پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

سخنی در باره ی لیبرالیسم


سخنی در باره ی لیبرالیسم

حكومت لیبرال باید مبتنی بر رضایت و خواست حكومت شوندگان باشد لیبرالیسم, برای حمایت از حقوق افراد و اقلیت ها, اهمیت بسیاری برای محدود كردن قدرت حكومت قائل است

لیبرالیسم از كلمه لیبرال به معنای آزادی و آزادیخواه گرفته شده و به آن جهان بینی جامعه شناسانه و ایدئولوژی سیاسی گفته می شود كه فرد در مركزیت آن قراردارد. لیبرالیسم به دو وجه اساسی از آزادی ممتاز است :

۱) آزادی از فشار و اختناق

۲) آزادی انتخاب.

آزادی از فشار و اختناق در معنای سیاسی آن به معنای حق داشتن فعالیت آزاد سیاسی رها از تهدید ، ترور و .هرگونه فشار ، شكنجه و سانسور است..

آزادی انتخاب نظر دارد به اینكه انسان ها حق دارند شغل خود ، محل زندگی خود و سرگرمی اوقات فراغت خود را آزادانه انتخاب كنند، برای نمونه مصرف كنندگان حق دارند كه آزادانه كالا و خدمات مورد نظر خود را انتخاب كرده و یا موسسه و شركت دلخواه خود را تاسیس نمایند.

این مكتب برخاسته از آبشخورهای رنسانس ؛ انسان دوستی (اومانیسم) ، تجربه گرایی ، عقل گرایی و ناگزیر اصلاح دین بوده و به ویژه به آرمان های بنیادینی چون اصالت و خودمختاری فرد و برابری تاكید دارد. هواداران دموكراسی لیبرال از كثرت گرایی و نهاد های مدنی به عنوان پایه و اساس دموكراسی دفاع كرده اند.

حكومت لیبرال باید مبتنی بر رضایت و خواست حكومت‌ شوندگان باشد. لیبرالیسم، برای حمایت از حقوق افراد و اقلیت ها، اهمیت بسیاری برای محدود كردن قدرت حكومت قائل است. این محدودیت ها حقوقی اند كه به نامهای مختلفی مشهورند، «آزادی های مدنی» و «حقوق فطری- طبیعی» و «حقوق بشر» و طبق اعلامیه‌‌ی استقلال امریكا عبارت‌اند از: «حق زندگی و آزادی و تعقیب سعادت» و طبق اعلامیه‌ی حقوق بشر در انقلاب كبیر فرانسه عبارت‌اند از: «حق آزادی و مالكیت و امنیت و مقاومت در برابر ظلم». این حقوق نقض‌نشدنی و سلب‌نشدنی و جهانی اند. همه‌ی اعمال حكومت نسبت به فرد شهروند باید برابر با روند قانون باشد و چنانچه این روند نقض شود، قوه‌ی مستقل قضاییه باید مانع از آن شود.

تاكید بر اصول لیبرالیسم از آن رو اهمیت دارد كه لیبرالیسم در غرب با قدرت دینی۱ كلیسا و استبداد سلطنتی در افتاد و اصول نخستین آنرا ازجمله تفكیك قوا، جامعه ی مدنی ، نظارت مردم ، اولویت آزادی فردی بر عدالت اجتماعی ، تمایز حوزه های عمومی و خصوصی ، تساهل نسبت به عقیده و اندیشه دیگران تشكیل می دهد.

نگرش فلسفی لیبرالیسم بر سه زمینه اصلی استوار است:

۱) فردگرایی

لیبرالیسم تعهد عمیق و اهمیت والایی برای به فرد و فردگرایی دارد. اما خود فردگرایی هم چهارپایه دارد:

الف) اولویت فرد، لیبرال ها معتقدند كه آنچه در ارزیابی های سیاسی و اجتماعی به حساب می آید، فرد است. سرنوشت فرهنگ، ملت و زبان همیشه نسبت به سرنوشت فرد در درجه دوم اهمیت است. بالاترین ارزش مربوط به چگونگی زندگی مردان و زنان است. كه همان اهل مكتب «فایده نگری» باشند انسان محور اصلی است و هرگز نباید از او برای رسیدن به هدفهای وسیع تر خواه اجتماعی، خواه سیاسی و خواه اقتصادی به عنوان ابزار استفاده كرد.

۲) آزادی و اختیار افراد

لیبرال ها می گویند فرد باید در گزینش هدف و اداره زندگیش آزاد و مختار باشد.

۳) برابری افراد

برابری افراد نه در معنای اقتصادی آن بلكه بر مبنای ارزش ذاتی و اساسی یكایك انسان ها به گونه ای كه به طور مساوی در طراحی و عملكرد نهادهای جامعه سهیم باشند. باید به همه كس كه زندگیش را به دلخواه صلاحدید و سلیقه خودش اداره كند، احترام برابر گذاشت.

۴) خرد فردی

آزادی اندیشه و بیان و عقیده و مذهب كافی نیست، بلكه قواعد و نهادهای سیاسی و اجتماعی باید در پیشگاه خرد فردی قابل توجیه باشند. هر كس جرات كند با مغز خود بیندیشد و در دادگاه خرد خویش، هنگامی كه سیاست یا نهادی را مورد محاكمه قرار می دهد، بتواند آن را تصویب و تأیید كند. این اصل، مهمترین اصل لیبرالیسم و به معنای اعتماد به خرد و توانایی انسان و اصل خود مختاری فرد كه هیچ قیمومیتی را برنمی تابد از عصر روشنگری به یادگار مانده است .

به باور من اصول لیبرالیسم گر چه در هر كشوری فرایند ویژه ی خود را داشته با این حال جهانشمول است ، به ویژه آنكه لیبرالیسم پس از جنگ دوم جهانی در مقابل فاشیسم و نازیسم پیروز شد و در مقابل بلوك مدعی سوسیالیسم نیز سر بلند بیرون آمد و در حقیقت سال ۱۹۸۹ نه تنها فروپاشی شوروی بلكه پیروزی جان لاك بر كارل ماركس بود . به یاد بیاوریم كه آرمان لیبرالیسم كشورهایی چون هند ، ژاپن را كه از نظر فرهنگی به ایران نزدیك هستند و كشورهایی به شدت سنتی محسوب می شدند امروز در زمره كشورهای دموكرات درآورده است و كشورهایی دیگر از جمله كره جنوبی و مالزی و اندونزی در حال پیوستن به این خانواده اند. انقلاب مشروطیت با خواست برچیدن بساط استبداد و استقرار حكومت قانون مصوب مجلس شورای ملی به لیبرالیسم نظر داشت.

لیبرالیسم تا كنون در سه شكل پدیدار شده است:

۱) لیبرالیسم كلاسیك

۲) لیبرالیسم اجتماعی(سوسیال لیبرالیسم)

۳) نئو لیبرالیسم

● لیبرالیسم كلاسیك

از سده ی هفدهم تا نیمه ی سده ی نوزدهم همراه با رشد سرمایه داری تجاری و انباشت سرمایه را در بر می گیرد. از نظر تاریخ اندیشه سیاسی این دیدگاه متعلق به بورژوازی نوپای اروپاست. دولت(State) نیز مجموعه ای است كه تنها از رهگذر روابطی كه افراد با یكدیگر برقرار می كنند، پدید می آید. نظریه اصالت فرد (كه بیشتر مرهون هابز است) از فرضیه ی وضع طبیعی آغاز می كند كه افراد با دلبستگی های متفاوت و منافع متضاد برای جلوگیری از نابودی جمعی خود بر پایه ی توافقی همگانی در جامعه ی سیاسی گرد می آیند. این مكتب در این رهگذر از مسیحیت۲ متاثر بوده است. بدین ترتیب ادیانی كه براساس وحدانیت و توحید استوارند شریك و انباز نمی پذیرند نرمش كافی برای دموكراسی ندارد. گذشته از مسیحیت، فلسفه رواقیون۳ با خواست های برابری خواهانه و تاكید بر تجربه حسی و اصالت عقل در شكل گیری و تاثیرگذاری اندیشه لیبرالسم موثر بوده است .

در این مرحله تكیه به حقوق طبیعی و حق فردی بود. تامس هابز ، جان لاك ، متتسكیو ، ولتر، جان استوارت میل۴، جرمی بنتام ، جیمز بنتام ، جیمز میل ، هربرت اسپنسر. بنژامن كنستان، آدام اسمیت و آدام فرگوسن به عنوان نظریه پردازان برجسته لیبرال با طرح قرارداد اجتماعی ، حقوق طبیعی ، عقلانیت فایده طلبی ، رقابت جویی ، اقتصاد بازار آزاد و جامعه ی مدنی در تكمیل آن كوشیدند. با این نگرش بورژوازی نوخاسته و رو به رشد توان رویارویی و درهم شكستن اقتدار مذهبی ، فئودالیسم و استبداد سلطنتی را یافت. در نگرش و جهان بینی لیبرالیسم هیچ چیز مقدس نیست نه مقام های سلطنتی و اشرافی و یا مقامات مذهبی (كشیش ها، ملاها ، كاردینال ها و پاپ ها ، اسقف ها، آیت الله ها و حجت الاسلام ها ) ، سوژه ی اصلی انسان و آزادی او است كه با اعتبار والای جان انسان در فرهنگ ایران همخوانی دارد. انقلاب ۱۶۸۸ انگلستان ، اعلامیه استقلال ۱۷۷۶ ایالات متحده آمریكا، اعلامیه ی حقوق انسان و شهروند مجلس انقلابی فرانسه در سال ۱۷۸۹ از دستاوردهای جنبش لیبرالیستی هستند. برای نمونه در ماده نخست اعلامیه ی حقوق بشر و شهروندان ۱۷۸۹ اعلام شده است:« انسان ها آزاد به دنیا می آیند و در حقوق خود نیز آزاد و برابر می مانند.» این برابری حقوق دربردارنده برابری در همه ی حقوق اساسی است بدین معنا كه فقط حقوقی را می توان حقوق اساسی شمرد كه همه ی شهروندان از هر طبقه اجتماعی ، جنس ، دین ، نژاد و غیره از آن برخوردار باشند. مفاهیم كلاسیك اندیشه لیبرالی ، همچون آزادی و خودمختاری فردی ، حقوق طبیعی و جهانشمول بشر، قرارداد اجتماعی ، باور به پیشرفت ، خردگرایی ، انسان باوری و مدارای دینی ، عناصر اصلی گفتمان مدرنیته و جهان بینی مدرن شد و در معنای وسیع خود سرچشمه دموكراسی ، اصلاح طلبی ، سوسیالیسم و رادیكالیسم گردید.

● لیبرالیسم اجتماعی

بورژوازی تجاری با پشت سر گذاشتن فرایند انباشت ثروت شرایط ورود به مرحله تولید كالایی از طریق شركت در فعالیت علمی و فنی، طبقه ی كارگران را پدید آورد و پا در انقلاب صنعتی گذاشت. توسعه ی صنعتی دگرگونی های ژرفی را در بافت اجتماعی جامعه ی مدرن موجب شد و هنگام آن بود كه بورژوازی مسئولیت اجتماعی را نیز بپذیرد. در این مرحله لیبرالیسم نشان داد كه توان و قوه ی تحول پذیری را دارد و با پذیرش معیارهای برابری خواهانه و عدالت جویانه به شكل لیبرالیسم اجتماعی ( سوسیال لیبرالیسم) متحول گشت. برگزیده ترین اندیشمندان نسل لیبرالیسم مدرن از قرن نوزدهم به بعد تامس هیل گرین ، برنارد بوزانكت تا لئونارد هاب هاوس ، رونالد دوركین ، مكفرسون ، مایكل والزر، ویلیام بوریج و جان رالز بودند در واقع تاثیرگذاران بر این مكتب در قرن بیستم نام های بسیاری از بزرگان را همچون جان دیویی ، ویلیام جیمز ، كارل پوپر ، ایزا برلین، فریدریش هایك ، جان رالز و هانا آرنت و… را در بر می گیرد كه در غنی كردن این اندیشه سهم بسزایی داشته اند. .این ایده در این معنا با دموكراسی پیوند خورد و در معنای گسترده خود گرچه موافق اقتصاد آزاد است اما مخالف دولت رفاه نیست ، سوسیال دموكراسی برخاسته از لیبرالیسم است. امروز كه سوسیال دموكراسی در اروپا و حزب كارگر در انگلستان متمایل به راست شده است اندیشمندانی چون جان رالز با طرح نظریه «عدالت به معنای انصاف» در جامعه را مطرح می كنند.

حسن بهگر

پانویس ها:

۱- به گفته هابز به قدرت ( غول لویاتان و به تعبیر منوچهر جمالی اژدها ) در دست هر كس كه باشد به هیچوجه نباید اطمینان كرد و به هر نحو شده بایستی آن را محدود نمود. نتیجه اینكه لیبرال های ما هم در حقیقت لیبرال نبوده اند زیرا بر اساس لیبرالیسم هیچ عقیده و مقامی مصون از بررسی خردگرایانه و انتقاد نیست.

۲- مسیحیت براساس سه گانگی (ترینتی) پدر ، پسر و روح القدس استوار است. منوچهرجمالی می گوید:. اندیشه چند خدایی و پانتئون ( انجمن خدایان) ، كه نخستین نطفه بارآور ، برای پیدایش دموكراسی و تحول آنست ، در همه ی تئوری های سیاسی در غرب ، نادیده گرفته می شود. چنانكه امروزه نیز اندیشه دموكراسی ، به خوبی در جامعه هایی كه ادیان چند خدایی دارند، به آسانی راه می یابد و ریشه می كند، ولی در جامعه های تك خدایی كه خدایان با هم انجمن نمی كنند ، و باهم در یك نیایشگاه گرد هم نمی آیند، اندیشه دموكراسی تخمیست كه در شوره زار ریخته می شود.» ( منوچهر جمالی – انسان اندازه ی حكومت- رویه ۷۶-۷۷ به گمان جمالی این سه گانگی در فرهنگ كهن ایران با همكاری سه زنخدا : سیمرغ+ آناهیـت + آرمیتی آفریده شده و در جشن سده جلوه یافته است. پیدایش انسان در دین زرتشت فقط با اهورامزدا نیست بلكه با همكاری امشاسپندان (خدایان) دیگر است.

۳-(بنیانگذار حوزه رواقی «زنون» حدود سال ۵/۳۳۶ پیش از میلاد بود. رواقیان نه تنها نظریه افلاطونی «كلی متعالی« بلكه همچنین نظریه ارسطو را در باره ی «كلی انضمامی» رد كردند. تنها فرد وجود دارد و معرفت ما شناسایی اشیاء جزیی است… بنابراین رواقیان تجربی مذهب و حتا حسی مذهب بودند؛ لیكن آنان همچنین معتقد به نوعی اصالت عقل بودند كه چندان با موضع كاملا تجربی مذهب و قایل به اصالت تسمیه {نام انگار}سازگار نبودـ فردریك كاپلستن – تاریخ فلسفه ـ برگردان جلال الدین مینوی- مركز انتشارات علمی و فرهنگی – ۱۳۶۲-پوشینه نخست- رویه۵۳۴- ۵۳۳)

۴ـ یادآوری این نكته شاید بد نباشد كه نام بردن از این اندیشمندان در اینجا به معنای آن نیست كه اینجانب آثار آنان را خوانده ام بلكه این نام ها را از كتاب های گوناگون كه فهرست آن در زیر آمده است گرفته ام و غرض از آن معرفی و شناساندن معماران این مكتب بوده و خوانندگان نیك آگاهند كه در حقیقت به جز یكی دو نفر از این متفكران در ایران ناشناخته اند و آثاری از آنها به فارسی برگردانده نشده و این كوشش هرچه بیشتر روشنفكران را در غنی كردن ادبیات در این زمینه را می طلبد. ادبیات جنبش چپ با وجود آنكه ممنوع بود زیرزمینی و رو زمینی رشد كرد ولی دریغ از حقوقدانان ما كه حتا یك كتاب در باب حقوق طبیعی ننوشتند. ناگفته نماند كه كوشش های عزت الله فولادوند و حسین بشریه در ترجمه و نگارش كتاب هایی در زمینه فلسفه و دموكراسی و لیبرالیسم بسیار ارزنده و قابل ستایش است.

۵- حكومتی كه نه تنها بر املاك حتا بر كشت و فروش توتون و تنباكو پنجه انداخت و اداره انحصار دخانیات تشكیل داد كه در نتیجه امروز تقریبا تولید این محصول در ایران از نفس افتاده.( به یاد بیاوریم كه در زمان ناصرالدینشاه كه تنباكوی ایران رونق داشت و امتیاز تنباكو و واقعه رژی به سبب رونق تنباكو بود. اینكه حكومتی مالك همه ی ثروت كشور و درآمد نفت باشد و لی چون به وارد كردن كارخانه قند و غیره پرداخته آن را «مدرن» بنامیم بیشتر به شوخی شباهت دارد.

۶- مروان بن حمار خلیفه اموی بطور ناشناس به خانه ی روستایی پناه برد شب هنگام سرد شد و بالاپوشی خواست كه روستایی فقیر جز جل و پالان الاغ نداشت و خلیفه مسلمین در شان خود استفاده از پالان را شایسته نمی دید و هنگامی كه سرما بیشتر فشار آورد بناچار به آن رضا داد به شرطی كه اسمش را نبرند.

۷- جبهه ملی بیش از نیم قرن سابقه دارد و از معیارهای ملی دفاع می كند و با وجود همه گرفتاری هایی كه برگردان نامانوس National Front در خارج از كشور ایجاد می كند از اصول خود دست نكشیده است ولی این پرسش برای من باقی است كه سازمان «جمهوریخواهان ملی» كه در نشریات خود به زبان های خارجی( انگلیسی و آلمانی و فرانسوی …) از بكار بردن كلمه ملی هراس دارند چرا این صفت را بر خود بسته اند ؟ مگر اینكه بگوییم این تابلو برای جلب مشتری داخلی بالا برده شده و مصرف دیگری ندارد.

در نوشتن این مقاله از كتاب های زیر سود جسته ام:

۱- حسین بشیریه – لیبرالیسم و محافظه كاری پوشینه دوم – نشر نی ۱۳۸۲

۲- جان گری – لیبرالیسم – برگردان محمد ساوجی – كتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه ۱۳۸۱

۳- فردریك كاپلستن – تاریخ فلسفه ـ برگردان جلال الدین مینوی- مركز انتشارات علمی و فرهنگی – ۱۳۶۲-پوشینه نخست

۴- منوچهر جمالی – انسان اندازه ی حكومت-انتشارات كورمالی – لندن انگلستان

۵- نوربرتو بونیو- لیبرالیسم و دموكراسی – برگردان بابك گلستان –نشر چشمه

۶- دكتر عزت الله فولادوند- آزادی و برابری – سخنرانی در دانشكده ادبیات در باره فلسفه سیاسی و اخلاقی «جان رالز»- همشهری ۷.۸ اسفند ۱۳۸۱-

Johan Norberg-Den Svenska Liberalismens Histtoria.۱۹۹۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.