چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
بررسی قناعت و خودبسندگی در الگوهای رفتاری معصومین ع
سیره عملی و شیوه رفتاری اهل بیت عصمت و طهارت (ع) الگویی برتر برای رهروان و سالكان طریق معرفت است و سرمشقی كامل برای دوستداران آن بزرگواران در راستای بهبود وضعیت اخلاقی و ترمیم نارساییهای روحی و رفتاری میباشد.
از جمله ویژگیهای بارز و نمایان اهل بیت وحی(ع) قناعت آن بزرگواران به دارایی اندك خود است. با یك بررسی اجمالی در سیره معصومین برگهای زرّینی از این فضیلت سترگ اخلاقی به دست میآید كه نوشتار حاضر تلاش كرده نگاهی كوتاه و گذرا به آن داشته باشد. امید است تورّق این مقال، افزونی مجال را در بازخوانی مفهوم سترگ خودبسندگی ابتدا برای نگارنده و بعد برای مخاطبان به دنبال داشته باشد.
لازم به یادآوری است نوشتار موجود و نیز مقالههای بعدی تنها سعی در بازپروری مفاهیم اخلاقی در سیره عملی ائمه معصومین(ع) را دارد و تلاش مینماید مفاهیم مذكور را در رفتارهای عملی و نه روایات معصومین(ع) بررسی نماید.
●ضرورت قناعت
افراد در زندگانی روزمره تلاش اقتصادی زیادی از خود نشان میدهند و از لحظهای كه از خانه خارج شده وارد گردونه كار و تلاش میشوند، تكاپوی فراوانی برای اداره زندگی خود مینمایند اما بخشی از این فعالیتها برخاسته از نیازهای غیر واقعی و كاذبی است كه برخاسته از حس زیاده خواهی و طمع آدمی است و لحظهای تفكر در گرماگرم كار و تلاش روزانه این فرصت را به او میدهد كه بیندیشد آیا به راستی این همه تلاش برای امرار معاش است و در راستای از بین بردن نیازهای حقیقی زندگی است؟ آیا او مجاز است تمام وقت خود حتی اوقات عبادت،امور فردی، سركشی به خانواده و همه را صرف و فدای كوشش برای رسیدن به نیازهای كاذب زندگی كند و یا با اندكی قناعت میتوانست زندگی با آرامشتری داشته باشد نوشتهاند در روزی گرم كه آفتاب به گرمی میتابید «ابونیزر» مشغول بیل زدن زمین مزرعه بود. از دور مولای خود امیرالمؤمنین(ع) را دید كه به طرف او میآید بیلش را در زمین فرو كرد و به استقبال امام شتافت. امام روبه او كرد و فرمود: آیا طعامی برای خوردن داری؟ابونیزر مقداری از كدوهایی كه محصول همان مزرعه بود را در روغن سرخ كرده بود و نصف آن را خورده بود و مقداری از آن نیز در ته ظرف باقی مانده بود اما شرم داشت كه بگوید این غذاهست. عرض كرد: چیزی هست اما شایستگی پذیرایی از شما را ندارد كه بیاورم. مولا فرمود: هرچه هست بیاور، ابونیزر با شرمندگی غذای نیم خورده خود را پیش روی امام گذاشت. امام برخاست و كنار نهر آب رفت و دستهای خود را شست و مشغول خوردن غذا شد. اندكی از آن خورد سپس دوباره سرجوی آب رفت و چربی دستهای خود را با گل و آب شست. و آمد كنار ابونیزر نشست. سپس با دست به شكم خود اشاره كرد و فرمود: شكمی كه با این غذای اندك پر میشود و قانع است، هرگز شایسته نیست صاحب خود را به خاطر قانع نبودن به غذاهای ساده وارد آتش دوزخ كند، سپس امام بیل را برداشت و فرمود: میخواهد در ازای غذایی كه ابونیزر به او داده است مقداری در مزرعه او كار كند(۱) این داستان كوتاه به خوبی اثبات كننده این مدعاست كه بسیاری از نیازهای غیر واقعی ارزش فانی شدن در زندگی دنیا را ندارد.
●قناعت بهترین ثروت
بسیاری از انسانهای امروزی خوشبختی و سعادت را در گرو تمكن مالی و تمتعات دنیایی میدانند كه البته شمار این دست انسانهای قرن حاضر در بین مسلمانان و گاه در برخی مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی نیز قابل توجه است و میپندارند هرچه انسان درآمد بیشتری داشته باشد بهرهوری بیشتری نیز از داراییهای خود دارد اما تاریخ حكایت دیگری دارد.
گله شترهای مردی عرب، آرام از میان صحرا عبور میكرد گله از جلوی پیامبر(ص) گذشت. پیامبر(ص) رو كرد به یكی از اصحاب خود و فرمود: نزد ساربان آن گله شتر برو و مقداری شیر از او بگیر.
او نزد ساربان آمد و مقداری شیر درخواست كرد. شتربان گفت: شیر این شترها كه در پستانشان است صبحانه قبیله و آن چه در ظرفها دارم شام آنهاست. او برگشت و به رسول خدا(ص) آنچه شنیده بود بیان داشت. پیامبر(ص) فرمود: خدا بر مال و فرزندان او بیفزاید.
پیامبر(ص) به راه خود در صحرا ادامه داد تا به گله گوسفند رسیدند. حضرت، شخصی را نزد چوپان گله فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد. او نزد چوپان آمد. وقتی چوپان از درخواست پیامبر اكرم(ص) مطلع شد بیدرنگ شیر گوسفندان را در ظرفی دوشید و همه آن را برای پیامبر(ص) فرستاد. چوپان به اندازهای خوشحال شده بود كه یكی از گوسفندان خود را نیز به فرستاده پیامبر(ص) داد تا برای ایشان ببرد و غذایی برای پیامبر(ص) تهیه نماید. در پایان نیز عذرخواهی كرد كه بیش از این گوسفند و شیر چیز دیگری در بساط ندارد تا برای ایشان بفرستد. فرستاده پیامبر(ص) به سوی كاروان خود بازگشت و ظرف شیر و گوسفند را به پیامبر(ص) داد.
پیامبر(ص) از این رفتار چوپان خوشش آمد و دست به دعا برداشت و فرمود: «پروردگارا به او بسندگی و قناعت ارزانی دار».
یكی از اصحاب جلو آمد و پرسید: «ای رسول خدا! شما در مورد آن شتربانی كه از دادن شیر به ما دریغ ورزید دعایی فرمودید كه همه ما دوست داریم آن دعا را در مورد ما نیز بكنید و از خدا خواستید كه پروردگار مال و فرزندانش را بیشتر كند ولی در مورد این چوپان كه هم شیر به ما داد و هم گوسفندی برای شما هدیه فرستاد دعایی میكنید كه حتی ما نیز آن را ناخوش میداریم. شما فرمودید: خدایا به او بسندگی و قناعت بده، دلیل آن چیست؟
پیامبر (ص) به او فرمود: بدانید اگر انسان مال كمی داشته باشد ولی بدان قانع باشد بهتر است از اینكه مال زیادی داشته باشد و آن مال سبب غفلت او گردد.
سپس دست به دعا برداشت و فرمود: بار خدایا! به محمد(ص) و دودمان او بسندگی در زندگی عنایت بفرما.»(۲)
●آثار قناعت و خودبسندگی
همواره زندگی كم مؤونه، مجال را بر انجام بسیاری از خیرات باز میكند.مسافری كه راه دوری در پیش ندارد و سفرش كوتاه است كار خود را با برداشتن توشه بیش از حد دشوار نمیكند. مسلمانی كه دنیا را سرای گذر میبیند هرگز به «نقش ایوان» آن نمیپردازد. از این رو در زندگانی دنیایی خود اگر بتواند به قدر نیاز بهره برداری كند اگر روزی مالی به دست او برسد راحتتر انفاق میكند و چون خود زندگی قناعت پیشهای دارد آسانتر از مال خود به دیگران میبخشد از این رو قناعتورزی بركت زیادی دارد. روزی یكی از صحابه نزدیك پیامبر(ص) كه خدمت ایشان نشسته بود نگاهی طولانی به وصلههای پیراهن پیامبراكرم(ص) كرد از گوشه قبای خود یك كیسه كوچك بیرون آورد و گفت: ای رسول خدا! با این دوازده درهم لباسی برای خود بخرید. این لباس دیگر خیلی فرسوده شده است. پیامبر اكرم(ص) رو كرد به امیرالمؤمنین(ع) و فرمود: این دوازده درهم را بگیر و برای من پیراهنی تهیه كن. امیرالمؤمنین(ع) كیسه را از مرد ستاند و برخاست تا به بازار برود. مدتی بعد با لباسی در دست نزد رسول خدا(ص) بازگشت و لباس را نشان پیامبر(ص) داد. پیامبر(ص) نگاهی به آن كرد و فرمود: این لباس اندكی گران است برو و ببین اگر فروشنده آن حاضر است آن را پس بگیرد لباسی ارزانتر برایم بخر. امیرالمؤمنین (ع) به مغازه فروشنده بازگشت و فروشنده با كمال میل پذیرفت كه لباس را پس بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) پول را پس گرفت و خدمت پیامبراكرم(ص) آمد و سپس هر دو با هم به بازار رفتند تا لباس سادهتر و ارزانتری خریداری كنند. در بین بازار حركت میكردند كه كنیزی را دیدند گوشهای نشسته و گریه میكند. پیامبر(ص) نزدیك رفت و به او سلام كرد و پرسید: چرا گریه میكنی؟ كنیز ایستاد و اشكهایش را پاك كرد و پاسخ داد: اربابم به من ۴ درهم داده تا از بازار چیزی بخرم، اما من سكهها را گم كردهام. اكنون نیز جرأت بازگشت به خانه را ندارم. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود كه ۴ درهم از كیسه دوازده درهمی به او بدهد و به او فرمود: این ۴ درهم را بگیر و هرچه قرار است بخری خریداری كن و به خانهات بازگرد.
حجهٔالاسلام ابوالفضل هادی منش
۱. میرزا حسین محدث نوری، مستدرك الوسایل، ج ۱۶، ص ۳۳۰، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ هـ.ق.
۲. محمد بن یعقوب كلینی، الأصول من الكافی، ج ۲، ص ۱۴۰، ح۴، تهران، منشورات مؤسسهٔ الاعلمی، بی تا، .
۳. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۴، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۳ هـ.ق.
۴. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۲۹
۵. همان، ج ۷۵، ص ۱۰۸.
۶. سوره توبه، آیه ۷۵.
۷. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست