شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

لبه تاریکی


لبه تاریکی

تاریخ نگاری قاچاق فیلمهای ایرانی به بهانه توزیع «سنتوری»

بازار داغ فروش دی‌وی‌‌دی‌های فیلم «سنتوری» باعث شد تا یک بار دیگر بحث قاچاق فیلم‌های روی پرده یا هنوز پخش نشده سینمای ایران دوباره بر زبان‌ها بیفتد. فیلمی که عوامل سازنده‌اش به فروش آن در اکران عمومی خیلی امید بسته بودند و حالا به صورت یک توهم به آن می‌نگرند. نسخه پخش شده از این فیلم یک نسخه کامل و بدون حتی جرح و تعدیل‌های نمایش آن در جشنواره بیست‌وپنجم‌ فیلم فجر است و خودبه‌خود این سؤال تکراری را به ذهن آدم متبادر می‌کند که واقعاً از کجا آمده؟ نسخه‌ای که حتی زیر‌نویس انگلیسی هم دارد!

● آغاز راه: مخملباف

بعد از جشنواره فیلم‌ فجر سال ۶۹ بود که این اتفاق افتاد. فیلم‌های «شب‌های زاینده رود» و «نوبت عاشقی» بعد از نمایش در جشنواره اجازه اکران حتی با جرح و تعدیل هم نمی‌گیرند. نوبت عاشقی به خاطر نگاه نسبی و متحول شده مخملباف به عشق و شب‌های زاینده رود به خاطر گوشه‌و کنایه کارگردان به جامعه پس از انقلاب، از اکران منع شدند خیلی‌‌ها سال ۶۹ را سرآغاز ممیزی فیلم در ایران می‌دانند و شروع شدن خط قرمز گذاری‌های مشهود بر آن. در همین سال‌ها بود که بحث بر سر این فیلم‌های مخملباف بین‌ اهالی مطبوعات بالا گرفت و آنهایی هم که این فیلم‌ها را ندیده بودند بعد از شنیدن و خواندن این جدل‌ها براق شدند تا هرطور که شده این کارها را به‌دست بیاورند و ببینند. آن روزها بحث بر سر تغییر نگاه مخملباف بود و خیلی‌ها او را به این خاطر مورد تاخت و تاز قرار می‌دادند.

پخش قاچاق این دو فیلم در آن روزها مناقشات را بیشتر کرد و هجمه مطبوعاتی به سمت مخملباف بیشتر شد. روزنامه‌های مهاجم نوشتند: «مخملباف، روشن‌ترین نمونه‌ برای دریافت سیاست‌ های هدایتی، حمایتی و نظارتی حاکم بر سینمای ماست.

مخملبافی که با توبه نصوح وارد سینمای ما شد، چرا اکنون دچار نوبت عاشقی شده است؟ ...» این سروصداها باعث شد تا مخملباف هم پاسخ آنها را بدهد و جنجال‌ها تا ماه‌ها ادامه پیدا کند. «نوبت عاشقی» و «شب‌های زاینده‌رود» علاوه بر این جنجال‌ها آغازگر یک راه دیگر هم در سینمای ما بودند؛ آغاز بازار قاچاق عرضه فیلم. فیلم به شکل زیرزمینی توسط بسیاری از دوستداران سینمای مخملباف و دانشجویان و تحصیل‌کرده‌ها دیده شد. این اولین بار بود که عدم صدور مجوز اکران فیلم به شکل معکوسی موجب شد تا جمع کثیری نسخه‌های ضعیف فیلم را ببینند.

● آدم برفی: ادامه راه

سال ۷۳ که فیلم «آدم‌برفی» در جشنواره به نمایش درآمد و موجی از سروصدا را با خودش به ارمغان آورد. برای اولین بار بعد از انقلاب داود میرباقری به خودش جرأت داد تا از یک مرد در لباس زنانه در فیلمش استفاده بکند.

با نمایش این فیلم دوباره گروه ناقدان همیشگی فریادهایشان درآمد و همین باعث شد تا فیلم مجوز نمایش و اکران عمومی نگیرد. بهار سال ۷۴ بود که خبرهای درگوشی از آمدن کپی‌هایی از فیلم «آدم برفی» به بازار خبر می‌داد. کپی بدون کیفیتی که آن روزها مشتری‌های زیادی داشت و در دید و بازدیدهای نوروزی شده بود نُقل نَقل مجالس. بعد از چندماهی یک نسخه دیگر از این فیلم به بازار آمد که حتی بخش‌های سانسوری آن را هم دربر می‌گرفت و کیفیت بهتری داشت. بالاخره سال ۷۶ و بعد از روی کار آمدن دولت خاتمی «آدم برفی» توانست مجوز اکران بگیرد و فروش خوبی هم داشته باشد البته به مدد همان تبلیغاتی که از طریق کپی‌های کم کیفیتش داشت و سروصداها و جنجال‌های موقع اکرانش.

● مارمولک: رکورد

در جشنواره فیلم فجر سال ۸۲ فیلمی از کمال تبریزی به نمایش درآمد که خیلی‌ها آن را تحسین کردند و خیلی‌های دیگر هم علیه‌اش موضع گرفتند. «مارمولک» فیلمی بود که فروشش تضمین شده به نظر می‌رسید.

همان روزهای بعد از جشنواره بود که زمزمه‌هایی از آمدن سی‌دی‌های این فیلم، البته به صورت پرده‌ای، شنیده شد و این نسخه به دست بعضی‌ها هم رسید، اما همه‌گیر نشد. بهار سال ۸۳ برای اکران عمومی تعیین شد و فیلم به نمایش درآمد و در کمتر از سه هفته توانست به رکورد فروش بیش از ۷۰۰ میلیون تومان برسد.

به دلیل موضوع خاص فیلم فشارهای خارجی باوجود حذف‌هایی که برای گرفتن مجوز روی آن اعمال شده بود، روزبه‌روز بیشتر می‌شد و همین هجمه سرانجام باعث شد مارمولک بعد از سه هفته از روی پرده‌ها برداشته شود و حتی اجازه پخش آن را در شهرستان‌ها ندهند. که اگر این اتفاق نمی‌افتاد احتمالاً این فیلم رکورد فروش گیشه را تا امروز به دست می‌آورد. خبر برداشته شدن فیلم از اکران باعث شد تا بار دیگر بازار سی‌دی‌های پرده‌ای این فیلم داغ بشود و بعد از مدتی هم کار با کیفیت عالی و بدون سانسورهای اعمال شده و به صورت کامل به بازار بیاید. می‌شود به جرأت گفت تقریباً هیچ‌کس در ایران پیدا نمی‌شود که این فیلم را حداقل یک بار ندیده باشد. این اتفاق باعث شد تا سود فروش مارمولک به جیب کسانی برود که هیچ نقشی در تولید این اثر نداشتند؛ انگل‌های سینمایی.

● کما: یک داستان تکراری

دقیقاً چیزی مثل همین جریان هم برای فیلم کما اتفاق افتاد. بعد از چند روز که از اکران فیلم می‌گذشت، ایرادهایی بر آن وارد شد و در ادامه اکران چند صحنه از آن را کم کردند. این اتفاق باعث شد که در هفته سوم اکران این فیلم صدای «کما بدون سانسور» بشود نوایی که هر روز از کنار خیابان‌ها می‌شنیدیم. همین اتفاق روی فروش کلی فیلم هم تأثیر زیادی گذاشت. اینجا بود که قاچاق فیلم‌های سینمایی ایران وارد مرحله جدیدی شد؛ قاچاق فیلم‌های روی پرده.

● آفساید: آغاز فصلی دیگر

با آمدن مؤسسه‌های ارائه فیلم‌های مجاز حضور فیلم‌ها در بازار کم‌کم عادی‌تر که شد و تو می‌توانستی اگر بخواهی فیلمی اکران شده را ببینی آن را راحت‌تر به دست بیاوری. بازار قاچاق فیلم هم محدود می‌شد به فیلم‌های قدیمی، هالیوودی و بالیوودی اما با همه‌گیر شدن تکنولوژی سی‌دی و بعد از آن DVD کار کپی و تکثیر فیلم‌ها بالا گرفت و فیلم‌ها راحت‌تر در بازار عرضه می‌شدند.

فیلم‌هایی که مجوز اکران عمومی نمی‌گرفتند هم طبق همین فرمول و مثل روزهای گذشته راحت‌تر به دست مخاطبان می‌رسید. کارهای جعفر پناهی و عباس کیارستمی اغلب جزو همین دسته بودند. «دایره» و «طلای سرخ» بعد از کلی سروصدای مطبوعاتی به خاطر موفقیت‌های بین‌المللی‌شان روی زبان‌ها افتادند و به زودی وارد این بازار شدند «ده» عباس کیارستمی هم همین‌طور. این روال همین‌طور پیش رفت تا رسیدیم به فیلم «آفساید» جعفر پناهی. فیلمی که در هیاهوی فوتبالی آن روزها و برای نشان دادن حضور دخترها در استادیوم‌های ورزشی ساخته و در اکران جشنواره هم با اقبال عمومی روبه‌رو شد، اما به دلایلی مجوز نمایش نگرفت و مثل خیلی دیگر از فیلم‌های پناهی روانه بساط دست‌فروش‌ها شد، درست در همان روزهایی که با دست پر از جشنواره برلین به ایران بازگشت.

● یکی دو سال قبل: ماراتن

حالا دیگر بازار از فیلم‌های اکران نشده و شده قدیمی اشباع شده. بازار فیلم‌های هالیوودی و غیره هم مشتریان خودش را دارد. سلیقه عمومی هم تغییر کرده و فیلم‌های خصوصی مردم هم در بازار به وفور پیدا می‌شود. حالا نوبت فیلم‌های روی پرده است. «اخراجی‌ها» به فروش خارق‌العاده نزدیک به یک میلیارد تومان در گیشه‌ها رسیده و امید رسیدن به یک رکورد فروش تا دو میلیارد تومان را دارد. اما خبر می‌رسد که سی‌دی‌های قاچاق فیلم در بازار پخش شده‌اند و... تهیه‌کننده اعلام می‌کند که همین مسئله روی فروش فیلم تأثیر منفی گذاشته و پی‌گیری‌ها برای پیدا کردن عوامل این حرکت شروع می‌شود.

بعد از مدت‌ها دستگاه‌های نظارتی به این فکر می‌افتند که باید با این مسئله به صورت جدی برخورد کنند هر چند که تا پیش از این هم برای چند فیلم در حال اکران دیگر هم چنین اتفاقی افتاده بود،اما کسی به آن توجهی نداشت،تا این مورد؛ شاید چون اخراجی‌ها فیلم مسعود ده‌نمکی بود و... برای مبارزه با قاچاق و کپی فیلم‌های ایرانی در حال اکران یک قاضی حکم دستگیری متخلفان و پلمب محل فروش این اقلام را صادر کرد.

در همین روزهاست که خبر پی‌گیری این مسئله توسط دو مأمور بلندپایه پلیس می‌آید. خود جامعه هنری سینما هم که بارها اعتراضشان را به این مسئله اعلام کرده‌اند، تصمیم می‌گیرند در تجمعی این اتفاقات را به صورت منسجم و همراه با هم محکوم کنند. تجمعی که از ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۲۹ خردادماه ۸۶ آغاز شد و تا ساعت یک بعدازظهر در باغ فردوس و محل خانه سینما ادامه پیدا کرد و در آن چهره‌های عرصه‌های مختلف سینما حضور داشتند. رضا کیانیان هم یکی از سخنرانان این جلسه بود و اعتقاد داشت که کاملاً مشخص است، معضل سی‌دی قاچاق چه بر سر سینمای ایران آورده.

او خطاب به مردم ایران گفت: «وقتی که سی‌دی قاچاق استفاده می‌کنید، درست است که در خانه راحت آن را تماشا می‌کنید، اما بدانید با ادامه این روند بعد از مدتی سینما تعطیل خواهد شد و دیگر نمی‌توانید فیلم و ما را ببینید.» در این تجمع چهره‌های سیاسی‌ای مثل محمدرضا جعفری‌جلوه معاونت سینمایی وزارت ارشاد و امیررضا خادم عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هم حضور داشتند. خادم در آن روزها خبر از ارائه مصوبه‌ای به مجلس داد که در آن قرار بود با موضوع قاچاق فیلم برخورد شود. رضا میرکریمی، رویا تیموریان، علیرضا رئیسیان، کیومرث پوراحمد، فرشته طائرپور و علیرضا داوودنژاد از دیگر سخنرانان این تجمع بودند.

هنرمندان در پایان تجمع اعتراض‌آمیز خود به وضعیت بازار سی‌دی‌های قاچاق بیانیه‌ای را هم در این زمینه صادر کردند که در آن تأکید شده بود که اعتراض اهالی سینمای ایران در دفاع از حقوق حقه خود تا حصول پاسخ ادامه خواهد داشت.

بعد از این اعتراضات، اما همچنان عرضه فیلم‌های قاچاق در حال اکران ادامه داشت و دامنگیر فیلم‌هایی مثل نقاب، مهمان، سنگ، کاغذ، قیچی و... شد.

در همین اثنا سردار رادان خبر از اجرای طرحی چهار مرحله‌ای برای مبارزه با قاچاق فیلم‌های ایرانی در بازار داد و اعلام کرد که در روز اول اجرای این طرح ۱۵۰ هزار نسخه از این سی‌دی‌ها کشف و ضبط شده‌اند. او ادامه داد: «واحدهای صنفی متخلف که اقدام به توزیع اقلام فرهنگی قاچاق بکنند، به طور یقین از سوی نیروی انتظامی پلمب شده و پرونده آنها به دستگاه قضایی ارسال می‌شود.»

با این اقدام نیروی انتظامی پای سی‌دی‌های قاچاق از خیلی از مغازه‌ها برچیده شد، اما دست‌فروش‌ها همچنان بودند و حتی بر تعدادشان هم افزوده شد.

● نقاب: جنجال

یکی از بحث‌های همیشگی در مورد قاچاق فیلم‌ها این بوده که نسخه‌های با کیفیت آنها از کجا می‌آید؟ سؤالی که پاسخ‌های فراوانی دارد و نمی‌شود همه آنها را هم نوشت. شاید کپی دی‌وی‌دی‌هایی که برای سینماها ارسال می‌شود، یکی از آنها باشد و شاید هم...

فیلم «نقاب» بعد از کلی حاشیه دوروبرش و بعد از کلی اصلاحیه بالاخره به اکران عمومی رسید، اما بعد از یکی دو روز که از نمایشش گذشت، صدای عده‌ای درآمد و ارشاد هم ادامه اکران آن را منوط به اعمال تغییرات جدید دانست و در نامه‌ای رسماً به خاطر پخش این فیلم با این صحنه‌ها از مردم عذرخواهی کرد. همین اتفاق باعث شد تا سی‌دی‌های نقاب به فاصله‌ای خیلی کم در بازار پخش شود؛ البته با یک تفاوت عمده با فیلم روی پرده، بدون هیچ‌گونه اعمال سانسوری؛ یعنی نسخه اولیه فیلم. همان روزها خبری دهان به دهان گشت که صحت آن را هم نمی‌شد تأیید کرد. این‌که این همان نسخه‌ای است که به شورای نظارتی ارسال شده بود و... به هر حال بر سر «نقاب» هم همان آمد که بر سر دیگران آمده بود.

● و حالا سنتوری: فاجعه

«سنتوری» داریوش مهرجویی بعد از جشنواره بیست و پنجم ماه‌ها بود که انتظار مجوز اکران را می‌کشید و بارها و بارها برای اصلاح رفت و آمد و کلی هم با نسخه اولیه‌اش تغییر کرد. اما همچنان اجازه اکران عمومی نمی‌گرفت. نسخه اولیه این فیلم در چند جشنواره خارجی هم نمایش داده شد و بازخوردهای خوبی در بین مخاطبان آن داشت و در جشنواره خودمان هم سیمرغ بهترین بازیگر مرد را برای بهرام رادان به ارمغان آورد اما... همه امیدوار و منتظر مجوز اکران این فیلم بودیم که ناگهان خبری مثل بمب در شهر و کشور صدا داد. نسخه کامل و با کیفیت «سنتوری» بدون هیچ کم و کاستی و حتی با زیرنویس انگلیسی به بازار عرضه شد. و این سور جدید قاچاقچیان فیلم به همه ما بود؛ پخش یک فیلم پیش از اکران عمومی آن هم با کیفیت عالی.

داریوش مهرجویی و تهیه‌کننده کار فرزاد فرازمند تعجب‌زده از این اتفاق هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و فقط تعجب خودشان را از این اتفاق اعلام می‌کردند و بعد از چند روز به پیشنهاد روزنامه اعتماد ملی شماره حساب مشترکی را منتشر کردند و از مردم خواستند حالا که دارند این فیلم‌ را در خانه‌هایشان نگاه می‌کنند لااقل پول بلیت‌ آن را به این حساب واریز کنند تا بیشتر از این به عوامل تولید کننده فیلم ضربه وارد نشود.

البته آنها در روزهای اول این اتفاق تقاضای اجازه اکران اورژانسی فیلم را با ارشاد مطرح کردند، اما گویا تا حالا جواب خاصی در این زمینه نگرفته‌‌اند. در همین بین و در همین روزها ابراهیم داروغه‌زاده، دبیر ستاد مبارزه با تکثیر و توزیع غیرمجاز محصولات سینمایی، از مکاتباتی درباره پخش غیر مجاز فیلم «سنتوری» با دادستانی، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات خبر داد و گفت: «با فعالیت این ستاد در معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری در یک سال گذشته امنیت خاطر قابل قبولی برای اهالی صبور سینمای ایران ایجاد شده بود که متأسفانه با توزیع غیر مجاز «سنتوری» که از طریق یک فعالیت اینترنتی خارج از کشور انجام شده بود، این فضای امن بار دیگر از سوی دشمنان سینمای ایران تهدید شده است. ما وظیفه خود می‌دانیم تا با عوامل این حرکت ناشایست ضد فرهنگی تا احقاق حقوق همه خسارت دیدگان برخورد قاطع نماییم و امیدواریم که با همکاری همه این مشکل به شکل قابل قبولی حل و فصل شود.»

علیرضا داوودنژاد هم در نامه‌ای بلند بالا به این موضوع اعتراض کرد. او در بخش‌هایی از این نامه گفت: داریوش مهرجویی را بسیاری از ما می‌شناسیم و می‌دانیم که فیلم‌سازی پیشگام و اثرگذار و تعیین کننده در شکل‌گیری سینمای ملی ایران بوده است. او فیلم «گاو» را در شرایطی تولید کرد که سینمای ایران در زیر تسلط کلیشه‌های وارداتی پرپر می‌زد و حیات زنده و جاری ما ایرانیان به ندرت فرصت می‌یافت که ردپایی بر‌ آثار سینمایی کشور برجا بگذارد.

«هالو»، «دایره مینا»، «اجاره‌نشین‌ها»، «هامون»، «پری»، «سارا»، «لیلا»، «مهمان مامان» نمونه‌هایی دیگر از آثار این فیلم‌ساز یگانه سینمای ایران است که هر کدام خشتی ماندگار از بنای انکارناپذیر سینمای ملی ما را ساخته و برجا گذاشته است.

ما اکنون می‌شنویم که داریوش مهرجویی، بعد از ناکام ماندن از نمایش آخرین فیلم خود در سالن‌های سینمای کشور امروز باید شاهد باشد که دار و دسته‌های تبهکار و جانی همان فیلم را به تاراج می‌برند و با انتشار ویدیویی قاچاق آن می‌روند که به بهره‌برداری‌های میلیارد تومانی دست پیدا کنند و به دست خالی مهرجویی و دیگرانی که برای تهیه این فیلم از جان و مال مایه گذاشتند، بخندند.

محمود اربابی رئیس اداره نظارت و ارزشیابی مقصر اصلی انتشار نسخه قاچاق فیلم را تهیه کننده فیلم دانست که بدون دریافت مجوز اقدام به اکران فیلم در جشنواره‌های خارجی و اکران عمدی آن در آمریکا و کانادا کرده است. از آن سو نیکی کریمی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد تقاضای تشکیل کمپین حمایت از اکران فیلم و مبارزه با قاچاق آن را کرد تا امکان سوء استفاده قاچاقچیان این حوزه از بین برود. او در یادداشت خود بروز این‌گونه اتفاقات را ناشی از ممیزی نا به هنجاری دانست که راه هنرمند منتقد و معترض را می‌بندد و جامعه به شکل نابه‌هنجاری به این اعمال سلیقه پاسخ می‌دهد.

سرو صداها پیرامون توزیع غیرمجاز «سنتوری» ادامه دارد. عده‌ای از طرفداران مهرجویی در خانه هنرمندان در اعتراض به این عمل تجمع می‌کنند. مهرجویی اعلام می‌کند هر کسی که این فیلم را به صورت غیرمجاز ببیند، نفرین می‌کند. هر کس هم از راه می‌رسد حرفی در این باره می‌زند. اما همچنان در کنار خیابان‌های شهر آوای «سی‌دی «سنتوری» رسید» را می‌شنویم.

آوای ناخوشی که خیلی از ما برای کنجکاوی هم که شده به آن گوش می‌دهیم و به طرفش می‌رویم. و این طوری نتایج زحمات شبانه‌روزی عوامل یک فیلم رو به فنا می‌رود و انگار هیچ کاری از دست هیچ کس هم برنمی‌آید! هیچ کاری. و انگار این سرنوشت محتوم سینمای ماست که کناری بنشینیم و با غصه به اضمحلال آن نگاه کنیم. انگار...

● فردا؟

لطفاً...

نویسنده : سهیل سلیمانی



همچنین مشاهده کنید