جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
معزل
شاید تا حالا با خود فکر کرده اید، که : چرا اشخاص حقوق همدیگر را رعایت نمی کنند؟، به همدیگر احترام نمی گذراند؟، از قوانین سرپیچی می کنند؟، از شرف و انسانیت خود سرپیچی می کنند؟. چرا شخصی گرفتار مواد است؟، یا چرا شخصی قتل انجام می دهد؟، یا چرا شخصی از علم خود در حیطه ی اجتماع سوء استفاده می کند؟، یا چرا شخصی درصدد اذیت و آزار دیگران است؟، یا این که چرا شخصی در کمین شخص دیگر، برای ضربه زدن است؟، یا این که چرا خانواده ای گرفتار فقرند؟ گرفتار جهلند؟، یا این که چرا جنگ می شود و هزاران چرای دیگر.
اگر مقالات قبلی این جانب را خوانده باشید، در مقاله ی « فرهنگ اینترنت »، معنی فرهنگ را بیان کرده ام و مفصلاً درباره ی آن صحبت شده است. بیان کردیم که فرهنگ، یعنی : « راهکار اختیاری اجرای نیاز اختیاری». در این معنی می توان به راحتی به علت و دلیل اساسی معزل های جامعه ی خود پی ببریم. هر انسانی دارای اختیار است و در مقاله ی ذکر شده راجع به این موضوع صحبت شده است که اختیار انسان دو جنبه ی منفی و مثبت دارد. اختیار انسان بی ربط با معزل ها نیست و کاملاً به این مقوله ربط دارد. خود خوبی و بدی هم در این زمینه تأثیر گذار است.
در تعریف فرهنگ، نیاز هم هست و این هم مقوله ی دیگری است که در معزل های اجتماعی نقش دارد.
با درنظر گرفتن اختیار و نیاز و فقر انسان، می توان گفت معزل از زمانی آغاز می شود که نیاز و فقری برای شخص لزوم پیدا کند. وقتی شخص احساس نیاز و فقر می کند، درصدد برآوردن این نیاز و فقر است. حال شخص اگر متدین و باخدا باشد، از جنبه ی مثبت اختیار خود، برای برآوردن نیازش اقدام می کند و اگر شخص غیر از این باشد، از جنبه های منفی اختیارش مدد جویی می کند. وقتی شخص برای برطرف کردن نیاز و فقر خود، از جنبه ی مثبت اختیار استفاده می کند، بدون شک جامعه گرفتار معزل نمی شود و حتی خود شخص هم گرفتار معزل نمی شود. اما اگر شخص طبق جنبه ی منفی اختیار خود اقدام به برطرف کردن نیاز و فقر کند، سبب ایجاد معزل، نه تنها برای خود، بلکه برای دیگران هم می شود.
پس به روشنی مشخص است که اساسی تری عامل ایجاد معزل، وجود نیاز است. به ترتیب، استفاده از یکی از جنبه های اختیار و راه ها و ابزار برآوردن نیاز و فقر، منجر به معزل می شوند.
اگر به یاد داشته باشید، در مقاله فرهنگ اینترنت از روابطه ی آدم و هوا سخن به میان آوردیم، که نیاز منجر به تفکر، و سپس ایجاد راهکار و بعد اجرای راهکار شد، تا یک رابطه ی فرهنگی بین آدم و هوا شکل گیرد. در این مبحث، چون ذات آدم با طهارت و پاکی سرشته بود و خوی و خصلت خوبی داشت، فرهنگی را پدید آورد که توانست به وسیله ی آن با اجتماع ارتباط برقرار کند. می خواهم بگویم که تفکر بر ورود به اجتماع، لازمه ی ارتباط فرهنگی است. حال این تفکر و ارتباط، مطابق جنبه های دوگانه ی اختیار طراحی می شوند. بدین صورت که اگر تفکر و ارتباط بر اساس جنبه ی خوبی اختیار باشد، فرهنگ خوب ساخته شده و این خود به خود معزل ایجاد نمی کند، بلکه سبب ارتقاء اجتماع می شود. اما اگر تفکر و ارتباط از راه جنبه ی منفی اختیار صورت گیرد، منجر به ایجاد معزل می شود.
شخصی را تصور کنید که در زمینه ی کاری خود موفق است. چنین شخصی از نظر شخصی دیگر، آدمی موفق است و این ایده شخص را تحریک می کند که چرا او این گونه است و من نیستم(چشم و هم چشمی). چنانچه بر این تفکر اصرار بورزد، این مسأله برای او بزرگ جلوه می کند و اختیار او را در زمینه ی تفکر و ارتباط تحریک می کند، تا شخص یا با او، یا علیه او شود. اگر جنبه ی مثبت اختیار او، تفکر و ارتباط مثبت را در او تحریک کند، شخص رابطه ی دوستانه و صمیمانه ای با او برقرار می کند و سعی در ارتقاع کار و پیشه ی خود دارد. اما اگر جنبه ی منفی اختیار، تفکر و ارتباط منفی او را تحریک کند، سبب ایجاد معزل در تفکر و ارتباط بین دو شخص می شود، که حتی گاهی طرف مقابل، با وجود دیدن صدمه ها و معزل ها در کار، نمی داند که از طرف چه کسی این معزل ها برای او ایجاد می شود.
هدف این است که بیان کنم که معزل ها ناشی از کمبود معرفت بر اختیار و فرهنگ و شیوه ی تفکر و ارتباط در ارتباط ها می باشد. این ارتباط ها می تواند هر چیزی باشد.
اما برای شناخت اختیار انسان آن گونه که هست چه کرده ایم؟
آیا اختیار را به درستی شناختیم و فهماندیم؟
اما برای فرهنگ باید چه کار کنیم؟
آیا فرهنگی که در جامعه حاکم شده است، مفید و قابل قبول است؟
آیا فرهنگ سازی فقط با بیان و سخن گفتن در رسانه های جمعی کفایت می کند؟
آیا شیوه ی تفکر و ارتباط را آموخته ایم؟
امروزه با توجه به مسائل خاص جهانی(از جمله بحران، نیاز و فقر، رقابت های ناسالم و ... ) متأسفانه همه ی شئونات زندگی انسان تحت تأثیر قرار گرفته است و دامنه ی آن منجر به بیشترین معزل ها در عرصه ی اجتماعی شده است. معزل های شخصیتی، معزل های اینترنتی، معزل های اداری، معزل های خانوادگی، معزل های کاری و .... همه و همه ناشی از کمبود علم و آگاهی از اختیار و فرهنگ و شیوه ی تفکر و ارتباط می باشد.
اما راهکار چیست؟
اگر به دقت به مطالب توجه کرده باشید، می فهمید که رابطه ی بین اختیار و فرهنگ و شیوه ی تفکر و ارتباط، بسیار به هم وابسته هستند. وقتی می خواهید فرزندتان در سنی که برای خوردن غذا آماده است، خودش غذا بخورد، به او شیوه ی استفاده از ابزار برای خوردن غذا را یاد می دهید، و این یاد دهی از زمان توانایی فرزندتان برای کسب غذا خوردن مستقل است. یا وقتی فرزندتان نیاز به یادگیری و آموزش برای باسواد شدن را داشت، او را راهی مدرسه می کنید. در مدرسه هم برای باسواد شدن فرزندان، شیوه ای اصولی برای طرز یاد دهی، هم در معلمان و هم در کتاب ها، ارائه شده است.
حال با این بیان ها، جای این مسأله هست که چرا برای ارتقای کیفیت اختیار فرزند و کیفیت فرهنگ و کیفیت تفکر و ارتباط، از همین زمان استفاده نشود؟
به نظر من برای از بین رفتن معزلات جامعه و خانواده باید :
برای فرزندان تازه درس آموخته، کتابی اختصاص داده شود، تا اختیار و جنبه های آن و فرهنگ و همچنین تفکر و ارتباط را برای آن ها شناسانده وآموزش دهیم، همان طور که استفاده از ابزار برای غذا خوردن و درس یاد گرفتن را می آموزانیم.
در نوجوانان و جوانان هم باید به همین صورت اما با ابزار بیشتر، اختیار و جنبه های آن، فرهنگ، تفکر و ارتباط را بشناسانیم تا بتوانیم در نوجوانان و جوانان معرفت و شناخت اختیار و فرهنگ و تفکر و ارتباط را پرورش دهیم.
وقتی معرفت و شناخت هر فردی از اختیار و جنبه های آن، و فرهنگ و جنبه های آن از نظر اختیار، و تفکر و ارتباط و جنبه های آن از نظر اختیار و فرهنگ، افزوده شود، و آگاهی و معرفت از تأثیرات مفید و هشدار از مضرات و خطرات اختیار و فرهنگ و تفکر و ارتباط و جنبه های آن ها، افزون شود، بدون هیچ شکی اجتماع از معزلات خالی می ماند، چرا که شخص از ظاهر و باطن فواید و عواقب اختیار و فرهنگ و تفکر و ارتباط، آگاه است.
هیچ انسانی دوست ندارد که گرفتار معزل شود. همه ی انسان ها در باطن و ظاهر پاک و طاهر به دنیا آمده اند، اما به واسطه ی نداشتن علم و معرفت نسبت به اختیار و فرهنگ و تفکر و ارتباط و جنبه های آن ها، گرفتار معزل های اساسی شده اند.
این که می گویم انسان ها همه پاک و طاهر به دنیا آمده اند، به این دلیل است :
تصور کنید زخمی روی دستتان اییجاد می شود. این زخم دردناک است و در خاطرتان می ماند. حال تصور کنید شادی ای به سراغ شما می آید. این شادی زودگذر است و به مرور آن را فراموش می کنید. اما آن زخم را به یاد دارید.
چرا زخم را به یاد دارید اما شادی را نه؟
مثال دیگری را بیان می کنم تا مطلب روشنتر شود :
دریا را در نظر بگیرید؛ وقتی رودی به آن وارد می شود، دیگر آن رود، رود نیست، در دریا هم پیدا نیست. چرا که در آن محو شده است.
حال تصور کنید که ماده ای در دریا جاری شود که در آن باقی می ماند و مشخص است و از نظر ما لکه ای برای دریاست و این در دریا می ماند.
با تفکر در این مثال ها ارجاع می کنیم به انسان :
حال مثال شادی انسان و فراموشی آن، و مثال زخم انسان و فراموش نشدن آن، مثال ورود رود به دریا و ورود آلودگی به دریاست.
این نکته دلیل قاطع و برانی است که کالبد انسان پاک و طاهر و سالم و پر از شادی است. به همین دلیل وقتی انسان شادی می کند، چون در شادی بی کران جسم و روح ادغام می شود، فراموش می شود، اما وقتی زخم می خورد، چون زخم مغایر با پاکی و شادی و طهارت درونی انسان است، در کالبد و روح و روان انسان شناور می ماند و فراموش نمی شود.
« به امید داشتن اجتماعی بدون معزل »
سید احسان راستگو سوق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست