چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
روسیه, جنگ جهانی و انقلاب سوسیالیستی
هنگامی که جنگ جهانی اول آغاز شد، هیچ کس به اندازه ولادیمیر ایلیچ لنین شادمان نشد. رهبر جناح رادیکال حزب سوسیال دموکرات روسیه و هم فکرانش پس از حدود۲۰ سال مبارزه پیگیر با رژیم تزاری و گرایش های لیبرالی در میان دیگر احزاب سوسیالیستی، این جنگ را همچون هدیه ای گرانبها پذیرا شدند. از دیدگاه آنان این جنگ
همچون طلیعه ای، نویدبخش پایان دوران انتظار طولانی آن ها برای انقلاب سوسیالیستی بود؛ چرا که جنگ زمینه تضعیف دولت های سرمایه داری اروپایی را فراهم می کرد و در صورت طولانی شدن با فقر و تبعیض گسترده ای که به همراه می آورد کشتزار اروپا را آماده پاشیدن بذر انقلاب می کرد. لنین مبدع نظریه امپریالیسم معتقد بود جنگ اول جهانی نتیجه رسیدن نظام سرمایه داری اروپا و آمریکا به بالاترین مراحل رشد و تکامل بود، که در درون خود رقابت روزافزون مجموعه های سرمایه داری را بر سر منابع و بازارهای فراملی به دنبال داشت و به احتمال فراوان به جنگ های شدید بین المللی منجر می شد. از دیدگاه لنین در چنین شرایطی وظیفه احزاب سوسیالیست این بود که جنگ های بین المللی را به جنگ های طبقاتی داخلی تبدیل کنند تا این جنگ جهانی به انقلاب جهانی تبدیل شود.
بر این اساس لنین و همفکرانش به تمام سربازان کشورهای اروپایی پیام می دادند که تفنگ ها را به روی فرماندهان و بورژواهای کشور خود برگردانید و به جای جنگیدن با برادران هم طبقه خود از کشورهای دیگر، همراه آن ها علیه حکومت های سرمایه داری نبرد کنید. اما گروه میانه رو سوسیال دموکرات های روسیه یعنی منشویک ها و بسیاری از احزاب سوسیالیست اروپایی با عقاید لنین موافق نبودند. گروه کثیری از آن ها از جمله پلخانوف استاد سابق لنین و بنیان گذار مارکسیسم در روسیه حمایت از دفاع ملی و سیاست نظامی کشور متبوع خود را مطرح می کردند و معتقد بودند شرکت موثر احزاب سوسیالیست و طبقه کارگر در جنگ به نفع میهن، پس از جنگ نفوذ آن ها را در جوامع خود افزایش خواهد داد و از طرف دیگر پیروزی هر کشور در جنگ، موجب بهبود وضع اقتصادی آن و در نتیجه موجب بهبود وضع کارگران آن کشور می شود. گروه دیگری از سوسیالیست های اروپایی از جمله جناح چ منشویک ها به رهبری مارتف، سیاست محکوم کردن کلی جنگ را در پیش گرفته بودند و از صلحی بدون انقلاب پشتیبانی می کردند و به همین جهت از همکاری با لنین برای نیل به اهدافش خودداری می کردند. نظریات این گروه ها از دیدگاه لنین چیزی جز هذیان و یاوه نبود و او حتی نظریات دسته اول را جنایت آمیز می دانست و تندترین الفاظ را در مورد استاد سابقش پلخانف به کار برد. او به تلاش پیگیرانه برای به کرسی نشاندن عقایدش در روزنامه ها و کنفرانس های سوسیالیست ها ادامه داد. پس از مدتی واقعیت های جنگ، تا حد زیادی پیش بینی های لنین را تایید کرد.
جنگ جهانی اول به یک جنگ فرسایشی و طاقت فرسا تبدیل شده بود. اختراع مسلسل و استفاده از گازهای شیمیایی، ارزش نیروی هجومی سواره نظام را که قرن ها در میادین جنگ یکه تازی می کرد، از میان برده بود و بدین ترتیب عملیات دفاعی بسیار آسان و عملیات هجومی بسیار دشوار گشته بود. در نتیجه جنگ سنگرها به وجود آمد و نیروهای طرفین گاه به مدت۲ تا۳ سال در یک سنگر و موضع باقی می ماندند و معمولا هر عملیات هجومی گسترده۳۰۰۰ تا پانصد هزار کشته به دنبال داشت. ارتش های اروپایی میزان پیشروی را بر حسب متر و تعداد کشته ها را برحسب هزار محاسبه می کردند. این موضوع موجب فشار دولت ها برای سربازگیری اجباری گردید که معمولا هم بر طبقات پایین جامعه وارد می آمد.
موارد فرار سربازان از مقابل دشمن افزایش زیادی پیدا کرد و به موازات آن رقم اعدام سربازان فراری نیز به سرعت روبه فزونی گرفت و به طور مثال ارتش انگلستان ده ها هزار نفر از سربازانش را به جرم ترس و فرار از جبهه اعدام کرد. از طرف دیگر چون تمام بخش های اقتصادی به منظور تامین نیازهای جنگ بسیج شده بود فقر و کمبود افزایش پیدا کرده و دولت ها مجبور به جیره بندی کالاهای حیاتی شده بودند. این مشکلات در روسیه از تمام نقاط اروپا بیشتر بود. چرا که ساختارهای زیربنایی اقتصاد این کشور از آلمان، فرانسه و انگلستان ضعیف تر بود. کارخانجات صنعتی در روسیه هنوز رشد چندانی نکرده بودند و این کشور همواره برای تولید ملزومات جنگی با مشکل مواجه می شد.
از اواسط جنگ به بعد بسیاری از سربازان روسی دارای پوتین و لباس نظامی نبودند و حتی تعداد زیادی از آنان به جای تفنگ یک تکه چوب با خود حمل می کردند هم چنین به علت فقدان خطوط راه آهن به مقدار کافی در پشت جبهه، تدارکات جنگی به موقع و به طور کامل به جبهه نمی رسید. تلفات روسیه در جنگ به میزان قابل ملاحظه ای از کشورهای دیگر بیشتر بود و هنوز جنگ به پایان نرسیده بود که این تلفات از مرز چهار میلیون نفر گذشت. علت بیشتر این مصایب آن بود که روسیه آمادگی لازم برای شرکت در یک جنگ مدرن را که محصولات صنعتی در آن حرف اول را می زد نداشت. در واقع روسیه هنوز یک کشور صنعتی به معنای واقعی کلمه به شمار نمی رفت. روسیه در اوایل قرن بیستم مقروض ترین کشور جهان بود و به منظور تداوم دریافت وام مجبور شد نرخ بهره ای بیش از نرخ متعارف بازار به وام دهندگان پیشنهاد نماید.۶۳ درصد صادرات روسیه محصولات کشاورزی و۱۱ درصد دیگر آن صادرات چوب بود. اما حتی در کشاورزی نیز این کشور از دیگر قدرت های اروپایی عقب تر بود. با وجود وسعت بسیار زیاد سرزمین محصول گندم روسیه یک سوم آلمان و بریتانیا و تولید سیب زمینی آن نصف محصول دو کشور مزبور بود و به علت ضعف بنیه اقتصادی دولت، مالیات ها سرسام آور بود. در سال۱۹۱۳ بیش از۵۰ درصد درآمد یک شهروند متوسط روسی، توسط دولت به عنوان مالیات اخذ می شد. تعداد افراد الکلی افزایش بسیار یافته بود و کارگران با پناه بردن به الکل سعی می کردند از واقعیات دردناک زندگی فرار کنند. طبقه کارگر در حال گسترش روسیه نسبت به طبقه کارگر دیگر نقاط اروپا وضع وخیم تری داشت. کارگران صنعتی عمدتا از روستاها آمده بودند و طبقات فرودست شهری از جمله صنعتگران پیشین صفوف کارگران را انبوه تر می کردند. شرایط کار در کارخانه ها و معادن بسیار طاقت فرسا بود. مزدها پایین بودند و کار روزانه۱۲ تا۱۵ ساعت به طول می انجامید و در بعضی موسسات به۱۶ تا۱۸ ساعت در روز می رسید. از کار زنان و کودکان به طور گسترده استفاده می شد و مزدی به مراتب کمتر از مزد مردان به آنان می پرداختند. چون هیچ گونه وسایل ایمنی وجود نداشت حوادث ناگواری برای کارگران روی می داد. بیکاری هم یک مشکل عمده بود. خصوصا در زمان های بحران و رکود که پیوسته صنایع در گیر آن بودند. به علاوه هیچسازمان قانونی کارگری وجود نداشت و هر کوششی برای بهبود شرایط کار وحشیانه سرکوب می شد.
در همین زمان میزان مرگ و میر در روسیه بالاترین رقم را در اروپا تشکیل می داد.
در این شرایط طبیعی بود که جنگ، مشکلات و نابسامانی های اجتماعی روسیه را تشدید کند. شکست های پیاپی نیروهای روسیه در برابر نیروهای مجهز و کارآزموده آلمانی، منجر به یاس و نگرانی عمومی شد و در این میان ویژگی ها و شرایط زندگی خاندان سلطنتی روسیه نیز موثر بود. تزار نیکلای دوم حتی به اعتراف تحسین کنندگان و طرفداران پرشورش، حکمران باهوش و مدبری نبود و درک کاملی از مشکلات و نارسایی های کشورش در دنیای پرمخاطره جدید نداشت. به علاوه او به شدت تحت تاثیر همسرش، ملکه الکساندرا قرار داشت که پدرش گراندوک ایالت هسه دارمشتات آلمان و مادرش فرزند ملکه ویکتوریای انگلیس بود. هنگامی که خبر شکست های پیاپی در جبهه به گوش مردم رسید، سربازان در گروه های بزرگ راه پشت جبهه را در پیش می گرفتند و در بسیاری از موارد در حین این کار فرماندهان خود و افسران ارشد را به قتل می رساندند.
تبلیغات گروه های مخفی بلشویک که از ابتدای جنگ در اکثر واحدهای نظامی فعالیت می کردند نیز تا حدی موثر بود. در داخل پایتخت و شهرهای بزرگ نیز اثر روانی شکست های پی در پی نظامی، تلفات بسیار زیاد، قحطی، گرسنگی و نبود سوخت و همچنین احساس تنفر شدید نسبت به خاندان سلطنتی که در
بخش های زیادی از مردم به وجود آمده بود، موجب شورش و اعتصاب عمومی شد. سربازان و بسیاری از نیروهای انتظامی از مقابله با مردم خودداری کردند و کار به جایی رسید که تقریبا تمام نیروهای نظامی و پادگان شهر سن پترزبورگ از اطاعت تزار خودداری کرده و به شورشیان پیوستند. تزار که در این زمان برای سرکشی به جبهه رفته بود هنگامی که دریافت حتی گارد مخصوص او هم به انقلابیون پیوسته، جرات نکرد به سن پترزبورگ بازگردد و از سلطنت استعفا داد و برادرش گراندوک میخائیل را به جانشینی خود انتخاب کرد اما
او هم حاضر به پذیرش سلطنت نشد و این تیر خلاصی بود که منجر به انقراض سلسله۳۰۴ ساله رمانف گردید. پس از سقوط سلطنت قدرت به دست یک دولت موقت از بورژواها و اشرافیون لیبرال افتاد که تلاش کردند با کمک دوما مجلس روسیه کشور را اداره کنند و به جنگ علیه آلمان و اتریش ادامه دهند. اما آن ها تنها و بی رقیب نبودند.
سرانجام همزمان با استعفای تزار به تقلید از انقلاب نافرجام۱۹۰۵ شورایی از کارگران و سربازان شورشی (ساویت ) در سن پترزبورگ (که از چندی پیش پتروگراد خوانده می شد) تشکیل شد. در این شورا اکثر احزاب چ گرا و مخالف حکومت شرکت داشتند از جمله حزب سوسیالیست انقلابی معروف به اس آرها که شامل دو گروه راست و چ می شد و هم چنین منشویک ها و بلشویک ها در ابتدا گروهی از عناصر لیبرال، میانه رو و تا حدی راست گرا در شورا حضور داشتند. اما آن ها کم کم به طرف دولت موقت رفتند.
گلناز مقدم فر
منابع
تاریخ روسیه شوروی، ای ا£ کار، ترجمه: نجف دریابندری.
استالین، ادوارد راژینسکی، ترجمه: مهوش غلامی.
سرگذشت خاندان رمانف، میشل دو سن پیر، ترجمه: عیسی بهنام.
تاریخ جهان نو، رابرت روزول پالمر، ترجمه: ابوالقاسم طاهری.
تاریخ روسیه شوروی، کالیستوف، اسمیرنف، کوپانف، کازکوا، لوسوف، ترجمه: حشمت الله کامرانی.
پیدایش و فروپاشی قدرت های بزرگ، پل کندی، ترجمه: عبدالرضا عفرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست