چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

آویشن قشنگ نیست


آویشن قشنگ نیست

روی جلد «آویشن قشنگ نیست» در کنار عنوان کتاب، با فونت نسبتا درشتی، نوشته شده: مجموعه‌داستان. این عنوان گمراه کننده است. این را نه پس از اتمام مطالعه کتاب که در همان میانه‌های راه …

روی جلد «آویشن قشنگ نیست» در کنار عنوان کتاب، با فونت نسبتا درشتی، نوشته شده: مجموعه‌داستان. این عنوان گمراه کننده است. این را نه پس از اتمام مطالعه کتاب که در همان میانه‌های راه متوجه می‌شوید. کتاب شامل شش قطعه است با نام‌های: رضا، مهدی، بهادر، اهورا، نیلوفر و نیما. این شش نوشته به هم مربوطند و رشته پررنگی آنها را به هم پیوند می‌دهد، اما حتی نمی‌توان روی این کتاب نام «مجموعه داستان به‌هم‌پیوسته» گذاشت. «رمان» هم که اصلا جواب نمی‌دهد. درواقع، «آویشن قشنگ نیست» یک داستان کوتاه اپیزودیک است. این بهترین قالبی‌است که می‌توان آن را به این کتاب نسبت داد، چه اینکه نه از ویژگی‌های رمان برخوردار است و نه هیچ یک از اپیزودها ساختار مجزا و مستقلی دارند که بتوان آنها را یک داستان کوتاه در شمار آورد و به کتاب لقب مجموعه‌داستان به‌هم‌پیوسته داد.

شاید عده‌ای را گمان بر این آید که بحث بر سر قالب این نوشته ـ و آثار مشابه ـ چندان در بررسی خود اثر راهگشا نباشد ـ که نیست! اما بررسی قالب «آویشن قشنگ نیست» دست‌کم این حسن را دارد که نشان می‌دهد نویسنده با انتخاب یک فرم نو، کمتر استفاده شده و مناسب تا چه حد می‌تواند بر داستان سوار شود و اسبش را آسوده‌تر به سمت و سویی که مدنظر دارد بتازاند. پرداخت پلات داستان در چنین ساختار و فرمی نویسنده را قادر کرده که رشته‌های مختلفی را دنبال کند و درونمایه‌داستانش را به شکل مناسب و جذابی پی‌ریزی کند، درونمایه‌ای دردآور و آشنا که ما را وامی‌دارد از منظر جامعه‌شناختی به بررسی داستان‌ها بپردازیم و سرنوشت تیپیکال کاراکترها را به‌نوعی با سرنوشت یک نسل، نسلی سوخته، پیوند بزنیم. رضا، بهزاد، مازیار، مهدی، لیلا، بهادر، اهورا، نیلوفر، آویشن، نیما، و غالب آدم‌های کتاب، هر یک نمادی هستند از جوان‌هایی که روزگار کودکی و نوجوانی‌شان با تیره‌روزی‌های ناشی از جنگ تحمیلی رژیم صدام حسین بر مردم ایران همراه شد و سایه تلخ آن روزها هیچ‌گاه از فراز سرشان کنار نرفت. در این میان، به شش کاراکتر اصلی جداگانه پرداخته شده و زندگی باقی شخصیت‌ها از خلال روایت‌های آنها شکل می‌گیرد. ساختار داستان اینگونه است که نویسنده در هر یک از شش اپیزود پاره‌ای از سرنوشت یک شخصیت را بازگو می‌کند. این شش شخصیت، کمابیش، همسن و سالند و همگی در کوچه‌ای به نام کوچه دولتشاهی در شهر کرمانشاه ساکنند. آنچه اینان را به هم پیوند می‌دهد، سوای تجربه‌های مشترک درد بین همه‌ساکنان یک شهر یا یک کوچه، دلبستگی‌است. رقابت عشقی بین پسرهای محله. اما این همه‌ماجرا نیست. هرکس سرنوشت خاص خودش را هم دارد، که البته سرنوشتی است دردآور و حزن‌آمیز. درواقع، شیرینی خاطرات پرشور نوجوانی و جوانی در کنار اتفاقات غم‌انگیز ناشی از جنگ و مصائب دیگر کنتراستی موفق ایجاد کرده است که به تاثیرگذاری افزون‌تر داستان‌ها انجامیده است. رضا بر اثر یک حماقت معمول بین همنسلانش در یک سانحه‌تصادف می‌میرد، مهدی ـ پس از شهادت پدرش ـ راه غربت پیش می‌گیرد و آنجا به ضرب گلوله مرزبانان از پا درمی‌آید، اهورا به یک کاسب‌مسلک بی‌شرافت بدل می‌شود، نیلوفر دشنه دشمنی اهورا و حماقت‌های خودش را می‌خورد و نیما خوشبختی را در ترک وطن و مهاجرت به ینگه‌دنیا می‌جوید. همه این کاراکترها تیره‌روزند و هر یک قطعه‌ای از پازل سرخوردگی‌ها و ناکامی‌های نسل خود را شکل می‌دهند. در یک بررسی تیتروار، می‌توان ساختار جداگانه و متفاوت هر اپیزود ـ به‌گونه‌ای که در مجموعه با زاویه‌دیدها و شگردهای مختلفی مواجه می‌شویم- و تلاش نسبتا موفق نویسنده در خلق لحن‌های مختلف برای هر کاراکتر را از نقاط قوت فرم داستان دانست. از جهتی سرگردانی و تخطی موردی در و از زاویه‌دید و تک صدا بودن متن، در حالی که پتانسیل پلی‌فونیک شدن را داراست، از ضعف‌های کتاب است که منتقدان می‌توانند در بررسی‌های مفصل‌تر این اثر روی آنها انگشت بگذارند. در مجموع، می‌توان گفت «آویشن قشنگ نیست» به‌عنوان کار اول «حامد اسماعیلیون»، دندانپزشک جوان، کار درخور توجهی است. کتابی که مطالعه‌اش بیش از یکی، دو ساعت زمان نمی‌برد و داستانی دارد که می‌توان با آن ارتباط برقرار کرد و دوستش داشت.