جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تعبیر ترس


تعبیر ترس

نگاهی به فیلم خواب لیلا

موج سینمای دلهره در ایران ، شتاب بیشتری به خود گرفته است و هر بار فیلمی در ژانر وحشت بر پرده اکران می‌شود ؛ هرچند بیشتر آثار تولید شده در این‌ گونه سینمایی به دلیل فقر تکنیک و ضعف فیلمنامه، آثار درخشانی نیستند ؛ اما خطر ساخت چنین فیلم‌هایی و شجاعت تجربه کردن آن، فتح باب خوبی برای جهش در این ژانر جذاب و پرهیجان است.

فیلم «خواب لیلا» اما گونه نادرتری از این ژانر را تجربه می‌کند و با حرکت به سمت سینمای تریلر و ترس روانکاوانه قصد دارد این ترس را در لایه‌های عمیق‌تری از روان مخاطب و ضمیر ناخودآگاه او دنبال کند ، پس بنیاد وحشت خود را براساس یک فوبیا و ترس مرضی قرار می‌دهد تا از تصنعی بودن این ترس جلوگیری کرده ، علاوه بر منطق دراماتیکی، منطق روانشناختی هم به آن اضافه کند. گرچه به نظر می‌رسد هیچ روان‌شناس و روانکاوی، سویه علمی و روانشناختی فیلم را نپذیرد.

در این فیلم علم روانکاوی و تکنیک‌های آن مثل هیپنوتیزم و خواب مصنوعی نه در مقام علمی آن که بیشتر در کارکردهای ترس‌آور و هیجان‌انگیزی که دارد، مورد استفاده قرار گرفته است. خواب لیلا، ایده خوبی دارد که در اجرا به خاطر استفاده غلط از تمهیدات روانشناختی منطق دراماتیکی داستان را مخدوش کرده و پایان مبهم و غیرشفافش بیش از آن که به ترس مخاطب بینجامد، موجب گیجی او می‌شود.

خواب لیلا در واقع تجسم ترس و دلهره‌های درونی آدمی و عینیت یافتن ضمیر ناخودآگاه است که ریشه بسیاری از رنج‌های درونی و گره‌های روانی و عقده‌های انسان است که در توهم، ترس، اضطراب و افسردگی خود را نشان می‌دهد و آدمی را در بند خود به اسارت می‌گیرد.

خواهر دوقلوی لیلا که در سیمای یک کودک بر او مستولی می‌شود، در واقع بازتابی از ضمیر ناخوآگاه اوست که مدام او را آزار می‌دهد. خیلی از ما آدمیان در درون خویش و در ساحت فردی شخصیت خود با این کودک در کشمکش و تقابل هستیم که البته این با مساله کودک درون هم در جاهایی همپوشانی دارد.

کودک می‌تواند نمادی از وجدان آدمی باشد که دائم او را به چالش با روزمرگی و هستی درونی‌اش می‌کشاند و در مرز واقعیت و رویا زیست می‌کند.

از این رو دیگرانی که نمی‌بینندش و درکی از آن ندارند، انسان را به توهم و خیالاتی بودن متهم می‌کنند؛ همان واکنشی که خاله لیلا در مقابل او داشت؛ هرچند در میانه راه معلوم می‌شود نگرانی او از آگاهی لیلا درباره گذشته‌اش بی‌دلیل نبوده است.

درواقع او نمادی از همان بخش از ضمیر ناخودآگاه آدمی است که در برابر کشف حقیقت و آشکار شدن نیازها و شناخت‌های سرکوب شده مقاومت می‌کند و دست به خودسانسوری می‌زند. توانایی دکتر سهرابی دقیقا در همین نقطه رقم می‌خورد؛ جایی که او این توانایی را دارد که با ایجاد مرگ موقت و هیپنوتیزم عمیق، این مقاومت را بشکند و از مرزهای خودسانسوری عبور کند و درواقع با آوردن آگاهی به سطح خودآگاه، ترس و دلهره ناشی از ابهام و بیگانگی را بشکند. امام علی(ع) جمله زیبا و روانکاوانه‌ای دارد: مردم از چیزی می‌ترسند که نسبت به آن شناخت ندارند. درواقع ترس و جهل نسبت مستقیمی با هم دارند و موجب زایش یکدیگر می‌شوند.

ضرباهنگ فیلم و اساسا منطق دراماتیک قصه تا جایی که به دکتر سهرابی ختم می‌شود، فرآیند منطقی و باورپذیری را فراهم می‌آورند؛ اما منطق غیرعلمی داستان از جایی که وارد مرگ موقت می‌شویم، دچار گسست شده و منطق داستان را دچار تناقص می‌کند، بویژه این‌که عمل خواب مصنوعی تکرار شده و جدیت علمی خود را از دست می‌دهد. درواقع هیپنوتیزم به یک بازی روانکاوانه بدل می‌شود که بویژه در مرحله پایانی جذابیت و تعلیق‌پذیری خود را از دست می‌دهد. در پایان مخاطب بدرستی نمی‌تواند تشخیص دهد که مریم، خواهر دوقلوی لیلا مرده است یا زنده یا مریم همان همسر دکتر سهرابی است یا مریم توسط لیلا کشته شده است یا خیر یا...

این سوالات در ذهن مخاطب باقی می‌ماند و قصه، پاسخ روشن و قاطعی درباره آن ندارد. به لحاظ فرم و ساختار روایی، خواب لیلا فیلم جذابی است و تعلیق‌پذیری معمایی و پرکششی دارد، ضمن این‌که تصویربرداری زیباشناسانه محمود کلاری و نوع نورپردازی و قاب دوربین به گونه‌ای است که مخاطب را با پرسش‌های زیادی همراه کند و روی خط خود می‌کشاند؛ اما عدم پاسخ شفاف از سوی فیلم برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها و ابهامات، مخاطب را گیج می‌کند؛ به طوری که ترس نسبی تماشای فیلم هم به او نمی‌چسبد و نیمه‌کاره رها می‌ماند و به ضمیر ناخوآگاه مخاطب رانده می‌شود. خواب لیلا با گره‌افکنی خوبی شروع می‌شود؛ اما فرآیندی که در مسیر گره‌گشایی طی می‌کند، خیلی منطقی و باورپذیر نیست و این منطق روایی بویژه در بخش‌های پایانی و گره‌گشایی از داستان مخدوش شده و تاثیر‌گذاری خود را از دست می‌دهد.

فیلم سرشار از مفاهیم نشانه شناختی است که هسته معنایی آن در نسبت میان خواب و مرگ یا مرگ و زندگی شکل می‌گیرد. این‌که نسبت میان آن دو مثل نزدیکی و در همانی ضمیر ناخودآگاه و زیست جهان واقعی آدم‌هاست که هر کدام دنیای پیچیده درونی خود را دارند. خواب لیلا به لحاظ بازیگری خیلی ضعیف است، غیر از لیلا زارع که توانسته ارتباط سمپاتیک خوبی با نقش برقرار کند، بازیگران دیگر انگار نقش را خیلی جدی نگرفته‌اند، حتی فاطمه معتمدآریا خیلی خنثی و حتی در جاهایی ضعیف بازی کرده است. ضمن این‌که انتخابات پژمان بازغی در نقش یک دکتر روانکاو چندان مناسب نیست و جالب این‌که او چگونه می‌تواند بیمار خود را هیپنوتیزم کند که اولا خود بشدت با ضمیر درونی‌اش درگیر است و ثانیا با این عصبیت و دلهره چگونه می‌تواند به انجام امری بپردازد که آرامش و سکوت شرط اصلی آن است. فیلم‌های تریلر و ترس‌های روانی بیش از آن که مبتنی بر تمهیدات تکنیکی و بیرونی باشد، به مناسبات منطقی و علمی تکیه دارد که ترس را تئوریزه کرده و به آن کسوتی علمی می‌بخشد.

با این حال خواب لیلا، فیلم خوش‌ساختی با تکنیک‌ها و جلوه‌های بصری خوب است و یک بخش مهم از سینمای وحشت را که پشتوانه روانشناختی دارد، نشان می‌دهد. موقعیت‌های روانی آدمی از ظرفیت دراماتیکی و پردامنه‌ای برخوردار است که می‌تواند لایه‌های جذابی از این ژانر را به سطح بیرونی بیاورد و به شکل نمایشی صورت‌‌بندی کند. برای موفقیت در این شکل از ژانر هم به تمهیدات و تکنیک‌های فنی نیاز است و هم روایتی پرتعلیق مبتنی بر منطق روانشناختی قصه تا خواب لیلا را به رویا بدل کند، نه کابوس. شاید هم کارگردان با پایان‌بندی مبهم خود خواسته باشد این تعلیق را همچنان در ذهن مخاطبان خود زنده نگه دارد تا از پیچیدگی موقعیت قهرمان قصه خود دفاع کرده باشد. گویی این ابهام، تجربه ترس را در مخاطب زنده نگه داشته و قصه را در حالت تعلیق حفظ می‌کند، بدین معنا که خواب لیلا باز هم می‌تواند به گونه‌ای دیگر تعبیر شود.

سید رضا صائمی