یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
شـادی را بـه اگـرها موكـول نكنیـم
ما عادت كردهایم با اگرهایمان زندگی كنیم، اگر بزرگ شدم، اگر در كنكور قبول شدم، اگر به دانشگاه رفتم، اگر فارغالتحصیل شدم، اگر ازدواج كردم، اگر بچهدار شدم، اگر خانه خریدم، اگر ماشین خریدم، اگر بچهها بزرگ شدند، اگر بازنشسته شدم و ... همه ما اگرهای خیلی زیادی را میشناسیم كه روزانه بكار میبریم، اگرها بهانههای آشنایی هستند كه در متن زندگی ما زندگی میكنند.
بهانههایی كه دست به دست هم میدهندتا شاد زندگی كردن و احساس خوشبخت بودن را به تأخیر بیاندازیم، غافل از اینكه زندگی ما در میان همین اگرها اتفاق میافتد. هیچ وقتی برای شاد زیستن و شاد بودن بهتر از همین لحظه نیست. درست در همان لحظههایی كه برای تحقق اگرهایمان نقشه میكشیم و در خستگی این زندگی غرق میشویم، بچههایمان بزرگ میشوند، خودمان پیر میشویم، دوستانمان فراموش میشوندو......
به اگرهایمان هر روز افزوده میشود وقتی یكی از اگرهایمان تحقق پیدا میكند اگرهای متعدد و متنوع دیگری تجلی پیدا میكنند اگر منتظر تحقق اگرها بمانیم لذت شادزندگی كردن فراموشمان میشود. زندگی بدون اگرها امكانپذیر نیست مهم این است كه با دست خودمان بهانه ایجاد نكنیم تا شادیهایمان به فردا موكول نشود. وقتی كه نوبت فردا شد بهانهای تازه پیدا شده تا خشنودی و شاد بودمان را به روز بعد و روزهای بعدش موكول كند.
بسیاری از ما منتظریم تا اگرهایمان به پایان برسد و موانع یكی پس از دیگری از بین بروند غافل از اینكه اگرها و موانع همان زندگی است. شادی و خوشبختی در مقصد اتفاق نمیافتد. بلكه بیشتر در مسیر راه اتفاق میافتد. شادی یافتنی نیست بلكه ساختنی است باید هواسمان باشد كه كلید شادمانی خود را در جیب اگرها قرار ندهیم خوشبختی یك نوع احساس است كه میتواند در همه حال اتفاق بیافتد . یكی از رمزهای شاد بودن، شاد كردن دیگران است. منتظر مرگ عزیزی نباشید كه بعد از فوتش تاج گلی را به مزارش ببرید.در زمان حیاتش یك شاخه گلی را تقدیمش كنید. كسی را كه دوست دارید بعد از مرگش ابرازمحبت نكنید، در زمان حیاتش لبخند كوچكی، قطره اشكی نثارش كنید لازم نیست بعد از مرگش سیل اشك راه بیاندازید.
خانم باربارد آنجلس در كتاب لحظههای ناب زندگی جمله جالبی به شرح ذیل بیان میكند :
اول دلم لك زده بود كه بتوانم دبیرستان را تمام كنم و به دانشگاه بروم. بعد داشتم میمردم كه دانشگاه را تمام كنم و سر كار بروم، بعد دلم لك زده بود كه ازدواج كنم و بچهدار شوم. بعد همیشه منتظر بودم كه بچههایم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول كار شوم. بعد آرزو داشتم كه بازنشسته شوم و حالا دارم میمیرم كه یك دفعه متوجه شدم « اصلاً یادم رفته بود زندگی كنم » شاد بودن و احساس خوشبختی را به اگرهایمان مربوط نكنیم زیرا اگرها پایان ناپذیرند و بیاد داشته باشیم زندگی یك سفر است و هدف نیست.
وبلاگ بهرام جلیلخانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست