جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از دولت موسوی تا دولت احمدی نژاد


از دولت موسوی تا دولت احمدی نژاد

درآمد نفتی در دولت نهم به طور بی سابقه ای افزایش یافت و دلارهای بی شماری را به خزانه دولت سرازیر کرد, دلارهایی که گفته می شود, مبلغ آن در طول نزدیک به سه سال بالغ بر ۱۸۰ میلیارد دلار است با این وجود در این سال ها نرخ تورم بالا رفته, دولت در تثبیت قیمت ها ناموفق عمل کرده و مردم هر روز شاهد افزایش سرسام آور قیمت کالاها هستند

درآمد نفتی در دولت نهم به طور بی سابقه ای افزایش یافت و دلارهای بی شماری را به خزانه دولت سرازیر کرد، دلارهایی که گفته می شود، مبلغ آن در طول نزدیک به سه سال بالغ بر ۱۸۰ میلیارد دلار است. با این وجود در این سال ها نرخ تورم بالا رفته، دولت در تثبیت قیمت ها ناموفق عمل کرده و مردم هر روز شاهد افزایش سرسام آور قیمت کالاها هستند. این در حالی است که در برهه ای از تاریخ بعد از انقلاب و در دولت مهندس میرحسین موسوی با وجود شرایط سخت جنگ و استفاده بخشی از بودجه سالیانه برای آن نرخ تورم افزایش نیافت. در زمان فعالیت دولت مهندس موسوی با وجود کاهش قابل توجه درآمدهای نفتی به دلیلی چون قرار داشتن برخی از چاه های نفت در مناطق جنگی و همچنین محدودیت های حمل ونقل، قیمت انواع کالا تقریبا ثابت بود. اکنون شعار عدالت خواهی دولت نهم در چارچوب اقدامات انقلابی شرایط بررسی عملکرد اقتصادی دو دولت احمدی نژاد و مهندس موسوی را مهیا می کند. سایت آفتاب جهت تطبیق و مقایسه وضعیت اقتصادی کشور در دوران مهندس میرحسین موسوی و دکتر احمدی نژاد با فرشاد مومنی گفت وگویی انجام داده است. او که اکنون میراث دار موسسه ای است که از مرحوم دکتر عالی نسب، مغز متفکر اقتصادی دولت مهندس موسوی به یادگار مانده، در محل همین موسسه فرصتی برای مصاحبه داد. بدین ترتیب در موسسه دین و اقتصاد با استاد دانشگاه علامه طباطبایی بحث را با این سوال آغاز کردیم:

▪ آیا شما قائل به شباهت های دو دولت فوق الذکر هر چند در سطح شعار هستید؟

بدون شک دوران مهندس میر حسین موسوی از بسیاری جهات، درخشان ترین دوران در طول تاریخ انقلاب به حساب می آید، در عین حال برای اینکه انصاف را رعایت کرده باشیم باید به تفاوت های شرایط این دوره هم توجه داشته باشیم. اولین مساله این است که در آن زمان از بالاترین سطوح مدیریتی تا پایین ترین سطوح مدیریتی همگان به این مساله واقف بودند که ما در آستانه جدا شدن از ساخت تصمیم گیری استبدادی شاهنشاهی هستیم. این مساله در پوست و استخوان همه ریشه دوانده بود. بدین ترتیب در فرایند تصمیم گیری و تخصیص منابع، شاهد یک رویه و رویکرد کاملا" مشارکت جویانه بودیم. حتی امام خمینی (ره) تقریبا هیچ تصمیم جدی و مهمی نمی گرفت مگر اینکه نهادهای مرتبط چه در دانشگاه ها، چه در مجلس و چه در دولت نظریات کارشناسی شان را داده باشند. مثل این قاعده رفتاری را با قاعده رفتاری که الان وجود دارد، مقایسه کنید. ببینید چه قدر تفاوت وجود دارد، مثلا الان مدیران بانک ها با تصمیم گیری های شتابزده دولت، هر از چند گاهی دچار مشکلات زیادی می شوند، تصمیماتی مانند تغییر ساعت بانک ها، تغییر در نرخ سود بانکی، الزام بانک ها به پرداخت تسهیلات تکلیفی و ... از آن جمله است. به لحاظ روحی در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متغیرهایی وجود داشت که یا تکرار نشدنی است و یا تداوم وحفظ آنها تدابیر هوشمندانه زیادی را می طلبد. وقتی که شور آرمان خواهی اکثریت قریب به اتفاق جمعیت را فراگرفت، همین شور انقلابی باعث شد که جوان ها تا سرحد توانایی خود کار کنند و در عین حال میزان توقعات مصرفی و ضریب ایثارگری آنان بسیار بالا رود. در شرایط جنگ هم همین طور بود. همه مردم با پذیرش این واقعیت که ما در یک شرایط خارق العاده اضطراری هستیم، خودشان را قانع کردند که متناسب با این واقعیت انتظاراتشان را تنظیم کنند.

بدیهی است که این وضعیت با شرایطی که شما با جهش درآمدهای نفتی روبه رو هستید و جنگی هم در کار نیست، کاملا متفاوت است. می خواهم این را عرض کنم که مدیریت اقتصادی دوره جنگ، یکی از پرافتخارترین تجربیات مدیریت اقتصادی در کشور است که یا تکرار ناشدنی است یا تدابیر هوشمندانه و سطح بالایی جهت تکرار آن نیاز است. یکی از مسائلی که اصرار دارم به عنوان تفاوت آن دوران با حال حاضر بیان کنم، رویکرد مشارکت جویانه حاکم بر تفکر مردم و دولت بود. دولت مهندس موسوی بسیار به بدنه کار شناسی توجه می کرد، همچون الان نبود که مثلا دولت با وجود اینکه قاعده تجربیات ملی و جهانی را می داند، ارائه تسهیلات به بنگاه های زود بازده می تواند ضعف و اختلال داشته باشد و مدیران بانک ها با ادله متعددی نسبت به این تصمیم دولت واکنش نشان دادند، اما متاسفانه دولت به جای اینکه استدلال های آنها را بپذیرد به عدم رعایت سلسله مراتب دولت استناد کرد و گفت چون مقامات مافوق به شما فرمان دادند، باید اطاعت کنید. در حالی که در سال های اولیه انقلاب اسلامی چنین رویه ای نبود و می گفتند ما حرف های کارشناسی را می شنویم و کسی فرمان نظامی صادر نمی کند. اما در این زمان ملاحظه فرمودید با اینکه مدیران بانک ها استدلا ل هایشان را در روزنامه ها منعکس کردند و گفتند درست است که بانک ها دولتی هستند اما معنای این دولتی بودن این نیست که همه منابع بانک ها متعلق به بانک هاست بخش اعظم منابع متعلق به مردم و سپرده گذاران است و بانک ها باید امانتداری کنند و شرط امانتداری این است که با تدبیر و تکیه بر مطالعه در مورد منابع تصمیم بگیرند. شما ببینید که در دوره زمانی کوتاه ۶ مدیر ارشد بانکی را عوض کردند و در عرض کمتر از یک سال ۳ نفر از همان مدیران تازه منصوب شده را دوباره تغییر دادند و این به آن معناست که آن رویه های مشارکت جویانه برای ملت دستاوردهای بیشتر و هزینه های کمتری ایجاد می کرد. نکته بعدی به علم در نظرات کارشناسی در آن دوره بود. شما در گزارش «برنامه توسعه و تکامل جمهوری اسلامی ایران» که یکی از افتخارات ایران پس از انقلاب و اولین برنامه توسعه انقلاب است، ریاست آن را دکتر یداله سحابی برعهده داشتند و چهره هایی مثل شهید مطهری اعضای آن بودند. در صفحات پایانی این برنامه، فهرستی از مجموعه کسانی که در تهیه و تدوین برنامه نقش داشتند، را می بینید.

طیف گسترده تری از صاحبان اندیشه ها و نمایندگان گروه های مختلف وجود دارند یعنی میزان تحمل همدیگر در ساخت سیاسی سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب فوق العاده بالا بود و ما آن رویه را کنار گذاشتیم و طبیعی است که نتیجه تغییر پیدا کند. هر چه قدر که از ساختارهای آن زمان فاصله بگیریم، طبیعی است که باید منتظر نتایج متفاوتی باشیم. به طور مشخص در حوزه اقتصادی سال های ۸۵ و۸۶ گروه هایی از اقتصاددانان به رییس جمهور نامه نوشتند و از اینکه در تصمیم گیری های اقتصادی، نظرات علمی و تجربیات اقتصادی ایران به سهولت نادیده گرفته می شود، اظهار گله مندی کردند و با وجود اینکه جلسه ای هم بین اقتصاددانان و رییس جمهور برگزار شد، اما اثر عملی آن نزدیک صفر بود.

پس طبیعی است که الگوی رفتاری متفاوت با دوران قبل، نتایج متفاوتی هم داشته باشد. آن زمان در دفتر نخست وزیری دفاتری داشتیم که نقدهای ضدانقلاب را هم بررسی می کردند چون به قاعده تربیتی اسلامی خیلی توجه داشتیم که می گوید «مسوولان باید به ماقال توجه داشته باشند نه به من قال». به همین خاطر اگر از مخالفان جدی انقلاب اسلامی هم نقدی شنیده می شد، تلاش بر این بود که این اشکال برطرف شود. اما الان حتی اقتصاد دانانی که مسوولیت نمایندگی مردم را هم دارند، وقتی نقدی به دولت می کنند از تعرض مصون نیستند و با تعابیر عجیبی نسبت به آنها که هم صلاحیت تخصصی دارند و هم مسوولیت سیاسی اجتماعی، مواجه می شویم.

▪ یکی از شباهت های دولت احمدی نژاد که به نظر می رسد در دوران مهندس موسوی نیز حاکم بوده، تکیه بر واردات است. این موضوع را چه طور تفسیر می کنید؟

قبول ندارم. چرا که چیزی که آن موقع باعث شگفتی اقتصاددانان خارجی شده بود این بود که طی سال های جنگ با اینکه ۶ استان کشور یا مستقیم درگیر جنگ بودند یا نقش پشتیبان را داشتند تولید کشاورزی ایران با قیمت های ثابت در طی سال های جنگ همواره یک نرخ رشد مثبت را تجربه کرد و یکی از کارشناسان «سازمان بین الملل کار» می گفت: اگر شما بتوانید این تجربه را تدوین کنید می توان به عنوان یک مبنای ارزشمند برای انتقال تجربیات به کشورهای دیگر استفاده کرد. دلیلش این است که انقلاب اسلامی آن چنان انرژی آزاد کرد که حتی جوان هایی که مستقیما در جنگ مشارکت نداشتند وظیفه دینی خود می دانستند که از طریق جهاد سازندگی به کشاورزان کمک کنند، نکته دیگر اینکه برای اولین بار در تاریخ اقتصادی ایران به همت مدیریت اقتصادی آن زمان صنوف تولیدی و صنوف توزیعی از هم جدا شدند و یک هویت مستقل پیدا کردند و دولت اهتمام ویژه ای برای تقویت و ساماندهی صنوف تولید انجام داد و حتی علاوه بر حمایت هایی که وزارتخانه های تولیدی از تولیدکننده ها می کردند، در وزارت بازرگانی برای اولین بار در تاریخ ایران معاونتی به نام معاونت پشتیبانی از تولید به وجود آمد. به این ترتیب دولت در زمان جنگ از یک طرف فشارهای نسبتا شدیدی به فعالیت های غیرمولد و سوداگرانه و دلالی وارد کرد و از طرف دگیر بخش های تولیدی را تقویت کرد و ترکیب اینها با هم موجب شد تا ما بتوانیم مسایل را خوب جلو ببریم. در مورد واردات هم ذکر یک مثال را خالی از لطف نمی دانم تا ملتمان افتخار کنند و امیدوار باشند به اینکه اگر رویه تصمیم گیری را تسهیل کنیم و به سمت مشارکت جویی و استقبال از علم برویم ظرفیت برای اینکه وضعیت بهبود پیدا کند وجود دارد.