یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تجربه های زنان هند در تاسیس بانک


تجربه های زنان هند در تاسیس بانک

در سال ۱۹۹۲, سینها که در بمبئی و در خانواده ای از طبقهء متوسط بزرگ شده بود, شروع کرد به سازماندهی زنان در قالب گروه های خودیاری که صندوق پس انداز داشتند و در این گروه ها به زنان کمک می کردند که اطلاعات فنی خود را به یکدیگر بیاموزند, هزینه هایشان را با خریدهای فله ای کاهش دهند و یاد بگیرند که چطور پولشان را مدیریت کنند

چتنا گالاسینها کمی بعد از این که برای ازدواج با کشاورزی که از فعالان اجتماعی در منطقهء بهاسواد هند بود به این منطقهء قحطی زده آمد، تصمیم گرفت تحصیلاتش را در رشتهء مدیریت مالی دنبال کند.

او دیده بود که زنان این منطقه برای گذران زندگی‌شان با کارهایی مثل پرورش انگور و فروختن سبزیجات خود را از پا درمی‌آورند.

در سال ۱۹۹۲، سینها که در بمبئی و در خانواده‌ای از طبقهء متوسط بزرگ شده بود، شروع کرد به سازماندهی زنان در قالب گروه‌های خودیاری که صندوق پس‌انداز داشتند و در این گروه‌ها به زنان کمک می‌کردند که اطلاعات فنی خود را به یکدیگر بیاموزند، هزینه‌هایشان را با خریدهای فله‌ای کاهش دهند و یاد بگیرند که چطور پولشان را مدیریت کنند.

او به سرعت فهمید که این زنان نیاز به وام‌هایی برای بهبود شرایط کاری‌شان دارند. گرچه درآمد کم این زنان باعث می‌شد که شرایط معمول را برای دریافت وام از بانک نداشته باشند.

بنابراین او در سال ۱۹۹۴ به نمایندگی از ۵۰۰ زن روستایی درخواست مجوز راه‌اندازی یک بانک را داد.

اما بانک مرکزی هند این درخواست را نپذیرفت. به غیر از سینها، بقیهء زنان با اثر انگشت امضا کرده بودند و در نهایت یکی از مسوولان بانک مرکزی به سینها گفت که مدیران یک بانک اول باید خواندن و نوشتن بلد باشند.

بنابراین سینها کلاس‌های سوادآموزی را بر پا کرد تا معلومات این زنان را بالا ببرد.

سینها که در میانهء دههء ۴۰ زندگی‌اش است، می‌گوید: «به خاطر علاقهء زیادی که این زنان از خودشان نشان دادند، محاسبهء نرخ بهرهء سرمایه هم به آن‌ها آموزش داده شد. سه سال بعد، دوباره درخواستمان را به بانک مرکزی ارایه کردیم و آن موقع دیگر، زنان قابلیتشان یعنی محاسبهء بهره هر مقدار سرمایه بدون استفاده از ماشین حساب را به رخ می‌کشیدند و کارمندان بانک مرکزی را هم به مسابقه می‌طلبیدند که اگر این قابلیت را دارند، نشان دهند.

● فرضیه زیربنایی

این تجربه سوادآموزی به فرضیهء زیربنایی تاسیس این بانک قوت بخشید: «اگر زنان روستایی که تحصیلاتشان کم یا در حد صفر است بخواهند چرخهء فقر را بشکنند، به چیزی بیش از وام‌های کوچک (مانند سواد) نیاز دارند.»

بالاخره بانک تعاونی زنان من‌لند با ۵۰۰ زن و ۱۵ هزار دلار سرمایه صندوق اعتباری خود را شکل داد و کارش را آغاز کرد.

رخا کولکارنی، مدیر عامل این بانک می‌گوید: «در حال حاضر ۵۸ هزار مشتری و سه میلیون دلار سپرده در بانک داریم و نرخ عدم بازپرداخت وام در این بانک تنها ۳/۲ درصد است.»

این بانک به طور کامل توسط زنان روستایی اداره می‌شود و سه شعبه دارد که هر سه شعبه در منطقهء ساتارا در ماهاراشترای غربی است; جایی که اقتصاد مبتنی به کشاورزی منطقه، محصولاتی مانند ارزن، پیاز و پنبه تولید می‌کند.

گرچه این بانک، نرخ بهرهء بالایی به میزان ۱۵ درصد از افراد می‌گیرد اما این نرخ بهره خیلی کم‌تر از نرخی است که توسط نزول‌خواران منطقه گرفته می‌شود. در عین حال این نرخ بهره برابر با پایین‌ترین نرخ بهره‌ای است که موسساتی که وام‌های کوچک می‌دهند، از افراد می‌گیرند.

این بانک زنان، سود به دست آمده را به شیوه‌های مختلفی دوباره به جامعه بازمی‌گرداند و این برگشت سود را از طریق تاسیس مدرسهء بازرگانی با شهریهء کم و پوشش بیمه‌ای افراد با هزینه‌های پایین انجام می‌دهد.

● توسعه گروه‌های تجاری

ایجاد گروه‌های خودیاری در میان خانواده‌های کم‌درآمدی که از بانک وام می‌گیرند و در مشاغل مرتبطی مانند فروش لبنیات، دوخت پوشاک و پرورش انگور هستند هنوز هم ادامه دارد چرا که ایجاد چنین گروه‌هایی بود که سبب شکل‌گیری بانک شد.یکی از کارکردهای اصلی این بانک این است که به عنوان اتحادیهء خریداران برای این گروه‌ها عمل می‌کند تا قیمت‌های خرید را پایین بیاورد. کارکنان بانک یا مدیران داوطلب بانک بر گروه‌ها نظارت می‌کنند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا پروژه‌ها را انجام دهند. برای مثال به فروشنده‌های شیر کمک می‌کنند تا بتوانند با قیمت بهتری خرید کنند.بانک من لند در ژانویهء سال ۲۰۰۷ یک مدرسه هم تاسیس کرده که به زنان بی‌سواد روستایی، درس‌هایی در حوزه‌های کاری‌شان می‌دهد. دانش‌آموزان-یعنی فروشندگان سبزیجات، فروشندگان شیر و کارگران فصلی-واجد شرایط برای گرفتن وام از بانک هستند و این پول را صرف راه‌اندازی یا توسعهء کسب و کارشان می‌کنند.

کشور هند برای شهروندان مسن‌اش برنامه‌های تامین اجتماعی ندارد. مسوولان بانک من لند در زمان تشکیل این بانک گفتند که آن‌ها می‌خواهند به سپرده‌گذاران نوعی خدمات بازنشستگی ارایه بدهند اما دربارهء جزییاتش صحبت نکردند چون این پروژه هنوز در مرحلهء ابتدایی‌اش است.

● تامین مالی برای خرید یک سایه‌بان

مقدار متوسط وام‌های این بانک بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ دلار است که در مدت پنج سال با قسط‌های هفتگی یا ماهانه بازپرداخت می‌شود. با این حال، وام‌های کوچکی به مقدار پنج دلار هم هست که در یک روز بازپرداخت می‌شود. گاه ممکن است زنی برای خرید یک سایه‌بان که از وسایلش در بازار حفاظت کند یا خرید ظرف‌های نگهداری غذا به این بانک برود.

در حالی که بعضی از موسساتی که در هند، وام‌های کوچک می‌دهند به خاطر سوءمدیریت و کلاهبرداری رسوا می‌شوند، سینها می‌گوید:«حسابرسی این بانک به دقت انجام می‌شود. هر سه ماه یک بار یک حسابرسی داخلی انجام می‌شود، یک حسابرسی سالانه هم توسط بخش دولتی انجام می‌شود و هر چهار سال هم بانک مرکزی، حساب‌های بانکی را کنترل می‌کند.»

این بانک معمولا تقدیرنامه‌هایی هم دریافت می‌کند. یکی از سپرده‌گذاران این بانک از سوی نخست‌وزیر برندهء جایزه‌ای معادل با جایزهء «زن سال» در سال ۲۰۰۶ شد. این زن، وام را برای تولید لیوان‌های کاغذی استفاده کرده بود و در حال حاضر هم، مخارج خانوادهء ۱۹ نفره‌اش را با این کار تامین می‌کند. او علاوه بر راه‌اندازی این حرفه، اکنون به زنان دیگر هم در راه‌اندازی کارآفرینی‌شان کمک می‌کند.

آرونا گایکواد، یکی از مشتریان بانک نشان داده است که گرفتن وام کوچکی از بانک چگونه فرد وام گیرنده را وارد مسیر تازه‌ای می‌کند.

سه سال پیش، گایکواد به عنوان کارگر غیرماهر روی زمین‌های مردم کار می‌کرد و درآمد روزانه‌اش کم‌تر از ۵۰ سنت بود. گایکواد سپس دو هزار دلار وام گرفت تا سبزی فروشی خود را راه بیندازد. با این کار درآمد روزانهء او فورا دو برابر شد و در حال حاضر درآمد او ۹ دلار در روز است.

گایکواد می‌گوید که تلاش کرده تا از بانک‌های دیگر وام بگیرد اما آن‌ها نپذیرفتند زیرا او دارایی‌ای نداشته که به عنوان وثیقه بگذارد. «وقتی این وام را گرفتم، اولین باری بود که این مقدار پول را یک‌جا داشتم و من حتی یک روپیه‌اش را هم هدر ندادم.»

در سال ۲۰۰۵، گایکواد ضامن ۱۵ سبزی فروش دیگر شد و مسوولیت جمع‌آوری و پرداخت اقساط هفتگی آن‌ها را به عهده گرفت.

اکنون گایکواد به آیندهء دختر_ ۱۳ ساله‌اش فکر می‌کند. او می‌گوید: «من دوست دارم دخترم یک شغل درست و حسابی داشته باشد نه این که فروشندهء کنار خیابان باشد.»

منبع: www.womensenews.org

نویسنده: گاگاندیپ کائور

ترجمه: مهرزاد غنی‌پور



همچنین مشاهده کنید