سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سکو های خالی


سکو های خالی

دغدغه ای بزرگ دور از چشم مسئولان فوتبال

فوتبال جذاب‌ترین و پرتماشاگرترین ورزش جهان است و این همه هیجان را کسی به این ورزش نمی‌دهد جز علاقه‌مندان و علی‌الخصوص تماشاگران حاضر در ورزشگاه‌ها. راستی چرا مسئله بازی در خانه و خانه حریف این‌قدر مهم است.‌ آمار نشان می‌دهد که اکثراً میزبان‌ها پیروز می‌شوند یا کسی که در بازی برگشت میزبان است غالباً برنده است. آیا اینها از اثرات حضور تماشاگر نیست؟

به‌دنبال استثنائات نمی‌روم. بحث ما یک بحث کلی است. هرگز فراموش نمی‌کنیم در یک بازی وسط هفته در ورزشگاه آزادی بیش از ۹۰ هزار تماشاگر برای یک بازی لیگ می‌آیند، چرا برای دربی قرمز و آبی، یکی از معظلات، کنترل تماشاگران است؟ و بعضی وقت‌ها می‌گوئیم آزادی برای این بازی کوچک است. یادمان نمی‌رود در فینال حذفی پارسال، در هوای سرد گیلان چقدر تماشاگر آمد. برای بازی منتخب ۹۸ چقدر انسان مشتاق با چتر در هوای سرد و بارانی به استادیوم آمدند و عاشقانه از فوتبال حمایت کردند و لذت بردند ولی همین مردم در بازی‌های تیم ملی حضور نمی‌یابند و انگار با تیم ملی قهرند یا تیم ملی مال آنها نیست. چرا مردم نسبت به دیدن فوتبال ملی کم‌انگیزه شدند. چرا به ورزشگاه نمی‌آیند؟ راستی میانگین تماشاگر بازی‌های ملی از زمان مربیگری علی دایی چقدر بوده است؟ چرا در بازی رسمی با سنگاپور فقط چندهزار نفر می‌آیند؟ چه اتفاقی برای تیم ملی و مردم افتاده است که از هم دور مانده‌اند؟ به‌راستی چرا برای یک بازی لیگ که فقط سه امتیاز دارد و امکان جبران آن در صورت شکست در طول فصل بسیار زیاد است این همه تماشاگر می‌رود ولی برای بازی‌های محدود تیم ملی که در صورت از دست دادن امتیاز، کار بسیار سخت می‌شود کسی نمی‌رود؟ یادمان باشد در همین دوره مقدماتی جام جهانی ما در سه بازی اول شش امتیاز از دست دادیم و کارمان گره خورد اما ۹۰ هزار نفر ندیدیم؟ چرا آنهایی که وقتی تیم ملی می‌بازد، کمیته بررسی علل شکست بی‌نتیجه تشکیل می‌دهند ولی امروز دم بر نمی‌آورند و اصلاً نمی‌بینند، که دم برآورند. شاید مردم هم مثل مسئولین شده‌اند و تا کارد به استخوان نرسد و احساس خطر نکنند از تیم ملی حمایت معنوی نمی‌کنند؟!‍ مگر ما فدراسیون برتر نیستیم و به هواداران خونگرم خودمان نمی‌بالیم، پس آنها هنگام بازی کجایند؟ مگر ما در مطبوعات، رسانه‌ها، مصاحبه‌ها و... این‌قدر از تیم ملی نمی‌گوئیم. چرا مردم با تیم ملی آشتی نمی‌کنند. به‌نظر حقیر چند علت وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌کنم.

● عدم‌ارتباط عاطفی و محبت‌آمیز سرمربی تیم ملی با مردم

همه ما می‌دانیم که علی دایی چگونه شخصیتی دارد. او در کار خود بسیار با اراده، با انگیزه و موفق است و این را به همگان ثابت کرده است؛ اما این را هم می‌دانیم که او در ورزشگاه‌ها زیاد محبوب نیست و هیچکس هم به‌جز خودش مقصر نیست؛ چرا که دوست داشتن یک امر زوری نیست. اگر اندکی برگردد و به گذشته نگاه کند خواهد دید خیلی از بازیکنان و مربیانی که حتی یک‌دهم افتخارات و سوابق او را ندارند بسیار محبوب‌تر از او هستند. چرا؟‍! قصد قیاس فنی ندارم اما در فصل قبل افشین قطبی با حرف‌هایش و نحوه ارتباط برقرار کردن با تماشاگران، همه را مجذوب خود کرده بود و حتی استقلالی‌ها به او احترام می‌گذاشتند و خیلی‌ها برای دیدن او به ورزشگاه می‌رفتند. او احساساتش را با تماشاگران تقسیم می‌کرد؛ به انحای مختلف، و تماشاگران نیز با او رفیق بودند. انگار سکوها نیمکت ذخیره تیم بود که او بر آنها هم تسلط داشت و دیدیم که نتیجه هم گرفت. یا همین غلام پیروانی عزیز که ده سال است که فقط به دسته دوم نمی‌رود، می‌برد محبوب است، می‌بازد محبوب است و همه او را در سراسر ایران دوست دارند و هیچکس خواهان شکست او نیست. کلید موفقیت او

و امثال او در پشتوانه مردمی است که سرمربی فعلی تیم ما باید آن را تمرین کند.

● عدم ارائه بازی‌های جذاب از سوی تیم ملی

از وقتی که علی دایی سرمربی تیم ملی شده است می‌بینیم که تیم ملی بیشتر نتیجه‌گرا بازی می‌کند. من هم با این تز موافقم اما نه در برابر همه؛ همه حریفان که عربستان و کره نیستند، ما در برابر همه یکسان بازی می‌کنیم. سه تساوی در دور اول مقدماتی و برتری با گل مشکوک به آفساید فریدون زندی مقابل امارات، هنرنمایی‌های رحمتی مقابل عربستان، کره‌شمالی و... باعث شدند نتیجه‌ها به نفع سرمربی رقم بخورد؛ ولی همیشه درب روی یک پاشنه نمی‌چرخد. ما توقع نداریم مثل بارسلونا بازی کنیم و ببریم ولی توقع داریم مقابل سنگاپوری‌ها کمی هم فانتزی بازی کنیم تا مردم برای دیدن یک بازی جذاب ترغیب شوند و به استادیوم بیایند. این توقع زیادی نیست. راستی اگر بازیکن سنگاپور اخراج نمی‌شد تکلیف چه بود؟ آیا باز هم ۶ گل می‌زدیم. گره‌های تاکتیکی ما در همه بازی‌ها عیان است و این مسئله همواره مشهود بوده که تا به دردسر نیفتیم، جرأت ریسک کردن نداریم. حتماً باید برای گریز از شکست ریسک کنیم و این در تفکرمان نیست که گل اول را بزنیم. به‌هرحال اگر تغییری در نوع فوتبالمان بدهیم، می‌توانیم تماشاگران را با فوتبال ملی آشتی دهیم.گرفتاری مسئولان سازمان تربیت‌بدنی و رئیس فدراسیون فوتبال در حاشیه‌های فوتبال و غافل ماندن از تیم ملی؛ از جریانات کنار گذاشتن علی کریمی در تبریز گرفته تا کاندیداتوری کمیته ملی المپیک، افتضاح المپیک، دوشغله بودن آقای رئیس فدراسیون - البته آن موقع که دو شغله بود بیشتر به کار فدراسیون می‌رسید تا حالا که یک‌شغله است- اگر کسی نداند فکر می‌کند آقای تاج رئیس فدراسیون است. قضیه انتخاب سرمربی تیم امید، ماجراهای تازه برکناری فتح‌الله‌زاده و... ؛ مصطفوی، قطبی، دی‌کارمو، مارکو و... بماند. حال با این همه کار، وقتی هم می‌ماند که به تیم ملی فکر کرد.

● نیامدن لژیونرها

این درست که ما برای تیم‌های کوچک نباید همه نیرویمان را خرج کنیم اما باید یادمان هم باشد که برای چه کسانی بازی می‌کنیم. علی دایی خود نماد این بود که برای همه بازی‌های مهم و غیرمهم، دوستانه و رسمی به تیم ملی می‌پیوست و حتی قید بایرن را می‌زد، چون می‌دانست که تیم ملی از همه مهم‌تر است. اما الان دیگر کسی مثل او فکر نمی‌کند و شاید خود او هم تغییر عقیده داده است. اگر این بازی همه لژیونرها حداقل در ورزشگاه بودند آیا عده‌ای برای دیدن آنها نمی‌رفتند. آیا شاهزادگان فقط برای نبردهای بزرگ هستند؟حال که این‌قدر ایراد گرفتیم اجازه بدهید که یک راه‌حل هم ارائه دهیم. آیا ایتالیا، اسپانیا، آلمان، برزیل و انگلستان همیشه در یک ورزشگاه بازی می‌کنند. نه اصلاً این‌طور نیست پس ما هم می‌توانیم این‌چنین بازی‌هایی را که احتمال آمدن تماشاگر نزدیک به صفر است به شهرستان‌های کوچک‌تر ببریم تا آنها هم احساس مالکیت تیم ملی را داشته باشند.در پایان باید عرض کنم که مردم فوتبال‌دوست ما فوتبال فهم نیز هستند و عاشق کور نیستند. آنها همه‌چیز را از همه‌کس بهتر می‌دانند و مسئولان فوتبال می‌توانند بیلان کار خود را در حضور و استقبال تماشاگران از بازی‌های ملی ارزیابی کنند و آن‌گاه متوجه می‌شوند که چرا مردم به تیم باشگاهی‌شان اهمیت می‌دهند ولی به تیم ملی اهمیت زیادی نمی‌دهند. آیا مردم تیم ملی‌شان فوتبالشان را دوست ندارند؟ نه هرگز این‌طور نیست بلکه این نتیجه علمکرد رأس تا ذیل سیستم ورزش و فوتبال ماست که فقط حرف می‌زنیم و ادعاهای بزرگ داریم ولی از عهده کوچک‌ترین کارها برنمی‌آئیم و مردم با نیامدن به ورزشگاه آزادی یا سکوت، فریاد اعتراض سر می‌دهند. پس بیائیم تا هرچه زودتر این مشکلات را رفع کنیم و مردم را با فوتبال ملی آشتی دهیم به امید حضور پنجاه هزار تماشاگر در هوای سرد وسط هفته در بازی بی‌اهمیت با گوام در ورزشگاه آزادی.

محسن زندیه



همچنین مشاهده کنید