شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
جدال جانانهٔ منتقد با شعر
هنوز بیشتر مردم در جامعه ما فكر می كنند؛«نقد» یعنی حمله كردن به یك اثر یا شخص و نشان دادن نقاط ضعف به شكلی بیرحمانه.این نگاه را امروز هم می توان به خوبی در نوع سخن اهل قلم و مردم عادی احساس كرد؛آنجا كه صحبت از اثری می شود،یكی از دو شنونده به دیگری می گوید:«می خواهی نقدش كنم!».
نقد در این جمله به معنای بیان ویژگی های مثبت و منفی اثر به شكلی منطقی نیست،بلكه به معنی نشان دادن نقاط ضعف و كوچك كردن طرف مقابل است.اما عده ای نیز نقد را بررسی اثر و مطرح كردن ویژه گی های مثبت آن می دانند. این دسته نیز در حد توان سعی می كنند نكات منفی را بپوشانند و هنگامی هم كه نكته مثبتی پیدا نمی كنند،می گویند:«خوب است»یا «بدنیست»؛در حالی كه به طور عملی دلیل خوب بودن یا بد نبودن را نشان نمی دهند.درست مثل بیشتر مردم كه وقتی در مورد چیزی از آنها می پرسی می گویند خوب است،اما نمی توانندبگویند چرا خوب است؟
در میان منتقدان عده ای نیز یك نكته را محور قرار داده سعی می كنند با برجسته كردن آن بخش از اثر نشان دهند كه اثر خوب است و آنها هم در تشخیص خود درست عمل كرده اند. شیوه های دیگری نیز برای نقد آثار وجود دارد كه باید گفت نقطه ضعف اكثریت آنها ارایه شاهد مثال های كم و نداشتن نظم خاص و نگاهی همه جانبه به اثر است.
تنها دانستن اینكه نقد چیست و چكار می كند كافی نیست! و اینكه ابزار نقد را بشناسیم و تمام تعریف های موجود در مورد نقد و شیوه های نقد را از حفظ باشیم ،بازهم هیچ فایده ای نخواهد داشت! حافظ نظریه ها و تعریف های نقد بودن با منتقد بودن بسیار فرق دارد. هر كسی می تواند چند نظریه و تعریف را حفظ كند و هر كجا كه به آن برخورد كرد آن را مطرح كند. اما استفاده از آن و به خصوص استفاده به جا است كه منتقد واقعی را نشان می دهد.دانستن فنون یك رشته ورزشی به تنهایی باعث قهرمانی كسی نمی شود؛ كسی قهرمان خواهد شد كه ضمن آگاهی به فنون بداند كه چه زمانی و كجا باید از آنها استفاده كند.
در عرصه نقد نیز ،چنین است؛ دانستن فنون نقد نیست كه انسان را منقد می سازد، بلكه منتقد كسی است ضمن دانستن این فنون زمان و مكان و نحوه استفاده از آن را به خوبی تشخیص می دهد.
دانستن فنون نقد نیست كه انسان را منقد می سازد، بلكه منتقد كسی است ضمن دانستن این فنون زمان و مكان و نحوه استفاده از آن را به خوبی تشخیص می دهد... .منتقد زمانی می تواند یك اثر را به درستی نقد و بررسی كند كه ضمن آگاهی به علم روز نقد و تشخیص زمان و مكان به كاری گیری آن «اطلاعات جانبی» نیز داشته باشد.
امروز اگر كنار افراد اهل مطالعه بنشینم و بخواهیم كه درمورد یك اثر یا شخص حرف بزنند،بدون شك بسیاری از آنها از دیدگاه های مختلف نسبت به یك اثر نظر خواهند داد.اگر از همین افراد بخواهیم كه نظر خود را مكتوب كنند،بسیاری از آنها قادر نیستند.
دلیل این ناتوانی نداشتن نظم ذهنی و توانایی به كار گیری درست و به جا از نظریه ها و دیدگاه های موجود است.منتقد زمانی می تواند یك اثر را به درستی نقد و بررسی كند كه ضمن آگاهی به علم روز نقد و تشخیص زمان و مكان به كاری گیری آن «اطلاعات جانبی» نیز داشته باشد. برای مثال بخشی از نظریه های نقد متعلق به غربی هاست. اما دانستن این نظریه و روش به كار گیری آن در متن به تنهایی كافی نیست؛بلكه،منتقد باهوش فارسی زبان كسی است كه بتواند این نظریه ها را با زبان فارسی هماهنگ كند.
یعنی بومی كردن یك نظریه بسیار قابل اهمیت است. اگر نظریه پرداز غربی، شیوه ای جدید را در نقد متون انگلیسی یا هر زبان دیگر ارایه می كند،نمی توان این نظریه را بدون هماهنگ كردن با زبان فارسی به اجرا در آورد. برای مثال ترتیب قرار گرفتن فاعل،فعل و مفعول و دیگر بخش های جمله در همه زبان ها یكسان نیست.گاهی فعل برای تاكید و یا بی اهمیتی در آغاز جمله می آید و گاهی در آخر.حال اگر نظریه ای در یك كشور دیگر در بخش جامعه شناسی و در زبانی كه فعل آن در آغاز جمله می آید،مورد استفاده قرار می گیرد،چگونه می تواند بدون بررسی و هماهنگی در زبانی كه فعل آن در پایان جمله می آید،بكار رود.
بهترین مثالی كه می شود در این زمینه نام برد،كار صادق هدایت و نیما یوشیج است. هدایت در داستان و نیما در شعر،از غرب الگو گرفتند،اما راز موفقیت هر دوی آن ها هماهنگ كردن این قالب های ادبی جدید با زبان فارسی بود؛ اگرنه پش از نیما و هدایت دیگران هم با قالب های ادبی جدید آشنا شده بودند. در سال های اخیر توجه به نقد و هماهنگ كردن آن با زبان فارسی هنگام استفاده روبه افزایش و پیش رفت است؛اما،هنوز منتقدانی كه بتوانند در ارایه آنچه در ذهن دارند از روشی منظم و قابل قبول استفاده كنند،بسیار كم هستند.دانستن نظریه های ادبی و بیان دیدگاه های خود به طور كلی درمورد یك اثر به طور كلی چندان شوار نیست؛ مخصوصا" نویسنده ای كه پیش تر دیگران درمورد آن صحبت كرده باشند. اما صحبت كردن در مورد یك نویسنده و مكتوب كردن به یك كتاب به شكلی منظم و طبقه بندی شده كه بتواند الگو قرار بگیرد،بدون بسیار دشوار است.
روزهای پایانی سال ۱۳۸۴و آغاز سال ۱۳۸۵ خورشیدی كتابی در زمینه نقد شعر معاصر با عنوان «امیر زاده ی كاشی ها» روانه بازار كتاب شد،كه به بررسی اشعار " احمد شاملو" پرداخته بود. نویسنده كتاب دكتر "پروین سلاجقه" استاد دانشگاه و منقدی بودكه پیش از این با انتشار كتاب«صدای خط خوردن مشق»بررسی ساختار و تاویل آثار"هوشنگ مرادی كرمانی "از كارشناسان و منقدان نمره قبولی گرفته بود.
امیرزاده كاشی ها پس از «سالشمار زندگی و آثار احمد شاملو» دارای «مقدمه» ای است كه نویسنده در آن با معرفی شیوه های نقد و منتقدان نشان می دهد كه با شیو ه های نقد و تعریف های موجود در نقد آشنا است.اما،به هیچ عنوان برای آنكه نشان دهد از معلومات خوبی برخوردار است،اسیر تعریف های پیچیده و واژه های غربی نمی شود. متاسفانه عده ای برای آنكه بگویند از سواد بالایی برخوردارند و یا نظریه های غربی را به زبان اصلی خوانده اند،مدام از نام غربی آن استفاده می كنند.وقتی كه معنی آن را جویا می شویم،به دلیل عدم توانایی در زبان فارسی از آوردن معادل ناتوان مانده یا معتقدند در زبان فارسی معادل ندارد.
اگر هم بخواهیم آن را برای افراد كم سواد توضح دهند،با استنتاد به سخنان دیگر منتقدان غربی تنها اطلاعات خود را به رخ می كشند. در هر صورت استفاده از اصطلاحات خارجی و بیان مدام آنها برای فضل فروشی در برخی آثار به حدی می رسد كه درك نقد دشوار می شود.اما سلاجقه تكلیف خود را با مخاطبان در همان مقدمه روشن می كند. او با ارایه نظریه های موجود نقد و صاحبان آنها نشان می دهد كه به آنها آگاه است و در ادامه بدون آنكه اجازه دهد تعریف ها و نظریه های موجود مخاطب را سر در گم كند، ضمن معرفی آنها،با ارایه نمونه های مناسب درك آن را برای مخاطب آسان می نماید. می توان گفت نظریه های نقد را هماهنگ با زبان فارسی و ادبیات ایرانی بكارمی برند. اما« امیرزاده كاشی ها»مانند دیگر كتاب سلاجقه یعنی «صدای خط خوردن مشق »نه تنها نقد،بلكه درسی برای چگونه نقد نوشتن هم محسوب می شود كه در ادامه به این نكته پرداخه خواهد شد.
نخستین نكته ای كه مخاطب تیز بین ،پس از مطالعه «امیرزاده كاشی ها» متوجه می شود؛این است كه شاملو شاعری است كه از سطح مطالعات بالایی برخوردار بوده است؛در ادامه پی بردن به این نكته است كه متوجه خواهیم شد، كسی می تواند به این نكات در یك اثر پی برد كه خود نیز از معلومات و مطالعات كافی برخوردارباشد. شاملو نه تنها شاعر بلكه مترجم،محقق،منتقد و آشنا به فرهنگ و زبان ایرانی نیز بوده است.
نخستین نكته ای كه مخاطب تیز بین ،پس از مطالعه «امیرزاده كاشی ها» متوجه می شود؛این است كه شاملو شاعری است كه از سطح مطالعات بالایی برخوردار بوده است؛در ادامه پی بردن به این نكته است كه متوجه خواهیم شد، كسی می تواند به این نكات در یك اثر پی برد كه خود نیز از معلومات و مطالعات كافی برخوردارباشد. شاملو نه تنها شاعر بلكه مترجم،محقق،منتقد و آشنا به فرهنگ و زبان ایرانی نیز بوده است. شعر شاملو نیز لبریز از مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانشناسی،زبانی و تاریخی و غیره است. پس كسی می تواند دلیل بزرگی شاملو را به مخاطبان علاقه مند نشان دهد كه خود نیز ضمن آگاهی، توانایی شناخت این مسایل نیز داشت باشد. نویسنده كتاب در طول بررسی خود با نشان دادن بخش های مختلف شعری او و اندیشه های مطرح در آن ضمن نشان دادن توانایی شاملو هنر نقد و شایستگی خود را نیز به اثبات می رساند. در حقیقت باید گفت سلاجقه آنچه را در دانشگاه آموخته است با مطالعات خارج از دانشگاه تكمیل و به روز می كندو در نگارش به نمایش می گذارد.
دومین نكته ای كه در این كتاب بسیار قابل توجه است،نظم و ترتیب در نقد و بررسی آثار است. بیشتر مواقع ذهن منتقدان از نظم خاصی برخوردار نیست و این حركت در نگارش آنها نیز به چشم می خورد.اما سلاجقه در سه اثر خود كه به نقد پرداخته ،یعنی«صدای خط خوردن مشق»،«امیر زاده ی كاشی ها»و«از این باغ شرقی» نشان داده است كه در نقد و بررسی آثار به نظم و طبقه بندی بسیار اهمیت می دهد.«امیر زاده ی كاشی ها» دارای ده فصل است كه عبارتند از: گفتاری در ویژگی ها و سبك شعر شاملو/ سروده های اجتماعی / هذیان ها / منظومه ها /شبانه ها / عاشقانه ها / مرثیه ها /سروده های نوستالژیك / اندیشه های فلسفی/ سفر.
وی در « گفتاری در ویژگی ها و سبك شعر شاملو » ضمن اشاره به مجموعه شعرهای منتشر شده شاملو بر ساسا تاریخ انتشار ،ویژگی های موجود در هركدام و تغییرات صورت گرفته در نگاه شاملو را به تصویر می كشد. می نویسد:«آنچه درنگاه كلی به چگونگی شعر شاملو،مخاطب او را به شگفتی وا می دارد،تفاوت بنیادینی است كه بین سه مجموعۀ نخست اشعار او ( آهن ها و احساس، ۲۳ و قطع نامه ) با مجموعه شعر «هوای تازه» وجود دارد؛و این شگفتی از این است كه چگونه ممكن است شاعری بتواند در مدتی كوتاه،این گوه بر ضعف شعر خود فائق آید و تحولی بنیادین در كلیۀ محورهای آن ایجاد كند... .
«امیرزاده ی كاشی ها»
پوریا گل محمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست