یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تراژدی ملی با بودجه یک دلار و شصت و نه سنت


تراژدی ملی با بودجه یک دلار و شصت و نه سنت

یادداشتی بر فیلم«رئیس کل» لارس فن تری یر

فیلم آخر لارس فن تری یر هم به مانند آثار مهم و تاثیرگذار دیگر او به طرز ویژه یی در تاریخ سینما ثبت خواهد شد. آن هم به این دلیل که در فیلم رئیس کل از مدیر فیلمبرداری و کلاً از فیلمبردار خبری نیست. اتوماویژن (Automavision) تکنیک تازه یی در فیلمسازی است که فن تری یر برای اولین بار از آن استفاده کرده است. فیلمبرداری توسط کامپیوتر انجام می شود و کلیه حرکات دوربین از جمله زوم، تیلت و پن بعد از اینکه کارگردان نمای فیکس شده خود را انتخاب می کند به طور اتوماتیک و از پیش تعیین نشده یی انجام می شود. کمدی «رئیس کل» داستان یک شرکت IT است که رئیسی ندارد و «ران» به عنوان موسس این شرکت از اول این موضوع را مخفی نگه می داشته. او به کارمندان شرکت به دروغ اعلام کرده که رئیس کل در امریکاست و همه از طریق ای میل با او تماس دارند. مشکل اول زمانی اتفاق می افتد که «ران» تصمیم می گیرد شرکت را بفروشد و مجبور می شود یک بازیگر بازنشسته و نه چندان حرفه یی را به عنوان رئیس کل استخدام کند و کار فروش شرکت را به او واگذار کند. اما اوضاع خراب می شود و «ران» و «کریستوفر» مجبور می شوند این بازی را ادامه دهند چرا که کارمندان اصلی شرکت «کریستوفر» را می بینند و او هم خود را رئیس کل جا می زند. ایده و طرح اصلی فیلم در ظاهر تکراری و دستمالی شده است ولی فن تری یر کاملاً از زاویه دیگری به اثرش پرداخته است و از آن طنز و اتفاقات عجیب و غریب و کلیشه یی این نوع سینما کاملاً پرهیز کرده و اصلاً چیز دیگری ساخته است. شاید بتوان فیلم را ضعیف ترین اثر فن تری یر دانست ولی برای این کارگردان آوانگارد هیچ چیز نمی تواند ساده و ابتدایی باشد و فن تری یر در همین فیلم هم این را کاملاً اثبات کرده. فیلم با هزینه بسیار ناچیزی و در زمانی حدود ۵ هفته ساخته شده که در نوع خودش می تواند یک نوع فیلم رده ب دانمارکی باشد.

فیلم اکثراً از نماهای داخلی تشکیل شده و کارگردان با به تصویر کشیدن زندگی سرد و بی روح کارمندی ، نشان داده است که حتی این موقعیت به ظاهر کمیک هم نمی تواند به آن طراوت و شادابی خاصی دهد. در این نوع فیلم ها معمولاً با یکسری اتفاق بامزه طرف هستیم و اینکه معمولاً نوعی از طنز کلامی به شدت جریان دارد؛ مثلاً رئیس قلابی از کار شرکت هیچ نمی داند. این موارد تا حدودی در فیلم فن تری یر وجود دارد ولی او آنقدر درگیر ترسیم فضای بی روح و سرد و کسل کننده شرکت است که موضوع به ظاهر کمدی را کم رنگ تر می کند. رئیس کل به نوعی ناقد وضعیت اداری و روابط کارمندان با هم است. شاید به نوعی می توان گفت فن تری یر تقریباً هیچ کدام از شخصیت های فیلمش را دوست ندارد. این را هم اضافه کنم که تماشای فیلم برای بار دوم جذاب تر خواهد بود و احتمالاً بار دوم با طنازی های هوشمندانه فیلم بیشتر درگیر خواهید شد.

اما این تکنیک جدید ظاهراً حسابی فن تری یر را مجذوب خود کرده است. او این گونه توضیح می دهد که این نوع فیلمسازی به او کمک کرده تا صحنه را حقیقی تر از کار درآورد چراکه در اینجا بازیگر به هیچ وجه نمی داند دوربین در چه وضعیتی است و او باید چه حالتی به خود بگیرد. پس با خیال راحت به بازی خود ادامه می دهد و این موضوع یکدستی و ریتم منسجمی را در بازی و حضور بازیگران به وجود می آورد. طبیعی است که بازیگران معمولاً نسبت به حضورشان در نماها و موقعیت شان نسبت به دوربین آگاه هستند که در اینجا این موضوع کاملاً منتفی است.

خلق فضایی مستند گونه و دوری کردن از اغراق به ویژه در بازی ها از ویژگی های اصلی تکنیک روایت در این فیلم است. برای نگارنده جالب است بداند که آیا کیارستمی خودمان هم به این سمت حرکت خواهد کرد یا نه؟

قبلاً از فن تری یر شنیده بودیم که چندان ضدامریکایی نیست و اتفاقاً خیلی چیزها وجود دارد که او در مورد امریکا دوست دارد و آنقدر که ضددانمارکی است، ضدامریکایی نیست. این ضددانمارکی بودن را در فیلم آخر او به خوبی می توان مشاهده کرد. به نوعی می توان گفت اثر او تا حد زیادی غیرانسان گرایانه هم هست. تمام توجه و تمرکز اثر او بر محیط است طوری که شما حتی درجه حرارت و مثلاً میزان سردی هوا را هم به خوبی حس می کنید. روابط انسانی که فن تری یر در فیلم ترسیم کرده آنقدر سرد و بی حس است که به هیچ وجه نمی توان با شخصیتی درگیری ذهنی یا عاطفی پیدا کرد. در واقع این فیلم را می توان تمرین دیگری برای دگما ۹۵ دانست با این تفاوت که به جای ده قانون با یازده تا طرف هستیم (قانون یازدهم؛ اتوماویژن؛ فیلم بدون فیلمبردار).

مفهوم قدرت و تحت کنترل بودن درونمایه فیلم آخر فن تری یر است و جالب اینکه خود کارگردان هم از این موضوع بی بهره نیست چراکه دوربین او قدرت را به دست گرفته و اکنون او تحت کنترل دوربینش است. این مضمون در واقع در سه گانه امریکایی او بی شک بیشترین نقش را دارد و بدیهی است که کارگردان دانمارکی تا حد زیادی تحت تاثیر سه گانه امریکایی خود است. اثر پوچ گرایانه فن تری یر تا حدی هنرمند ضعیف و بازیگر اکنون بی ارزش را مانند عروسک خیمه شب بازی در دست قدرت نشان می دهد ولی جالب است که هیچ اصراری ندارد تا این وضعیت را جدی ادامه دهد. در واقع ویژگی های ضددراماتیک فیلم آنقدر زیاد است که نمی توان به روش کلاسیک با فیلم ارتباط بر قرار کرد و کارگردان هم در به وجود آوردن اختلال در ریتم و فضا در راستای ناسینمای مورد علاقه خود سنگ تمام گذاشته است.

شرکت فیلم سازی فن تری یر (زنتروپا) به تازگی ورشکست شده و این در حالی است که او تا پایان سال بعد قرار است سه گانه امریکایی خود را با فیلم «واشنگتن» به پایان برساند. رئیس کل می تواند در این میان برای فیلمساز ما زنگ تفریحی کم حجم اما پرانرژی و پرسود باشد که فعلاً خبری از هیچ کدام نیست. در آخر بد نیست از مل بروکس کبیر نقل قولی کنم؛ «سینما گران ترین هنری است که تا به حال اختراع شده. لازم نبود که داوینچی برای کشیدن فک پایینی پرتره اش پیش رئیس استودیو برود که بودجه اش را تامین کند. می توانست با یک سکه پنج سنتی یک مداد بخرد و با ۶۹/۱ دلار، یک تراژدی ملی بکشد.»

محمد باغبانی



همچنین مشاهده کنید