دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

پارادوکس غافلگیری روایی و ضعف ساختاری


پارادوکس غافلگیری روایی و ضعف ساختاری

۶ فیلم ۶ نگاه

شاید پیش بینی رکود این دوره جشنواره با توجه به مضامین فیلم ها و کمبود نام های بزرگ چندان سخت نبود اما حضور این حجم از آثار نازل یا در حالتی خوشبینانه با چند نکته امید بخش فنی یا مضمونی اصلا قابل تصور نبود; از همان روز ابتدایی که همه چیز مطابق برنامه دبیر این دوره پیش رفت و جابه جایی در جدول نمایش فیلم ها تنها در چند مورد استثنایی صورت گرفت افق های روشنی را از دوره سی ام استنباط می کردم اما حضور کم رمقانه برخی آثاری که از قبل امیدهایی به آنها می رفت و تصور موفقیت آنها با توجه به سوژه یا عوامل فنی چندان دور از دسترس به نظر نمی رسید، تمامی معادلا ت را به هم ریخت، در کنار این کم رمقی آثار، می توان به جلسات خنثی پرسش و پاسخ فیلم ها هم اشاره کرد که جز چند حاشیه و جنجال، دستاوردی به دنبال نداشت; در متن حاضر به سایه روشن های این دوره در حوزه آثار ایرانی اشاره می کنم:

۱- تلفن همراه رئیس جمهور: عجب اسم جالبی است! این فیلم کی ساخته شد که ما با خبر نشدیم!؟ می گن فیلم با رئیس جمهور هم شوخی کرده است! شنیده ها حاکی است که با یک کمدی سیاسی درست و درمون روبه رو هستیم! و... در سالن برج میلا د و از حرف های در گوشی یا صحبت های خودمونی خبرنگاران این مسایل را می شد به راحتی بیرون کشید;جو کاملا به سود این اثر بود و همگی خود را آماده کردند تا پس از فانتزی کم جان و البته محترم «سلا م بر فرشتگان» با امید بیشتری روز اول جشنواره را پیگیری کنند; لهجه مهدی هاشمی و پیش رفتن خوب قصه در یک سوم ابتدایی با ریتمی تقریبا استاندارد، دو نکته مهمی بود که خبرنگاران را مجاب می کرد تا جدی تر به این اثر بنگرند اما جریان خرید گوشی و اقدام قربانعلی برای تهیه سیم کارت باعث شد تا فیلمنامه در بحث ایجاد گره وبهره گیری از نقطه عطف درجا بزند. پرش از مساله مهمی چون چگونگی رسیدن سیم کارت سابق تلفن همراه رئیس جمهور به آن مرد بی نام و نشان که حلقه واسط ورود فیلم به ریتم زمانی مکمل روایت است به عنوان یک نقصان در فیلمنامه، سبب شد تا دو پارگی مضمونی و لحنی اثر تا انتها از بین نرود و حال و هوای یک ملودرام سیاسی بارگه هایی از کمدی موقعیت یا کلا م با توجه به آنچه از تصاویر اثر قابل استنباط است به خوبی جا نمی افتد; این جا نیفتادن با وجود تمام تلا شی که عطشانی برای درآوردن سکانس های مناسب به خرج داده در ماهیت این اثر به عنوان یک حفره در نظر میآید; جریان تحول منفی قربانعلی و نیز رفتارهای خیرخواهانه اش بدون یک منطق دراماتیک محکم به تصویر در میآید; توهم حاد خود بزرگ بینی و البته توفیقی که قربانعلی در آزادسازی دختر خانم طیبی در سکانس فریاد و شکایتش در دادگاه به دست میآورد این توهم را تشدید می کند و البته ریتم تند اثر در یک سوم پایانی، فرصت نزدیک شدن بیننده برآشفتگی روحی و حالا ت درونی قربانعلی را به جود نمیآورد; صحنه های گوش دادن قربانعلی به نظرات مردمی و البته انعکاس برخی دیالوگ های روشنفکرانه سطحی درباب مبحثی مهم و جدی دموکراسی و لحن انتقادی بخشی از جامعه ایرانی نسبت به شرایطشان، اگرچه با گونه روایت و موضوع اثر نزدیک است اما در اجرا به خوبی سروشکل نمی یابد و بدین ترتیب سوژه ای طلا یی به هدر رفت.

۲- یک سطر واقعیت: حرکت روبه جلوی علی وزیریان با توجه به نماها و فضاسازی های نسبتا خوبش قابل تقدیر است اما فیلمنامه ای که در همان ابتدا دست خود را برای مخاطب رو می کند حتی اگر در دست بهترین کارگردان ها هم قرار بگیرد نمی تواند به خلق یک شاهکار یا در یک نگره حداقلی، اثری قابل قبول بینجامد.

شکل فیلم وزیریان با مساله نقطه عطف نه چندان کارآمدش یعنی تماس فردی با نام خانم قوامی از طرف شرکت معتبر دیتاداتور است که سبب شده تا بیننده از همان ابتدا، احتمال قوی کلا هبرداری اینترنتی را در ذهن خود بپروراند. به واقع نگاه تا حدودی سطحی سناریونویس به آدم های اثر و موقعیت های فراروی آنها به تعلیق ناکارآمد روایی انجامیده است. فیلم را می توان نقدی سطحی نسبت به سراب مهاجرت و پوشالی بودن دنیایی آرمانی از غرب دانست که در ذهن بخشی از جامعه ایران شکل گرفته است.

۳- گشت ارشاد: مشکل دوپارگی لحن و ضعف پایان بندی در ساخته ای که کارگردانش توانسته تا نسبت به کارهای اخیرش، حرکت منطقی تری را تجربه کند و سه بازیگر مردش در یک هرم سه گانه ارتباطات درستی را ایجاد کرده اند، شاید مهمترین عامل بازدارنده در تبدیل گشت ارشاد به اثری خوب باشد; مشکلی که در این فیلم به چشم میآید به کارگیری برخی دیالوگ های حساب شده و متلک پرانی های اجتماعی و سیاسی درست است که البته با فضای مفهومی و فرم اثر تطبیقی ندارد اما به دلیل شیرینی هایی که داشته است گشت ارشاد را از یک اثر بی مایه ضعیف تاحد فیلمی نسبتا استاندارد با حداقل های یک فیلم ملودرام ارتقا داده است.

۴- میگرن: خانم کارگردان واقعا با اثر نسبتا خوش ساختش غافلگیرم کرد; این غافلگیری به این علت به وجود آمد که حتی تصور فضاسازی های درست و روایت بی سکته دغدغه های نسلی زنان را از یک کارگردان فیلم اولی نداشتم اما توفیق حیرت انگیز میگرن با آن بازی گیری منحصر به فرد مانلی شجاعی فرد از هرگوهر خیر اندیش و افشین هاشمی، یکی از تجربه های قابل قبول سینمای اجتماعی را شکل داد. فیلمی که قرار گرفتنش در خارج از مسابقه باعث تعجبم شد.

۵- گیرنده: نکته قابل توجه برخی از فیلم های این دوره بهره گیری از یک ایده تک خطی جذاب است; گیرنده نیز از همین قاعده پیروی می کند اما در هنگام اجرا و به دلیل بدفهمی اصل غافلگیری پیاپی و بدون رعایت تمهیدات نمایشی جذاب، اثری شبه جاده ای را به تجربه ای ملا ل آور و ناامیدکننده با برخی اشکالا ت ساختاری غیرقابل اغماض چون ضعف پردازشی سکانس تعقیب و گریز در جاده یا نوع ارتباطات انسانی اثر بدل کرده است.

۶- من و زیبا: ساختار ناتورالیستی جدیدترین اثر فریدون حسن پور با آن نماهای باز و بسته از فضاهای سرسبز کوهستانی یا شالیزار و علفزار پیش از آن که در جایگاه یک تمهید نمایشی جهت جذاب سازی فضای بصری فیلم در نظر آید باید به عنوان بستری نمادگرا جهت بازتاب روابط انسانی در روستا به حساب آید; انزوای موسی، تلا ش پسر جهت فراهم سازی فضا برای رسیدن موسی به آرزویش (گرفتن افسار ذوالجناح و نوحه خوانی مراسم عاشورای روستا)، نوع ارتباط موسی با دختر مسیحی (ماریا) و علا قه ای که به اسبش زیبا دارد همگی به عنوان جزئیات پراکنده در یک فیلمنامه موقعیت محور محاسبه می شوند; صحنه همدل برانگیز نوحه خوانی موسی شاید بهترین سکانس این فیلم شریف اجتماعی با زمینه های اعتقادی روشنی از باورهای شرعی و عرفی و نیز پاسداشت فرهنگ عاشورا باشد.

نویسنده : مهری فرنوش