چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بررسی قناعت و خودبسندگی در الگوهای رفتاری معصومین ع


بررسی قناعت و خودبسندگی در الگوهای رفتاری معصومین ع

سیره عملی و شیوه رفتاری اهل بیت عصمت و طهارت ع الگویی برتر برای رهروان و سالكان طریق معرفت است و سرمشقی كامل برای دوستداران آن بزرگواران در راستای بهبود وضعیت اخلاقی و ترمیم نارسایی های روحی و رفتاری می باشد

سیره عملی و شیوه رفتاری اهل بیت عصمت و طهارت (ع) الگویی برتر برای رهروان و سالكان طریق معرفت است و سرمشقی كامل برای دوستداران آن بزرگواران در راستای بهبود وضعیت اخلاقی و ترمیم نارسایی‏های روحی و رفتاری می‏باشد.

از جمله ویژگی‏های بارز و نمایان اهل بیت وحی(ع) قناعت آن بزرگواران به دارایی اندك خود است. با یك بررسی اجمالی در سیره معصومین برگهای زرّینی از این فضیلت سترگ اخلاقی به دست می‏آید كه نوشتار حاضر تلاش كرده نگاهی كوتاه و گذرا به آن داشته باشد. امید است تورّق این مقال، افزونی مجال را در بازخوانی مفهوم سترگ خودبسندگی ابتدا برای نگارنده و بعد برای مخاطبان به دنبال داشته باشد.

لازم به یادآوری است نوشتار موجود و نیز مقاله‏های بعدی تنها سعی در بازپروری مفاهیم اخلاقی در سیره عملی ائمه معصومین(ع) را دارد و تلاش می‏نماید مفاهیم مذكور را در رفتارهای عملی و نه روایات معصومین(ع) بررسی نماید.

●ضرورت قناعت

افراد در زندگانی روزمره تلاش اقتصادی زیادی از خود نشان می‏دهند و از لحظه‏ای كه از خانه خارج شده وارد گردونه كار و تلاش می‏شوند، تكاپوی فراوانی برای اداره زندگی خود می‏نمایند اما بخشی از این فعالیت‏ها برخاسته از نیازهای غیر واقعی و كاذبی است كه برخاسته از حس زیاده خواهی و طمع آدمی است و لحظه‏ای تفكر در گرماگرم كار و تلاش روزانه این فرصت را به او می‏دهد كه بیندیشد آیا به راستی این همه تلاش برای امرار معاش است و در راستای از بین بردن نیازهای حقیقی زندگی است؟ آیا او مجاز است تمام وقت خود حتی اوقات عبادت،امور فردی، سركشی به خانواده و همه را صرف و فدای كوشش برای رسیدن به نیازهای كاذب زندگی كند و یا با اندكی قناعت می‏توانست زندگی با آرامش‏تری داشته باشد نوشته‏اند در روزی گرم كه آفتاب به گرمی می‏تابید «ابونیزر» مشغول بیل زدن زمین مزرعه بود. از دور مولای خود امیرالمؤمنین(ع) را دید كه به طرف او می‏آید بیلش را در زمین فرو كرد و به استقبال امام شتافت. امام روبه او كرد و فرمود: آیا طعامی برای خوردن داری؟ابونیزر مقداری از كدوهایی كه محصول همان مزرعه بود را در روغن سرخ كرده بود و نصف آن را خورده بود و مقداری از آن نیز در ته ظرف باقی مانده بود اما شرم داشت كه بگوید این غذاهست. عرض كرد: چیزی هست اما شایستگی پذیرایی از شما را ندارد كه بیاورم. مولا فرمود: هرچه هست بیاور، ابونیزر با شرمندگی غذای نیم خورده خود را پیش روی امام گذاشت. امام برخاست و كنار نهر آب رفت و دستهای خود را شست و مشغول خوردن غذا شد. اندكی از آن خورد سپس دوباره سرجوی آب رفت و چربی دستهای خود را با گل و آب شست. و آمد كنار ابونیزر نشست. سپس با دست به شكم خود اشاره كرد و فرمود: شكمی كه با این غذای اندك پر می‏شود و قانع است، هرگز شایسته نیست صاحب خود را به خاطر قانع نبودن به غذاهای ساده وارد آتش دوزخ كند، سپس امام بیل را برداشت و فرمود: می‏خواهد در ازای غذایی كه ابونیزر به او داده است مقداری در مزرعه او كار كند(۱) این داستان كوتاه به خوبی اثبات كننده این مدعاست كه بسیاری از نیازهای غیر واقعی ارزش فانی شدن در زندگی دنیا را ندارد.

●قناعت بهترین ثروت

بسیاری از انسان‏های امروزی خوشبختی و سعادت را در گرو تمكن مالی و تمتعات دنیایی می‏دانند كه البته شمار این دست انسان‏های قرن حاضر در بین مسلمانان و گاه در برخی مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی نیز قابل توجه است و می‏پندارند هرچه انسان درآمد بیشتری داشته باشد بهره‏وری بیشتری نیز از دارایی‏های خود دارد اما تاریخ حكایت دیگری دارد.

گله شترهای مردی عرب، آرام از میان صحرا عبور می‏كرد گله از جلوی پیامبر(ص) گذشت. پیامبر(ص) رو كرد به یكی از اصحاب خود و فرمود: نزد ساربان آن گله شتر برو و مقداری شیر از او بگیر.

او نزد ساربان آمد و مقداری شیر درخواست كرد. شتربان گفت: شیر این شترها كه در پستانشان است صبحانه قبیله و آن چه در ظرفها دارم شام آنهاست. او برگشت و به رسول خدا(ص) آنچه شنیده بود بیان داشت. پیامبر(ص) فرمود: خدا بر مال و فرزندان او بیفزاید.

پیامبر(ص) به راه خود در صحرا ادامه داد تا به گله گوسفند رسیدند. حضرت، شخصی را نزد چوپان گله فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد. او نزد چوپان آمد. وقتی چوپان از درخواست پیامبر اكرم(ص) مطلع شد بی‏درنگ شیر گوسفندان را در ظرفی دوشید و همه آن را برای پیامبر(ص) فرستاد. چوپان به اندازه‏ای خوشحال شده بود كه یكی از گوسفندان خود را نیز به فرستاده پیامبر(ص) داد تا برای ایشان ببرد و غذایی برای پیامبر(ص) تهیه نماید. در پایان نیز عذرخواهی كرد كه بیش از این گوسفند و شیر چیز دیگری در بساط ندارد تا برای ایشان بفرستد. فرستاده پیامبر(ص) به سوی كاروان خود بازگشت و ظرف شیر و گوسفند را به پیامبر(ص) داد.

پیامبر(ص) از این رفتار چوپان خوشش آمد و دست به دعا برداشت و فرمود: «پروردگارا به او بسندگی و قناعت ارزانی دار».

یكی از اصحاب جلو آمد و پرسید: «ای رسول خدا! شما در مورد آن شتربانی كه از دادن شیر به ما دریغ ورزید دعایی فرمودید كه همه ما دوست داریم آن دعا را در مورد ما نیز بكنید و از خدا خواستید كه پروردگار مال و فرزندانش را بیشتر كند ولی در مورد این چوپان كه هم شیر به ما داد و هم گوسفندی برای شما هدیه فرستاد دعایی می‏كنید كه حتی ما نیز آن را ناخوش می‏داریم. شما فرمودید: خدایا به او بسندگی و قناعت بده، دلیل آن چیست؟

پیامبر (ص) به او فرمود: بدانید اگر انسان مال كمی داشته باشد ولی بدان قانع باشد بهتر است از اینكه مال زیادی داشته باشد و آن مال سبب غفلت او گردد.

سپس دست به دعا برداشت و فرمود: بار خدایا! به محمد(ص) و دودمان او بسندگی در زندگی عنایت بفرما.»(۲)

●آثار قناعت و خودبسندگی

همواره زندگی كم مؤونه، مجال را بر انجام بسیاری از خیرات باز می‏كند.مسافری كه راه دوری در پیش ندارد و سفرش كوتاه است كار خود را با برداشتن توشه بیش از حد دشوار نمی‏كند. مسلمانی كه دنیا را سرای گذر می‏بیند هرگز به «نقش ایوان» آن نمی‏پردازد. از این رو در زندگانی دنیایی خود اگر بتواند به قدر نیاز بهره برداری كند اگر روزی مالی به دست او برسد راحت‏تر انفاق می‏كند و چون خود زندگی قناعت پیشه‏ای دارد آسان‏تر از مال خود به دیگران می‏بخشد از این رو قناعت‏ورزی بركت زیادی دارد. روزی یكی از صحابه نزدیك پیامبر(ص) كه خدمت ایشان نشسته بود نگاهی طولانی به وصله‏های پیراهن پیامبراكرم(ص) كرد از گوشه قبای خود یك كیسه كوچك بیرون آورد و گفت: ای رسول خدا! با این دوازده درهم لباسی برای خود بخرید. این لباس دیگر خیلی فرسوده شده است. پیامبر اكرم(ص) رو كرد به امیرالمؤمنین(ع) و فرمود: این دوازده درهم را بگیر و برای من پیراهنی تهیه كن. امیرالمؤمنین(ع) كیسه را از مرد ستاند و برخاست تا به بازار برود. مدتی بعد با لباسی در دست نزد رسول خدا(ص) بازگشت و لباس را نشان پیامبر(ص) داد. پیامبر(ص) نگاهی به آن كرد و فرمود: این لباس اندكی گران است برو و ببین اگر فروشنده آن حاضر است آن را پس بگیرد لباسی ارزانتر برایم بخر. امیرالمؤمنین (ع) به مغازه فروشنده بازگشت و فروشنده با كمال میل پذیرفت كه لباس را پس بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) پول را پس گرفت و خدمت پیامبراكرم(ص) آمد و سپس هر دو با هم به بازار رفتند تا لباس ساده‏تر و ارزان‏تری خریداری كنند. در بین بازار حركت می‏كردند كه كنیزی را دیدند گوشه‏ای نشسته و گریه می‏كند. پیامبر(ص) نزدیك رفت و به او سلام كرد و پرسید: چرا گریه می‏كنی؟ كنیز ایستاد و اشكهایش را پاك كرد و پاسخ داد: اربابم به من ۴ درهم داده تا از بازار چیزی بخرم، اما من سكه‏ها را گم كرده‏ام. اكنون نیز جرأت بازگشت به خانه را ندارم. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود كه ۴ درهم از كیسه دوازده درهمی به او بدهد و به او فرمود: این ۴ درهم را بگیر و هرچه قرار است بخری خریداری كن و به خانه‏ات بازگرد.

حجهٔ‏الاسلام ابوالفضل هادی منش

۱. میرزا حسین محدث نوری، مستدرك الوسایل، ج ۱۶، ص ۳۳۰، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ هـ.ق.

۲. محمد بن یعقوب كلینی، الأصول من الكافی، ج ۲، ص ۱۴۰، ح۴، تهران، منشورات مؤسسهٔ الاعلمی، بی تا، .

۳. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۴، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۳ هـ.ق.

۴. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۲۹

۵. همان، ج ۷۵، ص ۱۰۸.

۶. سوره توبه، آیه ۷۵.

۷. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۰.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.