چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
تابش سرد آفتاب
نفس عمیق همانند پیکر یک پیکر تراش از هرگونه عنصر اضافه پالوده شده و استراتژی فیلمساز در اینجا حذف تمامی داستانکهای بالقوه در پیرنگ فیلم و تمرکزش تنها و تنها روی منصور و کامران و آیدا و پرسه زدنهای بیهدف آنهاست. فیلم قصد ندارد راهکار نشانمان دهد؛ نمیخواهد برای شـخصـیتهایـش دل بسوزاند حتی اعتراضش با وجود رفتار آنارشیستی شـخصـیتهایــش خاموش و مظلومانه است
۱۰ سال از تولد نفس عمیق یا به عبارت بهتر نمایش عمومیاش گذشت. فیلمی که حلقه هواداران خاص خودش را طی این ۱۰ سال حفظ و شاید به آنها اضافه کرده و شکل و شمایل یک «فیلم کالت» با مختصات دقیقش را به خود گرفته است. پرویز شهبازی توانست با دستمایه قرار دادن زندگی چند روزه سه جوان، فیلمی بسازد که به بزرگراهی با خروجیهای بیشمار شبیه است؛ به این معنا که مفاهیم مطرح شده در فیلم و به ویژه نقطه آغاز و پایان اثر، آنچنان تاویل پذیرند که میتوان معانی متفاوتی از آنها بیرون کشید بدون آنکه به ورطه کلیشههای عمده آثاری که در آن دوران خاص، درباره زندگی جوانان ساخته شدند، کشیده شود. حتما خاطرتان هست که در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ موج فیلمهای به اصطلاح تینایجری حسابی به راه افتاده بود و برخی آنها همانند آواز قو به چه میزان در بین تماشاگران محبوب شده بودند و حالا حتی اسمی از آنها به میان نمیآید. اما نفس عمیق هنوز سرزنده و سرحال دارد نفس میکشد. شاید یکی از دلایل اصلی اهمیت فیلم را باید در رویکرد شهبازی فیلمنامهنویس به موضوع فیلم جست. تاریخ سینمای ایران در برهههای گوناگون نشان داده هنگامی که خطوط قرمز جابهجا میشوند، کمتر فیلمسازی میتواند خویشتندارانه بدون ذوقزدگی فیلمش را بسازد و شهبازی در نفس عمیق همین کار را میکند: فیلم به شکل حیرتآوری «بدون تاکید» است یعنی در عین آنکه نشانهگذاریهای متعددی دارد و میتوان چه در ایدههای فیلمنامه و چه مثلا در تدوین سکانسهای مختلف تشابهات متعددی را پیدا کرد و با مربوط کردن آنها به یکدیگر، ویژگیهای سبکی اثر را تحلیل کرد، همه آنچه به فرم فیلم مربوط است فقط «حس» میشود.
نفس عمیق همانند پیکرِ یک پیکر تراش از هرگونه عنصر اضافه پالوده شده و استراتژی فیلمساز در اینجا حذف تمامی داستانکهای بالقوه در پیرنگ فیلم و تمرکزش تنها و تنها روی منصور و کامران و آیدا و پرسه زدنهای بیهدف آنهاست. فیلم قصد ندارد راهکار نشانمان دهد؛ نمیخواهد برای شخصیتهایش دل بسوزاند حتی اعتراضش با وجود رفتار آنارشیستی شخصیتهایش، خاموش و مظلومانه است. برای همین است که ما به عنوان تماشاگر دقیقا نمیدانیم مشکل کامران چیست. حتی نمیدانیم منصور و کامران چگونه با هم دوست شدهاند.
از اعتماد آیدا به منصور هم سر درنمیآوریم اما تحت تاثیر قرار میگیریم و با شخصیتها همراه و نگرانشان میشویم. چون قرار نیست با فیلمی با رویکرد آموزشی طرف باشیم که بخواهد مشکلات جوانان را با شعار جار بزند. سکانس گفتوگوی کامران با استاد دانشگاه را که به خاطر دارید. کامران پیشنهاد استاد مبنی بر خواندن کتاب را رد میکند، چون حوصلهاش را ندارد و به قول خودش توی مودش نیست. این همان تفاوت رویکرد شهبازی است که در بالا به آن اشاره کردم. فیلم نمیخواهد به تماشاگر پند و اندرز بدهد و شهبازی با شگردهای اینچنینی و بیتاکید اما کاملا حساب شده، موفق به ارائه مفاهیم مورد نظرش میشود. منصور و کامران و آیدا از بایدها و نبایدها خسته شدهاند زیرا نمیخواهند به نظم بیتوجیه جامعه و تقدیر تن در دهند. شهبازی آدمهایش را در سه ضلع مثلث قرار میدهد: کامران کاملا به ته خط رسیده و خود خواسته به سوی مرگ پیش میرود؛ منصور هنوز کمی از شور زندگی برایش باقی مانده و بین کامران و چیزی که برایش باقی مانده در نوسان است و آیدا که ناگهان از راه میرسد و پر از شور و تمنای زندگیاست اما شهبازی سرنوشت مشابهی را برای آدمهای قصهاش برمیگزیند و این گونه اعتراضش را برملا میسازد.
نفس عمیق خفقان مورد نظر فیلمساز در قبال شخصیتها را با استفاده از خلق فضا به تصویر کشیده است. حضور سرما را با تمام وجود میتوان در فیلم حس کرد. منصور همواره دست در جیبهایش دارد و کامران که در اغلب لحظات حالتی کز کرده دارد و آیدا هم که همیشه پوستش از سرما قرمز است. رنگ آبی در بیشتر لحظات فیلم رنگ غالب است و علاوه بر تبیین مفاهیمی همانند مرگ، سرمای نفس عمیق را دو چندان کرده است: از همان تصویر کامران در زیر آب که موهایش شبیه جوهری سیاه به نظر میرسد که در آب ریخته شده تا رنگ دیوار مسافرخانه و پولیور آبی رنگ که از مهمترین عناصر تصویری فیلماست و به بهانه آن میتوان در مطلبی جداگانه به نشانهشناسی آن در فیلم پرداخت تا روسری ِ آبیرنگی که آیدا در آخرین حضورش به سر میکند حتی حضور آفتاب بیش از آنکه گرمایش احساس شود، سرمای فضا را شبیه به زمستانهایی کرده است که چندان زیبا نیستند. با وجود حضور آفتاب همهچیز سرد و کسالتبار است و اینها همه مختصات زمستانهای بیبرکت تهران در این سالهاست. به جرات میتوان گفت شهبازی هیچگونه زیبایی مربوط به جغرافیای اثر را در تصاویرش راه نداده و تهران را بیرحمتر و بیروحتر از همیشه، لخت و عریان جلوی چشمان بیننده گذاشته است. دیگر حتی از آیدا با آن سوئیشرت قرمزش که به قول منصور «میتونه منو خوشبخت کنه» هم کاری ساخته نیست.
اما حالا و جدا از تمام محاسنی که در بالا برشمرده شد، چیزی که نفس عمیق را در عبور از بزنگاه تاریخی کنونی همچنان تر و تازه و باشکوه جلوه میدهد، شمایل تلخ و کمنظیری است که شهبازی با پرسه زدنهای منصور و کامران و آیدا در ابرشهر تهران خلق کرده است. شهبازی باهوش خوب میداند که پرسه در سکوت دو جوان که هیچ جایی برای زندگی ندارند را با نمایش دیوارهای خیس باران خورده و بن بستهای بیپایان چگونه موثرتر جلوه دهد یا در چه هوایی نمای مربوط به سد کرج را بگیرد که نهایت کسالت بار بودن را داشته باشد و این گونه است که نفس عمیق بعد از ۱۰ سال همچنان یک سند زنده بصری از تاریخ تهران و جوانانیاست که نمیخواستند همانند پیشینیانشان زندگی کنند اما چشماندازی هم در مقابل نداشتند. درست یا غلط، خوب یا بد، نفس عمیق به خاطره جمعی نسلی بدل شد که فریادهایشان هیچ گاه فرصت شنیده شدن پیدا نکرد و در اعماق ناپیدای زمان آرامآرام محو شد.
بهمن شیرمحمد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست