شنبه, ۲ فروردین, ۱۴۰۴ / 22 March, 2025
مجله ویستا

بررسی اقتصاد آمریکا از دریچه سینما


بررسی اقتصاد آمریکا از دریچه سینما

نگاهی به قسمت دوم فیلم «وال استریت»

غیر از حباب طمع و تجارت حبابی با توجه به مولفه بصری و روایی که در بطن اثر موجود است و می توان درباره اش رساله ها نوشت موضوع مهم، رابطه موازی حباب طمع و سقوط اخلاقی است. که در این بخش البته با استناد به دیالوگ ها و مجموعه کنش ها و واکنش شخصیت ها انواع سقوط اخلاقی ناشی از تجارت حبابی را بررسی می کنیم.

در قسمت دوم فیلم «وال استریت» می بینیم که «گوردون گکو» بعد از اتمام دوران محکومیت و آزادی از زندان در دانشگاه سخنرانی می کند و می گوید «کسی منو دوباره به یاد چیزی که یک بار گفتم انداخت و آن این که «طمع خوب است» حالا به نظرم این موضوع مشروعیت پیدا کرده، چون هر کسی را که می بینی در حال طمع ورزی است!» عشق، اعتماد، جاه طلبی و خیانت پشت سر هم می آید، اما همه این مؤلفه ها در قالب حباب طمع در فیلم «وال استریت» عرضه می شود، معادل آنچه در دهه۸۰ و همچنین امروز در حال اتفاق است.

بحران جهانی ۲۰۰۸ خیلی متفاوت تر از وقایع ۱۹۸۷ نیست. اتفاقا سخن خوبی است که صحه بر تئوری ارائه شده نگارنده در قالب نقد مردان شرکت می گذارد. بحران مالی نشأت گرفته از نوع مدیریت سیستم سرمایه داری همیشه وجود داشته، اما قبل از سال ۲۰۰۰ حجم تولیدات و ارائه خدمات در شرکت های آمریکایی سبب عریانی این بحران نمی شد. بعد از سال ۲۰۰۰ با افزایش مالیات در نخستین سال ریاست جمهوری جورج بوش و بعد از آن حادثه یازدهم سپتامبر سبب شد، اکثر شرکت های فعال در امر تولید به آمریکای جنوبی و چین نقل مکان نمایند و کوچ دسته جمعی شرکت های تولیدی فرایند سقوط کاپیتالیسم آمریکایی را کاملا تسریع نمود. پس عمده ترین نشانه سقوط اخلاقی با استناد به سخنان کگو از جانب سیاستمداران آمریکایی رقم می خورد که با سیاست های غلط سبب به حاشیه رفتن اقتصاد تولید محور شدند و اقتصاد طمع محور و مجازی را جایگزین آن نمودند. سیاست هایی که سبب شد اقتصاد حبابی جای اقتصاد تولید محور را پر کند که بزرگترین مدل سقوط اخلاقی سیاسی است. استون در این فیلم کاپیتالیسم را در قالب اقتصاد و تجارت حبابی تشریح می کند؛ گکو در همان بخش سخنرانی خود در دانشگاه، اقتصاد مبتنی بر حرص و آز را در قالب اقتصاد حبابی شکل تبیین می نماید، کگو در قسمت نخست سخنانش در دانشگاه غیرمستقیم اشاره می کند که طمع- به تعبیر نگارنده- مایه نجات شرکت های حبابی است. از برآیند سخنان کگو چنین می توان نتیجه گیری نمود که طمع در قالب نوعی میل و غریزه تشریح می شود، در نظام کاپیتالیستی میل به طمع نوعی «غریزه پنجم» (عنصر طمع به تنهایی می تواند آخرالزمان را رقم بزند. برپایه این نظریه فیلم «عنصر پنجم» ساخته شده است و لوک بسون این مفهوم را به شکل عالی و فوق العاده ای دستمایه فیلمش قرارداده است؛ از این پس می توان طمع را عنصر پنجم نامید) به شمار می رود و بر اساس همین نظریه می توان گفت که وال استریت زیربنایی کاملا غریزی و مبتنی بر عنصر پنجم است.

در نوع ساختار این غریزه طبیعتاً رابطه میل و ارضا وجود دارد؛ در نتیجه منطبق با سخنرانی کگو سقوط وال استریت مبتنی می شود بر ۴۰درصد سود از طریق معاملات مالی انجام شده. اما در این میان کالایی تولید نشده است.

یکی از مؤلفه هایی که در این فیلم با جنبه های تاکیدی فاقد تشریح دراماتیک است سقوط اخلاقی است. یعنی چرخه مالی ۴۰ درصدی فارغ از محور تولید صورت پذیرفته است و این مسئله یعنی بازی با پول و کسب درآمد ربوی. آیا در ادیان ابراهیمی بازی با پول و کسب بدون تلاش، سقوط اخلاقی تعریف نمی شود؟ مگرحضرت عیسی(ع) حاشیه امن اورشلیم را به خاطر رخنه رباخواران برهم نریخت؟

شاید این پرسش در ذهن خواننده محترم این سطور پیش آید که فیلم استون چه ارتباطی با موضوع سقوط اخلاقی دارد؟ اگر فیلم را با دقت تماشا کرده باشید شما را به صحنه ای ارجاع می دهم که جیکوب با کگو برخورد می کند و می خواهد با او صحبت نماید، اما خانم مسنی از کگو درحال پرسیدن این پرسش است که سقوط اخلاقی یعنی چه؟

سقوط اخلاقی در فیلم «وال استریت» یعنی ارضا نمودن امیال انسانی بدون درنظر گرفتن مناسبات دینی و انسانی. یکی از نتایج کلی که از قسمت نخست و همین فیلم اخیر حاصل می شود این است که در جهان غرب غیراز چهار غریزه اصلی، غریزه پنجمی اصالت یافته که حاصل فرهنگ مرچنتیسم است؛ این غریزه طمع نام دارد. و پرسش نخست این است، آیا جابه جایی حباب های طمع منجر به سقوط اخلاقی نمی شود؟ برای اینکه این مدل را دقیق تر تشریح نماییم لازم است جزئیات فیلم بررسی شود.

در مدل اقتصاد حبابی در جهان غرب زمانی که ۴۰درصد سود حاصل می شود بدون آنکه تولیدی در کار باشد غریزه طمع میان چندین نفر به سطح ارضاء بی رویه رسیده است و این به معنی و مفهوم سقوط اخلاقی است. کگو در نقش «پیامبر حرص و آز» ظاهر می شود و کتابی شیطانی مدون نموده که صحه می گذارد بر خوب بودن طمع. پیش از این هم اشاره شد که هر میلی بدون رویه ارضا شود فرد و یا کل جامعه را به سمت سقوط اخلاقی هدایت می کند. حباب طمع درون انسان سقوط اخلاقی دوم است که در فیلم در نوع روابط خانوادگی میان جیکوب و مادرش رقم می خورد. مادر وی در کنار اشتغال به پرستاری چندین خانه را به صورت اقساطی و رهنی خریده است و پس از واگذاری کامل آنها را بفروش می رساند.

مادر می خواهد با سودبالایی خانه را به جیکوب واگذار کند و زمانی که با بانک های طرف قراردادش دچار مشکل می شود از جیکوب مدد می جوید، اما جیکوب امتناع می کند. منطبق با همین نگاه، روابط خونی میان افراد خانواده نفی می شود که عامل اصلی آن، حباب طمع است. مدل بعدی سقوط اخلاقی درباره لوئیس زابل اتفاق می افتد. یعنی غیراز نگاه داروینیستی که حاکم بر فیلم است، مسئله تناسخ نیز در فیلم تبیین می شود. یکی از شعارهای مرسوم در وال استریت این است؛ «یکبار به آخر خط رسیدی بار دیگر شروع کن» و به دلیل اینکه نو مسیحیت آمریکایی سازنده این شعار است- با اعتقاد راسخ به مسئله تناسخ- لوئیس زابلی که به آخر خط رسیده دست به خودکشی می زند.

این بار حباب طمع بر حیات فردی در مقیاس با حباب طمع و آز اصالت می یابد و زندگی بدون طمع غیرممکن می شود. اینجاست که اقتصاد پول مبنا، زندگی آزمندانه ای را رقم می زند.

شکل دیگر سقوط اخلاقی به نوع روابط باز می گردد. رابطه باد فاکس، گوردون کگو، لوئیس زابل و برتون جیمز مبتنی است بر رابطه هایی که در وال استریت بر اساس قربانی کردن و قربانی شدن شکل می گیرد و یک امر مرسوم در تجارت اغواگرانه حبابی است. در واقع، سقوط اخلاقی دیگری دائما در نظامی که سرمایه گرایی تولید، اصالت ندارد و اغواگری مرکانتالیسمی جایش را پرنموده است، درحال اتفاق است.

جیکوب، این دلال وجاهت یافته وال استریت، با استفاده از موقعیت وینی سعی می کند خود را به کگو نزدیک نماید و از موقعیت وی بهره برد که در اینجا نیز مدل دیگری از سقوط اخلاقی، بهره بردن از موقعیت های خانوادگی و دروغی است که در نوع رابطه با کگو، جیکوب به وینی می گوید.

شورایی در فدرال رزرو تشکیل می شود تا مراحل انتقال کلر زابل برای گرفتن ضمانت نامه دولتی انجام شود تا این سقوط و مراحل مربوط به آن نیز مشخص شود. جیمز (جاش برولین) در مقابل یک ضمانتنامه دولتی هر سهام را دو دلار می خرد و هیئت مدیره در مقابل این سقوط اخلاقی در نوع مراوده جیمز و لو، که نهایتا منجر به خودکشی لو می شود سکوت می کند.

کگو در سخنرانی اش مطرح می کند که «با پول شما سرمایه گذاری می کنند، بازار بورس به راه می اندازند اما با استفاده از همان پول به شما وام می دهند، زیبایی این مجموعه عملیات مالی این است که هیچ کس مسئول نیست و با پول مردم ایالات متحده تجارت حبابی رخ می دهد» و از سود این تجارت طبق گفته های کگو به مردم وام با بهره فراوان می دهند و هیچ کس در قبال این اقدامی که صورت می گیرد خود را مسئول نمی داند و این یعنی سقوط اخلاقی که یک درصدی ها با جابه جایی پول ۹۹ درصد دیگر از مردم دست به ماجراجویی اقتصادی می زنند.

علیرضا پورصباغ