چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

چه کسی خسرو را کشت؟!


چه کسی خسرو را کشت؟!

امین (علیرضا آقاخانی)، با شنیدن خبر مرگ خسرو (علی مصفا) که از دوستان دوران کودکی اش است به خانه او رفته و درگیر ماجرای مرگ او می شود. ساخت فیلمی بر مبنای همین داستان دو خطی، کاری …

امین (علیرضا آقاخانی)، با شنیدن خبر مرگ خسرو (علی مصفا) که از دوستان دوران کودکی اش است به خانه او رفته و درگیر ماجرای مرگ او می شود. ساخت فیلمی بر مبنای همین داستان دو خطی، کاری بسیار سخت و دشوار است که علی مصفا توانسته با شناخت درست مصالح داستانی و نقاط مورد نیاز در اوج و فرود فیلمنامه ای که خودش نوشته به درک درستی از متن برسد و فیلمی پر جزئیات و منسجم بسازد. اینکه مصفا برای نوشتن فیلمنامه، این شیوه از روایت غیر خطی را در نظر گرفته خود نشان از شناخت و فهم او نسبت به این گونه روایی است. این قصه را، تقریبا به هیچ صورت دیگری نمی توان روایت کرد (نه اینکه نشود ولی آن وقت با چنین تاثیری همراه نمی شد) و در واقع به مانند بسیاری از نمونه های دیگر نیست که داستانی خطی را صرفا برای پیچیده نمایی و احیانا من باب آنکه بیننده اثر و احیانا گروهی منتقدان پس از مشاهده آن بگوید "عجب فیلم پیچیده ای بود"، بدون هیچ منطق فرمی و محتوایی تبدیل به روایت غیر خطی می کنند.

در کنار همه محاسنی که پله آخر به عنوان دومین فیلم علی مصفا دارد، از جمله ریتم و راکورد فیلم در این همه پرش و رفت و برگشت، تدوین درخشان فردین صاحب الزمانی که با کات های به موقع و آنی که اغلب کارکرد و منطق درستی دارند و در خدمت روایت فیلم اند، بازی های بسیار خوب و یکدست بازیگران فیلم، مخصوصا لیلا حاتمی که دیگر، دیدن بازی حتی متوسط از او دارد به رویا بدل می شود تا استفاده از وجوه نمادین و معنایی که هرگز از فیلم بیرون نمی زنند تا آنجا که حتی نام شخصیت های خسرو و لیلی که فقط اشاره به آنها کافیست تا ذهن مخاطب متوجه روابط کاراکترها و دلایل و منطق رفتاری و حسی کاراکترها شود را برمی گزیند. این طنازی مصفا در جای جای متن و اجرای آن است که اگر این بازی های فرمی و روایی در فیلم نبود دیگر با چنین اثر ظریفی طرف نبودیم.

بازی هایی که از همان تیتراژ آغازین یقه بیننده را می گیرد و وارد فیلم می کند. او با فریبی کوچک فیلم را آغاز می کند و البته خیلی هم زود خودش دستش را رو می کند و بیننده با دیدن این سکانس افتتاحیه و سپس نخستین نریشن های فیلم متوجه شکل ساختاری اثر می شود. همین نریشن گویی در این فیلم از مهمترین جلوه های همان طنازی ای است که اشاره کردم و بارها چه از طریق عوض شدن راوی و چه از طریق تغییر لحن و تغییر مخاطب نریشن، باعث شکستن فضای و تغییر لحن فیلم می شود و اوج این شوخ و شنگی در سکانس مرگ خسرو می باشد که چندین بار و فقط با اتنتخاب شیوه صحیح روایی و دادن اطلاعات پازل وار همراه با کات ها و پرش های به موقع توانسته بیننده را فریب دهد. فریبی که هراه با لذت و شور و شعف کشفی دلپذیر همراه است و نه با شیوه مرسوم سرکار گذاشتن.

نویسنده : امین اکبرزاده