پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مبانی معرفتی تحزب اسلامی

عارف حکیم، آیتالله محمد علی شاهآبادی (قدس سره) به اذعان دیگر علما و عرفای معاصر از عرفای قرن حاضر است و تا جایی که میدانیم، ایشان را مؤثرترین فرد در شکلدهی عرفان حضرت امام خمینی(ره) دانستهاند که اگر همین یک سخن را بپذیریم، بسنده است از آن که برای شناخت ایشان و افکارشان تلاش کنیم؛ هر چند تنها دو کتاب و سه رساله مکتوب از ایشان در دست باشد.
ایشان نظریات خود را پیرامون محور فطرت الهی انسان سامان دادهاند تا جایی که به «فیلسوف فطرت» ملقب شدهاند که در جای خود، محل تأمل است. معروف است که حضرت امام(ره) درباره ایشان فرمودند: « من در عمر خود، روحی لطیفتر از روح مرحوم شاهآبادی ندیدم.»
امام(ره) هفت سالی که مرحوم شاهآبادی در قم حضور داشتند، در درس ایشان شرکت کردند و تأکید داشتند که « اگر آیتالله شاهآبادی هفتاد سال تدریس میکرد، من در محضرش حاضر میشدم، چون هر روز حرف تازهای داشت.»
عارف کامل آیتالله شاهآبادی از مبارزان دوران رضاخانی است و تحصن یازده ماهه وی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در اعتراض به جنایات رضاخان معروف است. در همان دوران و در ایام محرم، ایشان یک دهه منبر میروند و این سخن را سه بار، اول، وسط و پایان منبر هر شب تکرار میکنند: «خدایا! تو شاهد و گواه باش که این مرتبه که این جمله را بگویم، در این ده شب سی مرتبه تکرار کردهام و اتمام حجت نمودهام و برای علمای نجف، علمای قم، اصفهان و مشهد تمام نقاطی که میدانستم و توانستم هم نامه نوشتهام و امشب هم برای آخرین مرتبه در این مجلس میگویم و آن این است که رضاخان، دستنشانده انگلیس است و هدفش، اعدام قرآن و اسلام است و اگر با من روحانی مبارزه میکند، نه به خاطر خود من است، بلکه به این دلیل است که من مبلغ قرآنم. به دنیا اعلام میکنم که اگر حرکت نکنید، این خبیث اسلام را از بین میبرد.»
اندر احوالات ایشان و درباره شخصیت جامع و کاملش سخن بسیار است و مجال اندک!
«شذراتالمعارف» از گزیدههای ناب اندیشههای ایشان است. به گفته شارح این کتاب، یعنی فرزند ایشان، آیتالله نورالله شاهآبادی، خلاصهای از اندیشه وی نیز به شمار میآید، برای همین است که بررسی آن مفید فایده فراوان خواهد بود. بررسی سه فصل نخست این کتاب در این مجال، نگرش ایشان به تحزب اسلامی و مبانی معرفتی آن را تا حدودی مشخص خواهد کرد و انشاءالله افقهای نوی را در مقابل سایر طالبان حقیقی دین خواهد گشود.
به نظر میرسد توجه جدی به این نگرش معرفتی فطرت محور برای کار تشکیلاتی و حزبی گروههای مسلمان حاضر میتواند مهم باشد و موضوع شناسی، نیازشناسی، مخاطب شناسی و روش شناسیهای کارشان را در صورت تأمل شایسته مورد بازخوانی و اصلاح قرار دهد.
این کتاب کوچک که در حدود سالهای حکومت رضاخان نوشته شده است، دارای نثری مخلوط از فارسی آمیخته به عربی رایج در مجامع علمی حوزوی آن دوران است که مشابه آن را در متونی چون «اربعین حدیث» امام یا «تنبیهالامة و تنزیه الملة» مرحوم نایینی و کتب بسیار دیگر دیدهایم.
بخش نخست کتاب که نام «الشذرة الأولی»؛ توضیح مرام الإسلام فی شفاء صدور الأنام» را بر خود دارد، با طرح مساله ضعف و ذلت مسلمانان در شرایط کنونی آغاز میشود: مدتی است مملکت اسلام به انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال قبیحه مبتلاست... و سپس اظهار تعجب مینماید که در همین حال میبینیم بسیاری از مسلمانان همواره از این وضعیت فقط اظهار تأسف میکنند، غافل از آنکه درد را باید معالجه نمود و مذاکره مرض و تعدد آن، راه علاج نیست! پس باید برای علاج مرضها، نخست آنها را شناخت.
از همین روی، موضوع کتاب را میتوان «آسیبشناسی جامعه اسلامی و ارایه راهکارهای اصلاحی درباره آن» دانست که بخش نخست یعنی آسیب شناسی به طور خلاصه بیان شده، اما در باب راهکار پیشنهادی توضیح بیشتری آمده است.
نویسنده به چهار علت اصلی برای بروز این بیماریها اشاره میکند:
۱) غرور مسلمین به حقانیت خود که صرفا توهمی از داشتن حقانیت است بدون آنکه تلاشی برای احقاق آن صورت پذیرد و اینچنین است که عرصه را دیگران اشغال کرده و اوضاع را در دست گرفتهاند، حال آنکه قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد، چرا که تولید نمازگزار و اقامه نماز را هم بر دوش ما گذارده و نمیفرماید از زنا تحرز نما که منع از وقوع زنا را هم از وظایف ما مقرر داشته است.
۲) ناامیدی از ظهور سعادت دینی و دنیوی که همین ناامیدی به احساس نکردن تکلیف و بیتفاوتی انجامیده و مانع حرکت شده است.
۳) افتراق مسلمین و انفصام خیط اخوت از میانه آنها، که به واسطه اختلاط با اجانب حاصل شده و میرود که به انعدام منجر شود!
۴) نداشتن بیت المال که گسترش اسلام به عِده و همچنین بودجه (عُده) نیازمند است و از همین روی، اخماس و زکوات تعبیه شدهاند.
ایشان پس از آوردن این موارد چهارگانه، علة العلل ضعف مسلمانان را جهل به «مرام اسلام» میدانند که بر پایه حدیث شریف «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی»، دو بخش این مرام عبارتند از: حفظ اختصاص حکومت مطلقه به قرآن مجید و حفظ اختصاص ولایت مطلقه به مقام مقدس حضرت حجت بن الحسن (عج) که رسیدن به این دو مرام، بسته به استحکام روابط مذهبی و دوری گزیدن از آسیبهای نامبرده است.
ایشان در این مرحله وظایفی را برای معتقدان به مرام اسلام میآورند شامل دو اصل بسط معارف و حقایق دیانت (به منزله خیط نبوت و ولایت) و توسعه اجتماعات مذهبی برای دوستی متدینان (به منزله خیط اخوت، رشته برادری) که تحصیل آنان باعث تقویت نیروی اسلام خواهد شد و در زیر آن، چهارده وظیفه جزییتر را نیز نام میبرند که میتواند همچون راهکارهای عملیاتی و مرامنامه یک حزب یا به تعبیر ایشان جمعیت باشد و ذکر آنها قابل توجه خواهد بود.
۱) ترغیب مردم به علما، تشویق محصلان علوم دینی و بازسازی امر معاش آنها و ایجاد مؤسسات آموزش اخلاق و عقاید و احکام.
۲) استحکام اتحاد بین علما برای جلوگیری از تشتت مقلدان ایشان.
۳) تأسیس مجلات دینی برای ترویج مذهب و افعال و افکار جمعیت.
۴) تظاهر به شرع، ترک محرمات، تعظیم شعایر و حضور در اجتماعات اسلامی.
۵) اقتصاد در امر معیشت و ترک دنیازدگی.
۶) ایجاد شرکتهای اقتصادی مبتنی بر قواعد علمی برای تجارت مشروع و صناعت و زراعت و ترویج لباسهای اسلامی.
۷) ایجاد صندوق قرضالحسنه و جلوگیری از نزولخواری.
۸) ایجاد کار برای بیکاران و کمک به فقرا.
۹) دفاع از افراد جمعیت در حوادث.
۱۰) حضور در سختیهای مسلمانان و دیگر معاشرات آنان.
۱۱) حضور یک شب در هفته در مرکز مخصوص جمعیت برای فراگیری مهمات مذهبی و گفتوگو.
۱۲) التزام هر نفر برای هدایت یک نفر که ملتزم به این موارد باشد.
۱۳) ارجاع اختلافات میان افراد جمعیت به هیأت رئیسه.
۱۴) تشکیل بیتالمال از خمس و زکات و دیگر منابع با رعایت قواعدی که از حیف و میل جلوگیری کند و صرف آنها با رعایت اولویتها.
بخش دوم کتاب با نام «الشذرة الثانیة»، شامل ۲۳ معرفت است که با توضیح ابعاد سیاسی دین آغاز میشود و با شرح و بسط مفهوم اخوت اسلامی و ارکان و ابعاد آن ادامه مییابد.
ایشان در آغاز، سیاست را تعریف میکند تا از تعاریف تحریف شده رایج مصون بمانند و آن را «تدبیر در جریان مصالح نوعیه و منع از تحقق مفاسد آنها» میدانند که همان اداره اجتماع و جلوگیری از بروز مفاسد برای مردمان است که بعد فردیاش را «تدبیر منزل» مینامیم. سپس این مفهوم را در اقسام گوناگون دستورها و احکام اسلامی تطبیق میکنند و از آنجا که در هر امر، وجهی از تدبیر اجتماعی و یا دستکم فردی که مصلحت واقع بشر را مدنظر داشته، وجود دارد، نتیجه میگیرند که همه آنها سیاسات الهیهاند؛ از جمله آنها، حدود و دیاتند و مثال قصاص نفس را میآورند که هرچند اعدام فرد رخ میدهد، اما نتیجه جاری شدن آن حکم در سطح پیامدهای اجتماعی آن، به خاطر حب بقا و حب ذات، مانع ارتکاب بیشتر آن در دیگران میشود، برای همین، نتیجه نهایی حفظ نفوس و اینچنین است که «و فی القصاص حیوة یا أولی الألباب».
پس همه احکام اسلامی چه از جهت مصالح اجتماعی و اجراییشان و چه از باب جنبه عبودیت و داشتن مصالح و جلوگیری از مفاسد برای نوع بشر سیاسات الهیهاند و «اغلب احکام واقعیه نیز مشتمل است بر سیاست مثل طهارت و صوم و صلات و زکات و جهاد و بنا بر تحقیق، میتوان گفت که دین اسلام، دین سیاسی است».
راه تحقق این اهداف عالی نیز وجود دو عنصر عِده و عُده است و از آنجا که مسأله مربوط به اجتماع است و نه فرد، باید از عِده آغاز کرد و «لا عِدة إلا بالأخوة، زیرا که عدد هرچند برتر از نهایت بوده باشد، ولی تا جایی که مرتبط نشوند به خیط اخوت، در حکم غیریت و مباینت است» و مَثل اخوت مَثل نخ تسبیح است که تا نباشد، حرکت و جنبش یک مهره به حرکت و جنبش دیگری منجر نخواهد شد و از همین روی، پیامبر اکرم(ص) نیز تا رشته محکم برادری را میان بسیاری از مسلمانان ایجاد نکردند، توفیق نیافتند. برای همین اخوت از احکام سیاسیه الهیه است برای اجرای مقاصد اسلامیه.
نویسنده محترم از این پس به شرح و گسترش مفهوم اخوت، نقش و ارکان آن میپردازند که بحثی لطیف و پرطراوت است، در عین آنکه مبادی حرکت سیاسی اجتماعی اسلام را تشکیل میدهد. معظم له با استناد به آیات «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» و «واذکروا نعمة الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا»، این نکته اساسی را مورد توجه قرار میدهند که خداوند عالم، قرآن مجید را که حبل الله است از عرش الرحمن نازل فرموده بر عرش اخوت انسان، تا فهمیده شود که مستقر قرآن و نوامیس الهیه، جامعه اخوت مسلمین است، البته نمیتوان قرآن را به انفراد نگهداری کرد.
سخن از این پس در توضیح عرش اخوت است که چون هر تختی را چهار گوشه و چهار پایه است، اخوت را نیز زوایا و ارکانی است: انس که بر پایه وفاق و یکرویی است، کمال که بر پایه اتحاد و یگانگی است، عزت که بر پایه تواضع و فروتنی است، عون که بر پایه فتوت و جوانمردی است و نشانههای اینان در حدیثی که شرایط اخوت را ذکر میکند، آمده است: «أولها أن تکون سریرته و علانیته لک واحدة والثانیة أن یری زینک زینه و شینک شینه و الثالثة أن لایغیره علیک مال و لا جاه و الرابعة أن لا یمنعک شیء تناله بقدرته و الخامسة و هی مجمع هذه الخصال أن لا یسلمک عند النکبات».
خلاصه آنکه با توجه به فطرت الهی انسان، عشق را صفت ذاتیه او میشمارند و از همین روی، انسان را انسان نامیدهاند که کثیرالانس و شدیدالانس است؛ «المومن آلف مألوف» و چون انس بر یکرنگی استوار است و انسان با منافق دورو انس نخواهد گرفت، در مذمت نفاق، آیه و روایه بسیار آمده است.
ایشان در این بخش، نکاتی را درباره عقبماندگی علمی مسلمانان میآورند که ناشی از ترک علم و عمل است: «انسان علاوه بر آنکه عاشق کمال است، در معاش و معاد خویش محتاج علم و عمل است لذا مورد عنایت قوه عاقله و عامله شده» و چه احمقند آنهایی که گمان میکنند، دشمنان با آن پیشرفت علمی و صنعتی نوکرشانند و وابستگی خویش و حقارتشان در برابر آنان را نمیبینند که جا دارد بیحسی را به حس و بی غیرتی را به غیرت بدل کنیم و دشمنان را با سلاح علم ناکام گذاریم.
حال، این تذکر بجا را میآورند که چون فهمیدی زندگی موقت دنیوی، جز با علم و عمل اداره نمیشود، خواهی فهمید که زندگی آخرت هم بدون علم و عمل اداره نمیشود و لذا فرمود: «قد أفلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون»، «أی العالمون العاملون» فلذاست که شناخت مبدأ و معاد و بهرهگیری از عالمان به آن عالَم، به علم و عمل مناسب آن و فلاح منجر میشود.
برادری که زشتی تو را زشتی خود بداند و زینت تو را زینت خود، که این حال جز با یگانگی حاصل نمیشود، در رفع نقص و ایجاد کمال در تو تلاش خواهد کرد و همچنین کسی که تغییر شرایطش در رفتار با تو تغییری نمیدهد، دارای فروتنی است و برای تو حفظ عزت خواهد کرد و چه بسا در تو ایجاد عزت نماید.
از آنجا که رفع همه نیازهای مادی به انفراد ممکن نیست، احتیاج و نیاز انسان، مبنای تعاملات اجتماعی و روابط آنان با یکدیگر را میسازد و این حس تمدنی، با رفع احتیاج دو طرفه انجام میپذیرد، اما حس تدین که به واسطه زحمات انبیا در بشر ایجاد شده، مقتضی قیام به حاجت برادر است، ولو حاجتی در مقابل آن نبوده باشد لذا ناموس عون بر قائمه همت عالیه انسانیت مقرر گردیده و اینجاست که میتوان نتیجه گرفت برادر، کسی است که بر پایه یکرنگی با تو انس میگیرد و بر پایه یگانگی، به تکمیل نقص و رفع جهل تو میپردازد و بر پایه فروتنی، تو را عزیز میدارد و بر پایه جوانمردی، تو را یاری میدهد.
علیرضا کمیلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست