جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انتخاب زیدان


انتخاب زیدان

زین الدین زیدان, كه حالا می توان او را در كنار پله و مارادونا و بكن باوئر و كرایف و سه چهار نفر دیگر از افسانه های تكرارناشدنی تاریخ فوتبال دانست, با بینندگان بازی فینال جام جهانی ۲۰۰۶ چنین كرد

● زیبایی شكست از منظر زین الدین زیدان

چند ساعت بعد از دیدار فینال جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان، خبرنگار شبكه ای بی سی آمریكا كه بازی را در میدان بزرگی در شهر برلین نگاه می كرد، گزارشی از بازی روی سایت خبرگزاری مخابره كرد كه بخش قابل توجهی از آن به صحنه اخراج زین الدین زیدان كاپیتان تیم ملی فوتبال فرانسه اختصاص داشت. طبق گزارش این خبرنگار جمعیت عظیمی كه در این میدان برلین گردهم آمده بودند و تعدادشان بیش از ۵۰ هزار نفر، یعنی چیزی نزدیك به ظرفیت استادیوم محل برگزاری بازی بود، بازی را با سر و صدای زیاد تماشا می كردند، از كوچك ترین صحنه ها به وجد می آمدند، درباره هر اتفاقی نظر می دادند و آبجو به دست به استقبال این فینال پر ماجرا رفته بودند. اما لحظه ای كه تلویزیون آلمان صحنه ای را نشان داد كه در آن زیدان با سر ضربه ای بسیار محكم به سینه ماركو ماتراتزی مدافع ایتالیا وارد كرد، تنها لحظه ای در بازی بود كه تا چند ثانیه از آن خیل مست ۵۰هزار نفری صدا درنیامد. این اتفاق به احتمال زیاد در بسیاری از نقاط دنیا، از جمله در جمع های چندنفره ای كه برای دیدن بازی فینال در ایران خانه یك نفر جمع شده بودند تكرار شد و حداكثر واكنش ها اصواتی از سر شگفتی و حیرت بود. همین مكث چند ثانیه ای كافی است تا به این صحنه توجهی خاص نشان دهیم و به آن از زاویه ای متفاوت نگاه كنیم.

حادثه ای كه بتواند ۵۰ هزار جمعیت مست عشق فوتبال را در حال تماشای مهم ترین مسابقه فوتبال چهار سال اخیر ناگهان خفه كند و موجب شود صدا از هیچ كدامشان درنیاید باید چیزی نزدیك به فاجعه باشد، حادثه ای كه بخشی از پیش فرض ها و باورهای تثبیت شده آنان را فروبریزد و وادارشان كند در برخی پیش فرض هاشان تجدید نظر كنند. زین الدین زیدان، كه حالا می توان او را در كنار پله و مارادونا و بكن باوئر و كرایف و سه چهار نفر دیگر از افسانه های تكرارناشدنی تاریخ فوتبال دانست، با بینندگان بازی فینال جام جهانی ۲۰۰۶ چنین كرد. به هیچ وجه شدت ضربه زیدان، نوع ضربه او و واكنش ماتراتزی در این بین مهم نیست، زیدان با ضربه ای بسیار آرام تر هم از زمین بازی اخراج می شد. خشونت بخش انفكاك ناپذیر فوتبال است و تماشای صحنه های خشونت بار فوتبال نه تنها آن جماعت مست را ساكت و میخ كوب نمی كند و آنان را وادار به فكر كردن نمی كند، بلكه مسلماً باعث شادی و تفریح بیشترشان نیز خواهد شد.

همین ماتراتزی كه روز فینال ضربه زیدان بر تن او فرود آمد، بارها و بارها در بازی های مختلف ملی و باشگاهی از این گونه ضربات با آرنج و سر و پا به بازیكنان حریف وارد كرده و بارها از زمین بازی اخراج شده است، اما بعید است كسی ماجراجویی های او را به خاطر داشته باشد. اما این صحنه كه زیدان عامل آن بود، مدت ها در ذهن بینندگان آن مسابقه باقی خواهد ماند. مهم عمل زیدان، شدت ضربه او و بازیكنی كه ضربه بر او وارد شد نیست، آنچه در این بین مهم است سوژه ای است كه ضربه را وارد می كند.«وقتی حس كردم دارم برنده می شوم، چیزی در درونم پاره شد.» گوینده این جمله نیز فرانسوی است، یكی از قهرمانان دو چهارصد متر كه در یك چهارم آخر مسابقه چندین متر از رقیبانش جلو بود، اما به طرز عجیبی گام هایش را آرام كرد تا دیگران به او برسند و مقام اول را از دست بدهد. این مثال را بودریار در مقاله «در باب تحقق میل در ارزش مبادله»، در كنار مثال های دیگر آورده تا نشان دهد چطور با از بین رفتن ارزش مبادله، ارزش مصرف نیز از بین می رود.

مثال هایی كه مصداق نظریه بودریار باشد بسیار است: در فیلم «تنهایی دونده استقامت»، قهرمان داستان كه امید اول فتح مسابقه دو است، در چندمتری خط پایان ناگهان می ایستد و رد شدن حریفانش را از خط پایان نگاه می كند. شاید اگر زین الدین زیدان می خواست به سئوال اول تمام تماشاگران مسابقه فوتبال بعد از فینال جواب دهد و بگوید كه در آن لحظه «چه در سر زیدان گذشت»، پاسخ مناسب چیزی شبیه حرف همان دونده چهارصد متر هم وطنش باشد. دلایل زیادی در دست داریم كه واكنش زیدان صرفاً یك عكس العمل غیرمترقبه و واكنشی تصادفی نبود. هر كس كمترین علاقه ای به مسابقات فوتبال داشته باشد و در حد تماشای بازی های بزرگ فوتبال را دنبال كند زیدان را به خوبی می شناسد و می داند بازیكنی نیست كه نتواند اعصابش را كنترل كند. زیدان در میانه زمین بازی می كرد، در حفظ توپ استاد بود و تكنیك حیرت انگیزی داشت و با این وجود از جنگ های تن به تن نمی ترسید و هیچ وقت مراقب ساق هایش نبود. بازیكنی كه چنین ویژگی هایی داشته باشد به چنین درگیری هایی عادت دارد. هنوز چند سال از دورانی كه بازیكنان سیاه پوست باشگاه های ایتالیا چندین بازی لیگ كالچو را به خاطر توهین های نژادپرستانه تماشاگران و بازیكنان حریف تحریم كرده اند نگذشته است و ماجرا اگر اشتباه نكنم مربوط به دورانی است كه زیدان در یوونتوس بازی می كرد. بازیكنی با تجربه و سن او كه تجربه بازی در نژادپرست ترین لیگ اروپا را دارد فحش و توهین در زمین كم نشنیده است و به احتمال قریب به یقین بسیاری قبل از ماتراتزی، زمانی كه زیدان هنوز اسطوره نشده بود و در یوونتوس بازی می كرد، با واژه هایی ركیك تر از بازیكن ایتالیا زیدان را مخاطب قرار داده اند و واكنشی از او ندیده اند، هرچند كه هنوز واقعاً نمی دانیم ماتراتزی چه گفته است.

نحوه واكنش نشان دادن زیدان در زمین نیز دلیلی بر این مدعا است. زیدان بیش از پنج متر با بازیكن حریف فاصله داشت، برگشت و چند گام به سوی او برداشت و با ضربه ای حساب شده و خونسردانه، بدون این كه هیچ نشانی از عصبی بودن و خشم در حركاتش باشد، مدافع ایتالیا را به زمین انداخت. از سویی، زیدان به هیچ وجه ابراز ندامت نكرده است.

هر چند رسانه های فرانسه به شدت او را تحت فشار گذاشته اند و به خاطر این كارش به زیدان حمله می كنند و سئوال های مضحكی از قبیل «آقای زیدان! جواب بچه هامان را بدهید!» مطرح می كنند، اما او بدون این كه درباره محتوای حرف های مدافع ایتالیا چیزی بگوید، با سكوتش از عمل خود دفاع می كند. كار زیدان با تكل دكو بازیكن پرتغال، كه پس از عدم رعایت بازی جوانمردانه از سوی بازیكن هلند با حالتی عصبی روی پایش تكل رفت، یا كارهایی كه دور از چشم داور و زیركانه توسط بازیكنان بزرگ، مثلاً میشاییل بالاك، انجام می شود، زمین تا آسمان فرق داشت. كار زیدان فراتر از معیارهای مرسوم سنجش تخلف ها در فوتبال بود، به این دلیل كه در فاصله یك قدمی تبدیل شدن به اسطوره مطلق تاریخ فوتبال فرانسه، چیزی در درون او پاره شد و از بین رفت. بودریار در مقاله اش، جایی در تحلیل واكنش ورزشكاران می نویسد: «فرمان رسمی، كه به منزله نیاز فردی (نیاز به بردن و غیره) تنظیم و هماهنگ می شود، چیزی دیگر را ریشه كن و جابه جا كرده است، یعنی همان طلب یا خواستی كه دقیقاً ضد فرمان رسمی است.» آن ورزشكاری كه ۱۰۰متر آخر را آرام می دود تا دیگران به او برسند و زین الدین زیدان كه در یك قدمی موفقیت چنین همه چیز را ویران می كند، در برابر فرمان «موفق شو! پیروز شو! برای خودت و وطنت افتخار به چنگ آور!» می ایستند.

امیر احمدی آریان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.