یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جوانی از منظر معصومان ع


جوانی از منظر معصومان ع

رسول گرامی اسلام در طول سالیان نبوت خود چه در مکه و چه در مدینه بلکه در تمام دوران عمر پر برکت خویش با این قشر رابطه خوبی داشت حتی نسبت به برخی جوانان غیر مسلمان نیز عنایت ویژه داشت

در نظر پیامبر (ص) این دوران آن چنان مهم و ارزشمند است که به ابوذر غفاری دستور می دهد تا این فرصت طلایی را به عنوان غنیمت تلقی کرده و از آن کاملاً بهره برداری کند و می فرماید: یا أباذر اغتنم شبابک قبل هرمک (۱)؛ ای ابوذر از جوانی خود پیش از فرا رسیدن دوران پیری کاملاً استفاده کن. پیری دوران استفاده از ذخیره ها است نه ذخیره سازی . بدین جهت پیامبر (ص) از ابوذر می خواهد تا قدر جوانی خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه کند.

● بهره جوانی

عمروبن حمق خزاعی ، یکی از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمؤمنان (ع) بود که سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت سر مقدش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.

او هنگام جوانی برای پیامبر (ص) آب برد ، پیامبر (ص) پس از آشامیدن در حق او دعا کرد و چنین فرمود: اللهم امتعه بشبابه ؛(۲) خدایا او را از جوانی بهره مند ساز.

دقت در این ماجرا و دعای پیامبر (ص) بسیاری از مسائل را برای ما آشکار می سازد؛ زیرا آثار جوانی در نظر مبارک پیامبر (ص) آن قدر مهم بوده که درباره عمرو چنین دعایی می کند.

تأثیر این دعای مستجاب درباره عمرو فقط برای این نبوده که وی از نظر ظاهری و شکل و قیافه جوان بماند؛ چرا که این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانی بسیار ناچیز است؛ گفتنی است که عمرو در اثر دعای خیر پیامبر (ص) تا هشتاد سالگی از روحیه ای جوانی برخوردار بود.

پیامبر دعا کرد تا فکر و اندیشه عمرو مانند یک جوان و سلامت جسمی او، سلامت یک جوان ، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یک جوان با نشاط و سالم همچنان باقی بماند. در نتیجه او با این که هشتاد سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذارانیده بود اما همچنان قوی و نیرومند در کنار امیرمؤمنان (ع) در صحنه های نبرد می غرید و می خروشید ؛ گویی فراموش کرده بود که هشتاد سال از عمر شریفش می گذرد.

● دل جویی از جوانان

رسول گرامی اسلام در طول سالیان نبوت خود چه در مکه و چه در مدینه بلکه در تمام دوران عمر پر برکت خویش با این قشر رابطه خوبی داشت؛ حتی نسبت به برخی جوانان غیر مسلمان نیز عنایت ویژه داشت ؛ به گونه ای که آنها را متمایل به اسلام می نمود . گاه که برخی از آنان را نمی دید تفقد کرده به سراغشان می رفت. آورده اند:

نوجوانی یهودی در مدینه همواره به حضور رسول خدا (ص) می آمد؛ به حدی که رابطه اش با آن حضرت خصوصی شده بود و پیامبر (ص) او را برای پیام رسانی به اطراف می فرستاد و ...

پیامبر (ص) چند روز او را ندید. از اصحاب احوال او را پرسید. یکی گفت: او در بستر مرگ است و گویی امروز آخرین روز او در دنیا و نخستین روز او در آخرت است. پیامبر (ص) همراه چند نفر از اصحاب به خانه او رفت و او را بیهوش دید. وجود مقدس رسول اکرم (ص) مایه برکت بود وقتی شخصی را صدا می زد هر چند او بیهوش باشد پاسخ آن حضرت را می داد.

رسول خدا (ص) او را صدا زد . نوجوان یهودی، چشمهایش را گشود و عرض کرد: لبیک یا اباالقاسم . حضرت به او فرمود: به یکتایی خدا و رسالت من از جانب خدا گواهی بده.

نوجوان به پدرش که در کنارش بود نگاه کرد و به خاطر رعایت پدرش که یهودی بود چیزی نگفت.

پیامبر (ص) برای بار دوم او را به یکتایی خدا و رسالت خود دعوت کرد. او باز پدر خود را دید و چیزی نگفت .

برای بار سوم نیز این کار تکرار شد.

پدرش به زبان آمد و گفت: فرزندم ملاحظه مرا نکن؛ اختیار با خودت است هر چه می خواهی بگو. در این هنگام نوجوان گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد.

رسول خدا (ص) از پدرش درخواست کرد که از آن ها فاصله بگیرد تا خود به مسائل کفن و دفنش بپرداز. سپس به یاران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده کفن کنید. آنان نیز پس از غسل و کفن جنازه او را به حضور رسول خدا آوردند.

رسول خدا (ص) بر پیکر جوان تازه مسلمان نماز خواند و پس از پایان مراسم دفن پیامبر (ص) به خانه خود بازگشت ؛ در حالی که می فرمود: الحمد لله الذی انجا بی الیوم نسمه من النار ؛ سپاس خدای را که امروز به وسیله من انسانی را از آتش جهنم نجات داد. (۱)

پی نوشت:

. بحارالانوار ج ۷۷ ، ص ۷۵

. سفینه البحار ج ۲ ص ۲۶۰

. داستان بوستان ج ۳ ، ص ۳۲۳

منبع : سایت فاتح نت