأكید كرده است كه از نظر خواجه دگرگونی های جهان، تابعی از دگرگونی سرشت شاه نیست، چرا كه به قول طباطبایی این شاهِ موجود با شاه آرمانی فاصله دارد. درواقع، این توضیح می تواند دو دیدگاه یاد شده را به هم نزدیك تر كند، زیرا تا حدی مفهوم شاه مورد نظر در اندیشه ایرانشهری را دگرگون شده تلقی می كند كه فیرحی در مورد خواجه نظام الملك به آن اشاره كرده بود. در عین حال، طباطبایی بر التقاطی بودن سیاست نامه ها تأكید می كند كه تلفیقی از اندیشه ایرانشهری با اندیشه اسلامی بود.۱۶

البته در این جا می توان این نقد را بر طباطبایی وارد كرد كه با این تفاصیل چگونه سخن از تداوم اندیشه ایرانشهری می گوید.

صرف نظر از این كه محتوای اندیشه ایرانشهری و ساخت سیاسی ناشی از آن، چه می باشد باید گفت كه با این توضیح نمی توان از تداوم آن سخن گفت، زیرا خود طباطبایی می نویسد كه در این اندیشه، شاه آرمانی كه دارای فره ایزدی است محور و كانون تحلیل سیاسی است، ولی در سیاست نامه ها این شاه آرمانی جای خود را به شاه موجود می دهد كه فاقد این فره ایزدی مورد ادعاست. با این حساب این تداوم در كجا نمود پیدا می كند وقتی كه عنصر اصلی آن متحول شده است؟ در صورت پذیرش این نقد، این ایده طباطبایی هم كه بازپرداخت اندیشه سیاسی ایرانشهری یكی از مفردات تداوم ایران زمین در گذار از دوره باستان به دوره اسلامی بوده است،۱۷ قابل نقد و بررسی است.

اما از همین جا می توان به نكته دیگری از بحث طباطبایی اشاره كرد كه آن هم دال بر تحول محتوای اندرزنامه در پرتو اندیشه های اسلامی است. شاه آرمانی به گفته طباطبایی خود، بنیان گذار و عین قانون است، اما پادشاه در دوران اسلامی سرشتی تركیبی دارد كه از سویی برگزیده خداست واز سوی دیگر بایستی توجهی بر احكام شریعت داشته باشد.۱۸ حال با این تفصیل به راحتی می توان گفت كه سیاست نامه های جدید متأثر ازشرایط جدید قدرت است و برای حفظ قدرت كه مهم ترین هدف آن است، راه كارهای جدیدی را مطرح می كند كه توجه به شریعت اسلامی یكی از مهم ترین آن هاست. هم چنین باید پرسید كه وقتی خود طباطبایی سیاست نامه ها را متون توجیه تغلب می داند، چه اصراری دارد كه آن را تداوم اندیشه ایرانشهری تلقی كند؟درواقع، چه هنر و فضیلتی بر این توجیه گری مترتب است؟ وی می نویسد: هیچ یك از نمایندگان بزرگ اندیشه سیاسی در ایران در جمع میان سیاست نامه و مدینه فاضله، یعنی در جمع میان توجیه تغلب و تأمل در سیاست مبتنی بر مناسبات فاضله، كوششی نكرده است.۱۹ با این توضیح می توان پرسید سرمنشاء سیاست نامه ها چه تفاوتی دراین كاركرد توجیه گری آن ها می كند؟

دست آخر این كه فیرحی برای نظریه سلطنت اسلامی سه ویژگی اصلی ذكر می كند كه این سه ویژگی در سیاست نامه ها هم كه به قول طباطبایی تداوم اندیشه ایرانشهری است، قابل مشاهده است. این ویژگی ها عبارت اند از: «زور و تغلب» كه بر حسب آن، اساسِ حكومت و قدرت، زور و تغلب است، «حفظ شریعت» و «تقدیرگرایی» كه در اندیشه ایرانشهری هم مشاهده می شود. این اشتراك ویژگی ها اهمیت بسیاری دارد و نشان می دهد كه سیاست نامه ها صرف نظر از این كه در ادامه اندیشه ایرانشهری بوده باشند یا این كه در چارچوب فلسفه و فقه مدنیِ اسلامی دوره میانه بررسی شوند، عناصر مشترك بسیاری دارند كه درواقع، از یك سو بیان گر تداوم اندیشه ایرانشهری در اندیشه اسلامی و از سوی دیگر، سازگاری آن با فقه مدنیِ اسلامی است.

درواقع این اندیشه ها مولود شرایط سیاسی و مناسبات اجتماعی آن دوره بوده اند كه نظام سیاسی سلطنت به طور مستقل در كنار خلافت اسلامی شكل گرفته بود. این نظام های سیاسیِ جدید در عین حال كه تلاش می كردند رابطه خود را با مركز خلافت قطع نكنند، به دنبال استقلال سیاسی و فكری از خلیفه بغداد هم بودند. در این راستا یكی از مهم ترین منابع توجیه گر كه می توانست مشروعیت سلطنت های مستقل را توجیه كند، اندیشه های ایرانشهری در باب سیاست بود كه البته می بایستی با تفكر موجود اسلامی در آن دوران سازگار می شد. بنابراین باید گفت كه سیاست نامه ها محصول تلفیق این دو نظام فكری بوده اند و به همین سیاق هم ویژگی های مشترك سیاسی در آن ها دیده می شود، از جمله آن كه هم اندرزنامه های قبل از اسلام و هم سیاست نامه ها دوره میانه، حكایت های سیاسی از پادشاهان در دوران گذشته دارد یا این كه عدالت و دادگری سلطان و پادشاه از موضوعات محوری هر دو نوع نوشته ها می باشد كه به این موضوع باز خواهیم گشت.

نویسنده:مقصود رنجبر

كتابنامه

۱. فیرحی، داوود، «دولت اسلامی و تولیدات فكر دینی»، نشریه دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۸۰.

۲. قادری، حاتم، «اندیشه سیاسی در اسلام و ایران»، انتشارات سمت، فصل هشتم.

۳. فیرحی، داوود، «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام»، نشرنی، ۱۳۸۲.

۴. طباطبایی، جواد، «زوال اندیشه سیاسی»، ویراست جدید، انتشارات كویر، ۱۳۸۲.

۵. طباطبایی، جواد، «ابن خلدون و علوم اجتماعی»، طرح نو، ۱۳۷۴.

۶. طباطبایی، جواد، «خواجه نظام الملك»، طرح نو، ۱۳۷۸.

۷. طباطبایی، جواد، «دیباچه ای بر نظریه انحطاط در ایران»، مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر، ۱۳۸۲.

۸. طباطبایی، جواد، «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، كویر، چ ۲، ۱۳۸۳.

۹. یوسفی راد، مرتضی، «متدلوژوی سیاست نامه نویسی»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۲۸، زمستان ۸۳.

۱۰. رجایی، فرهنگ، «درآمدی نظری در باب افكار سیاسی و اجتماعی ایران در سده چهاردهم هجری شمسی»، مجله تحقیقات تاریخی، شماره ۸.

۱۱. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، «مكاتبات»، به سعی و اهتمام محمد شفیع، لاهور، ۱۳۶۲ ق.

۱۲. لمپتون، آن، «تاریخ میانه ایران»، ترجمه یعقوب آژند، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۲.

۱۳. دانش پژوه، ممد تقی، «اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در جامع التواریخ»، مجموعه مقالات خطابه های تاریخی درباره خواجه رشیدالدین، ۱۳۵۴.

۱۴. نصر، سیدحسین، «بینش علمی و فلسفی خواجه رشیدالدین»، مجموعه مقالات خطابه های تاریخی، ۱۳۵۴.

۱۵. خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، «جامع التواریخ»، تصحیح محمد روشن و مصطفی وزیری، ۱۳۸۲.

۱۶. لمپتون، آن، «دولت و حكومت در دوره میانه اسلام»، ترجمه علی مرشدی زاده، نشر تبیان، ۱۳۸۰.

۱۷. اخوان كاظمی، بهرام، «عدالت در اندیشه سیاسی اسلام»، بوستان كتاب، ۱۳۸۳.

۱۸. خواجه نظام الملك، «وصیت نامه»، به كوشش منصور ثروت، امیر كبیر، ۱۳۶۷.

۱۹. پوپر، كارل، «جامعه باز و دشمنانش»، ترجمه عزت الله فولادوند، خوارزمی، ۱۳۷۸.

۲۰. اشپولر، بارتولد، «تاریخ مغول در ایران»، ترجمه محمد میر آفتاب، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶.

۱. دانشجوی دكتری علوم سیاسی.

۲. برای بحث تفصیلی در این زمینه ر.ك: داوود فیرحی، دولت اسلامی و تولیدات فكر دینی.

۳. ر.ك: حاتم قادری، اندیشه سیاسی در اسلام و ایران، فصل هشتم.

۴. داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، ص ۷۴.

۵. ر.ك: جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی، ۱۳۸۲.

۶. داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، ص ۷۵.

۷. حاتم قادری، همان، ص ۳۵.

۸. جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی، ص ۴۱.

۹. جواد طباطبایی، ابن خلدون و علوم اجتماعی، ص ۱۸۴.

۱۰. همان، ص ۲۵ - ۲۸.

۱۱. داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، ص ۸۴.

۱۲. همان، ص ۸۸.

۱۳. همان، ص ۷۸.

۱۴. طباطبایی، ابن خلدون و علوم اجتماعی، ص ۲۸.

۱۵. همو، خواجه نظام الملك، ص ۵۶.

۱۶. همو، دیباچه ای بر نظریه انحطاط در ایران، ص ۵۱.

۱۷. همو، خواجه نظام الملك، ص۷۵.

۱۸. همو، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۶۰.

۱۹. همان، ص۸۱

۲۰. برای بررسی بیشتر و متفاوت تر از این رویكرد ر.ك: به مرتضی یوسفی راد، «متدلوژی سیاست نامه نویسی»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۲۸، ص ۱۲۳ ـ ۱۳۴.

۲۱. فرهنگ رجایی، «درآمدی نری در باب افكار سیاسی و اجتماعی ایران در سده چهاردهم هجری شمسی»، مجله تحقیقات تاریخی، شماره ۸، ص ۸۸ ـ ۹۰.

۲۲. طباطبایی، ابن خلدون و علوم اجتماعی، ص ۲۷.

۲۳. همو، دیباچه ای بر نظریه انحطاط در ایران، ص ۳۰۰.

۲۴. همان، ص ۲۸۷.

۲۵. همان، ص ۲۹۶.

۲۶. حاتم قادری، همان، فصل هفتم.

۲۷. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، مكاتبات.

۲۸. آن لمپتون، تاریخ میانه ایران، فصل دوم و سوم.

۲۹. محمدتقی دانش پژوه، «اوضاع سیسی اجتماعی ایران در جامع التواریخ»، مجموعه مقالات خطابه های تاریخی درباره خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، ص ۲۱۷.

۳۰. سیدحسین نصر،«بینش علمی و فلسفی خواجه رشیدالدین»، مجموعه مقالات خطابه های تاریخی، ص ۲۷۵.

۳۱. طباطبایی، دیباچه ای نظری بر نظریه انحطاط در ایران، ۲۹۵.

۳۲. همان، ص ۴۹.

۳۳. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، ص ۱۶۹.

۳۴. در افسانه های مغولی این گونه آمده است كه زنی بوده است به نام آلان قوا كه شوهر وی در دوبون بایان در جوانی می میرد. براساس این افسانه، آلان قوا بعد از مدتی كه بی شوهر می ماند، وقتی در خانه خفته بود از روزن خرگاه نوری در آمد و به شكم او رفت، از آن معنی متعجب بماند و بترسید، و آن را با كس نیارست گفتن. بعد از مدتی ادراك كرد كه حامله شه... . ونسب چنگیز خان به وی می رود واز سه فرزند او شعب و قبایل بسیار پدید آمده اند (ر. ك: جامع التواریخ، ج ۱، ص ۲۱۸ - ۲۲۶).

۳۵. همان، ص ۱۷۳.

۳۶. همان، ص ۱۷۴.

۳۷. همان، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴.

۳۸. همان، ص ۲۷.

۳۹. همان، ص ۲۸.

۴۰. مكاتبات، ص ۲۱۱.

۴۱. همان، ص ۲۱۰.

۴۲. همان، ص ۳۰۰.

۴۳. طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۸۰.

۴۴. آن لمپتون، دولت و حكومت در دوره میانه اسلام، ص ۱۳۹.

۴۵. به نقل از: طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۵۲.

۴۶. همان، ص ۵۹.

۴۷. بهرام اخوان كاظمی، عدالت در اندیشه سیاسی اسلام، ص ۱۵۲ ـ ۱۶۱.

۴۸. خواجه نظام الملك، وصیت نامه، ص۵۲.

۴۹. طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۶۴.

۵۰. كارل پوپر، جامعه باز ودشمنانش، ص۲۶۱.

۵۱. خواجه رشیدالدین، مكتوبات، ص ۱۰.

۵۲. همان.

۵۳. همو، مكاتبات، ص ۱۱۲.

۵۴. همان، ص ۱۲۰.

۵۵. همان، ص ۱۱۴.

۵۶. همان، ص ۱۲۰.

۵۷. همان، ص ۱۱۴.

۵۸. همان، ص ۱۲۰.

۵۹. همان، ص ۳۰۱.

۶۰. همان، ص ۸۰.

۶۱. همان، ص ۳۰۹.

۶۲. آن، لمپتون، دولت و حكومت در دوره میانه اسلام، ص ۱۳۶.

۶۳. مكاتبات، ص ۸۷.

۶۴. یكی از مورخان دوران مغول است كه تاریخ وصاف الحضره تألیف وی می باشد. تاریخ وصاف برای مطالعه سرگذشت حكومت های تحت نظر ایلخانان قرار داشت، خصوصاً برای فارس، كرمان، و خلیج فارس مهم ترین منبع است.

۶۵. آن، لمپتون، تاریخ میانه ایران، فصول چهارم تا هفتم.

۶۶. همان، ص ۱۹۷.

۶۷. همان، ص ۲۰۱.

۶۸. بارتولد اشپولر، تاریخ مغول درایران، ص ۳۲۰.

۶۹. مكاتبات، ص ۳۲۹.

۷۰. همان، ص ۳۲۸.

۷۱. طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص ۶۴.

۷۲. مكاتبات، ص ۶۴.

۷۳. همان، ص ۳۰۵.

۷۴. همان، ص ۳۱۷.

منبع:فصلنامه تاریخ درآینه پژوهش ،سال سوم، شماره اول، بهار ۸۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید