چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

وقتی كه به «دشمن» عشق ورزیدم


وقتی كه به «دشمن» عشق ورزیدم

در این برهه كشور آلمان صلح آمیز ترین زمان ها را در تاریخ كشور خود تجربه می كرد از دیرباز انگلیسی ها با آن خیل عظیم, در هنگام رجعت به كشور, با رفتاری دیوانه وار و سیمایی پریشان و گسسته جلب نظر می كردند اما در آلمان ۲۰۰۶ چنین چیزی به چشم نیامد آنها در كنار دیگر قومیت ها و نژاد ها چون لهستانی, هلندی, كروات, سوئدی و چكی با فوتبال تنفس می كردند

در این تابستان یك رویداد بامزه و جالب برای من اتفاق افتاد. اینكه ژرمن ها را به گونه ای توقف نشدنی می ستودم و از آنها لذت می بردم. البته به جز در برابر آرژانتینی ها! می دانم كه چنین وصفی برای تمامی انگلیسی ها حیرت انگیز و مایه تعجب است. گمان می كنم اگر پدرم- او خلبانی از لنكستر در زمان جنگ بود- اكنون به زندگی اش ادامه می داد از دست من عصبانی و خشمگین می شد.

اما حداقل این مجال را به من می داد، كه بتوانم از خود دفاع كنم شعار ژرمن ها در طول جام جهانی این بود: «جام جهانی و اوقاتی برای دوستی» عجباً كه حقیقتاً چنین كلماتی را در حد شعار باقی نگذاردند و بدان عمل نمودند. این كشور یك ماه در برابر سیل عظیم فوتبال دوستان قرار داشت. با فضایی صمیمی و بسیار دوستانه كه می شد آن را از سیمای فارغ البال مردمش حس نمود. محل به محل و ناحیه به ناحیه در این كشور، فوتبال سخن غایی بود. پیر و جوان، زن و مرد، دختر و پسر و بزرگسال و كودك تنها اندیشه شان فوتبال بود و بس.

هتل های مجلل و لوكس برلین با رستوران های سنگفرش شده و به غایت اشرافی و زیبا مكانی بود برای مردمی كه از طریق تلویزیون ها و اسكرین های غول آسا و عظیم الجثه بازی ها را در چنین فضای رویایی تماشا می كردند. در حومه ای از شهر كروسبرگ، ایستگاه آتش نشانی بود كه آنجا هم، به گونه ای حیرت انگیز، از چنین تلویزیون هایی بهره مند بود و كارمندانش تا قبل از اعلام آماده باش، اوقاتشان را با تماشای فوتبال سپری می كردند.

حتی در یكی از خبرگزاری های نزدیك اقامتگاه من، اسكرین های قابل حمل در چنین مكانی جلب نظر می كرد و مخاطبان و مراجعین این ایستگاه خبری با حضور در این مكان، خود را بی خبر از فوتبال نمی پنداشتند. در كل و در جای جای این كشور، آن چه كه بیش از هرچیز و شیء دیگری، نظر همه را جلب می نمود، همین تلویزیون های غول آسا و با ابهت بود كه كشوری كاملاً دگرگون شده چون آلمان به واسطه بزرگترین رویداد حاضر- و شاید تاریخ در این كشور- بحث اصلی صحبت های روزانه مردم بود. برای نخستین بار، مسافران و توریست ها، دیگر دشواری ها و مصیبت های آشنای تهیه بلیت برای حمل و نقل به این شهر و آن شهر را حس نكردند. بی توجه به چنین مرسوماتی.

آن هم در شرایطی كه تا چند سال پیش به چنین كسانی می گفتند: اگر بلیت نداشته باشی، كسی تو را نمی خواهد! آن موقع یا آنها باید قید حضور در كشور میزبان را می زدند و پیكارها را از خانه از طریق تلویزیون دنبال می كردند و یا سختی ها را به جان می خریدند و می رفتند و در انتظار رفتارهایی كه برآمده از ظن كشور میزبان به مسافران و توریست ها بود، می ماندند. آلمان در این یك ماه، تنها رهگذر مسافران و مردم دنیا بود.

مسافرانی كه در برابر گشت و گذار خود، در جای جای این كشور محدودیتی نمی یافتند و كم كم، آن تلقی منفی خویش را نسبت به این كشور از اذهان زدودند و آن را بدل به یك دیدگاه و بینش مثبت كردند. ژرمن ها در تمامی شهر های میزبان پیكارهای جام جهانی و حتی در برخی دیگر از شهرهای غیرمیزبان مكان هایی موسوم به Fan Fests برای پذیرایی از خیل عظیم مردم برپا ساختند. مثلاً در هنگام مسابقه نیمه های جام كه میان كشور میزبان و ایتالیا صورت می گرفت در یكی از این تالارها به نام Berlin,s Fan Mile در شهر برلین بیش از نیم میلیون جمعیت گرد هم جمع شدند. در این ایستگاه های غول آسا، با اسكرین های تمام مدرن و شگفت انگیز نه فقط با فوتبال كه از طریق ارائه انواع و اقسام غذاها و بهترین و نادرترین نوشیدنی های دنیا- آن هم از نوع اصیل و نابش- از مردم پذیرایی می كردند.

هامبورگ در طول این جام، برای هر ۳۲ كشور حاضر در این رقابت ها، چادرهایی- چادرهایی به ابعاد غول آساترین دژها و پرشكوه ترین قصرها- مجزا برپا كرد. در یكی از این چادرها كه من در آنجا در حال تماشای بازی برزیل و غنا بودم، آن چادر به قدری حیرت انگیز و بزرگ بود كه آن تك چادر در میان آن «جنگل چادر» انگشت نما شده بود. مردمان هر دو كشور روزهای خوبی را تجربه كردند اما نكته جالب اینجا است كه چادر كاستاریكا با اینكه تیمش بسیار زود مردمش را روانه كشورشان ساخت، تا مدت ها پس از آن حذف زودهنگام، مكانی برای برپایی جشن ها و مراسم فرح بخش و شادی آفرین به شیوه این كشور شده بود.

هواداران و مردمان كشورهای كرواسی و استرالیا در زمان مسابقه تیمشان در برابر یكدیگر، این پیكار را در آن واحد بر روی دو اسكرین بزرگ تماشا می كردند در حالی كه تمامی دیگر چادرها در حال پخش نبرد برزیل و ژاپن بود. چادر مخصوص انگلیسی ها نیز داستان شیرین خودش را داشت.

آن را به صورت بارها و كافه های سنتی این جزیره- pub- تزئین كرده بودند. آن هم در حالی كه كمترین اخبار مربوط به اغتشاش و آشوب گری مردم این كشور به پلیس گزارش نشد. هرچند نیروهای پلیس نیز آشكارا از آن سخت گیری ها و همیشه در صحنه بودن های آشنایشان فاصله گرفته بودند. برای پاسخ به چنین خوش خدمتی هایی از جانب میزبان، تماشاگران در توده ای یگانه كه نمونه آن را در تاریخ كمتر به چشم دیده ایم گردهم آمدند.

بدون شك و بی هیچ طعنه ای، در این برهه كشور آلمان صلح آمیز ترین زمان ها را در تاریخ كشور خود تجربه می كرد. از دیرباز انگلیسی ها با آن خیل عظیم، در هنگام رجعت به كشور، با رفتاری دیوانه وار و سیمایی پریشان و گسسته جلب نظر می كردند اما در آلمان ۲۰۰۶ چنین چیزی به چشم نیامد. آنها در كنار دیگر قومیت ها و نژاد ها چون لهستانی، هلندی، كروات، سوئدی و چكی با فوتبال تنفس می كردند. آن هم جمعیتی بس سرسام آور و به غایت شگفت انگیز. در بحبوحه مسابقه سوئد و پاراگوئه، می گویند ۵۵ هزار سوئدی با حضور در المپیك اشتادیون این شهر باشكوه ترین و بزرگترین گردهمایی تاریخ فوتبال این كشور را رقم زدند.

گلن مور

ترجمه: سهیل نوری پناه