پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
ترسوها زود می میرند
به یاد آوردن خاطرات زیر برای طرفداران آرژانتین، آلمان و مهمتر از همه تیم ملی خودمان یعنی ایران؛ شاید کمی ناراحتکننده و تا حدودی تحقیرآمیز بهنظر برسد اما امروز بعضی خاطرات بد هم میتواند بعضی وقتها علیرغم دردآور بودن، آموزنده و عبرتآمیز باشد.
دقایقی از بازی تیمهای آلمان و آرژانتین در مرحله یکچهارم نهائی بازیهای جام جهانی را به خاطر بیاورید که آلمان با توجه به اینکه از امتیاز میزبانی و حمایت وحشتناک تماشاگرانش برخوردار شده بود، ولی با نمایش شجاعانه، منطقی و حاکی از حس برتریجوئی آرژانتینیها، با یک گل از میهمان قدرتمندش جا مانده بود و برای به تساوی کشاندن بازی دست و پا میزد.
بازی به نیمههای نیمه دوم خود رسیده بود که اتفاق بزرگ آن رخ داد. یک تغییر عجیب و حتی تا حدودی احمقانه در ترکیب تمی ملی آرژانتین توسط خوزه پکرمن باعث شد تا نقطه قوت آرژانتینیها یعنی خط هافبک آنها به نقطه ضعفشان تبدیل شود و آنها قافیه را به حریف قدرشان بیازند.
پکرمن با بیرون کشیدن بزرگترین مزاحم ژرمنها در میانه میدان و سپردن خط میانی زمین به آنها در واقع بهترین فرصت را برای کلینزمن جوان فراهم کرد و او هم از فرصتی که نصیبش شد نهایت استفاده را برد. آلمان با استفاده از غیبت ریکلمه و آزاد شدن بالاک توانست فشار حملاتش را بیشتر کند، بازی را به تساوی بکشاند و در ضربات پنالتی بر آرژانتین غلبه کند.
بدون شک احتیاط بیش از حد پکرمن و عدم اعتماد به تئوری بهترین دفاع، حمله است باعث چنین شکستی شد. خیلیها آرژانتین را شانس اول یا دوم قهرمانی جهان میدانستند اما ترس (احتیاط بیش از اندازه) پکرمن باعث شد کابوس بزرگ آرژانتینیها شکل گیرد و قهرمانی از چنگشان فرار کند.
اما طرفداران میزبان جام جهانی سرمست از پیروزی تیمشان بر آرژانتین در مرحله نیمهنهائی به دیدار ایتالیا رفتند. ژرمنها با استفاده ازرکورد ورزشگاه وست فالن دورتموند که در آن در هیچ دیداری به حریفان بینالمللی نباخته بودند با حمایت فراوان تماشاگرانشان میخواستند تجربه بازی با آرژانتین را بار دیگر هم تکرار کنند و با تحصیل جو وحشتناک پنالتیها به لاجوردیپوشان ایتالیائی، آنها را هم از سر راه خود بردارند ولی هیولای ترس این بار به سراغ کلینزمن جوان آمد و همتای پیر او یعنی لیپی موخاکستری با انجام دو تعویض طلائی در دقایق پایانی وقت معمول بازی و آوردن گیلاردینوی جوان و دلپیهروی باانگیزه باعث شد تا تراژدی بزرگی برای آلمانها ساخته شود.
لیپی سر نترسی داشت که این ریسک بزرگ را مرتکب شد و البته مزد آن را هم بهخوبی دریافت کرد. تعویضهای ایتالیا و عدم وجود حس برتریجوئی و غلبه تئوری احتیاط بر ... .
مربی جوان آلمانها باعث شد ایتالیا با ۲ گل دقایق پایانی وقتهای اضافی به فینال جام جهانی برسد و در نهایت به آنچه میخواست دست یابد.
ولی یادآوری قسمت سوم از این سهگانه غلبه ترس بر اراده، بازی اول تیم ملی کشورمان در جام جهانی است. تمام ایران در بیست و یکمین روز خرداد ماه گذشته منتظر بودند تا نمایش قابل قبولی از سربازان خود در مستطیل سبز جام جهانی را به تماشا بنشینند و بازی دلچسب و خیرهکننده نیمه اول تیم ملی مقابل مکزیک، این انتظار را به چیزی فراتر از تصور همگان تبدیل کرد و کار را به آنجا رساند که مفسر بازی ایران - مکزیک در بین دو نیمه، بازی ایران را تا حدی غیرقابل باور، باعث افتخار و به یادماندنی دانست.
اما این پایان ماجرا نبود. آنچه در آغاز نیمه دوم بازی ایران با مکزیک رخ داد شاید تا مدتها از یادمان نرود. ۲ تعویض ریکاردو لاولپه، سرمربی آرژانتینی مکزیک و به زمین آوردن ۲ بازیکن خلاق و تکنیکی باعث شد ابتکار عمل بهدست حریف بیفتد و آنچه همه میدانیم بر صفحه خاطراتمان ثبت شود.
ترس برانکو از تعویض و تغییر مهرهها و عدم حضور به موقع نیروی تازهنفس تهاجمی برای رسیدن به دروازه مکزیک و هزار و یک دلیل دیگر که در اینجا به آنها کاری نداریم باعث شد نیمه دوم وحشتناکی را تجربه کنیم و نتیجه آن شد که همان مفسر محترم که نیمه نخست را رؤیائی دیده بود بازی نیمه دوم را بدترین و اسفناکترین نوع نمایش تیم ملی بداند و اتفاقات رخ داده در آن تیم را (از سوی مربی، کادر فنی و بازیکنان) توهینی به خواستههای ملت ایران نیامد!
همیشه شنیدهایم که ترس برادر مرگ است و در میدان نبرد، آن کس که بترسد یک گام به مرگ نزدیکتر خواهد بود.
نمونههای عینی این تمثیل زیبا را در جام جهانی اخیر و در مسابقات دیگر، بارها دیدهایم و حتماً پس از این هم خواهیم دید.
فرماندهان ترسوئی که از بیم رؤیاروئی با حریفان، به دفاع کورکورانه میپردازند جائی در دلهای مردم خود نداشته و نخواهند داشت، اما آنان که با تکیه بر نیروی اراده و اعتمادبهنفس و البته با بهکارگیری فکر خود و بهرهگیری از توان ذهنی و برنامهریزی به مقابله با حریف میپردازند حتی در صورت شکست هم در میان مردم جاوید میشوند و حتی اسطورههائی از میان آنان نیز پدیدار میگردند و راز ماندگاری آنها هم همین حس برتریجوئی و اعتمادبهنفس فراوان آنها است.
در طول تاریخ هیچ فرمانده یا جنگاور ترسوئی را نمیتوان یافت که بین مردم محبوب باشد و مردم هیچگاه به استقبال ترسوها نرفتهاند.
ترس پدیدهای است زائیده فکر و خیال خود ما و بهترین وسیلهای است که حریف با استفاده از آن میتوان بر ما غلبه کند و آنچه در جام جهانی بر تیمهائی چون آلمان، آرژانتین و ایران گذشت هم خارج از این مسئله نبود.
چندی است که از حکایت پرفراز و نشیب (که البته بیشتر نشیبش نصیب ما شد) تیم ملی ایران در جام جهانی میگذرد و گرچه آلام ناشی از این شکست میتواند تا مدتهای مدیدی در ذهن اهالی فوتبال اثرگذار باشد ولی به مرور زمان به فراموشی سپرده میشود و زندگی روال عادی خود را از سر میگیرد.
آنهائی که عوامل اصلی شکست ایران در جام جهانی ناامید میشدند با فوتبال ایران وداع کردهاند و کشتی طوفانزده را ناخدا و ملوانانی دیگر در اختیار گرفتهاند.
تیم ملی (جدید) ایران تا چندی دیگر باید دیدارهای مقدماتی جام ملتهای آسیا را از سر بگیرد و دلهای زخمخورده از حوادث جام جهانی هواداران، تنها به پیروزیهای آتی این تیم مسرور و راضی خواهد شد.
حالا دیگر نام برانکو ایوانکوویچ در اذهان فوتبالدوستان ایرانی به شبهی دوستداشتنی میماند که گرچه یادآور روزهای نه چندان آفتابی فوتبال ما است، اما به هر حال در حضورش و کارنامهاش روزهای خوب نه چندان کمی هم دیده میشود و نامش رفته رفته از صفحات فوتبال شلوغ ما محو میگردد.
اما این روزها سکه سرمربیگری تیم ملی ایران را به نام امیر قلعهنوئی زدهاند و مربی جوانی را که پس از طی یک پروژه ۳ ساله با استقلال به قهرمانی ایران رسید، عهدهدار سکانداری فوتبال ایران کردهاند.
گرچه حضور قلعهنوئی در رأس کادر فنی تیم ملی فوتبال میتواند واقعهای مهم و مثبت در دوران زندگی حرفهای او قلمداد شود ولی شاید این رخداد مهم در زندگی قلعهنوئی در بدترین زمان خود به وقوع پیوسته و قلعهنوئی از این نظر بدشانس بوده است.
شکست تیم ملی فوتبال در جام جهانی و ایجاد حس فوتبالزدگی در بین بازیکنان، اهالی فوتبال و فوتبالدوستان از یک سو و همچنین در پیش بودن بازیهای بسیار مهم مقدماتی جام ملتهای آسیا و رویاروئی با حریفانی چون کره مدعی و سوریه باانگیزه از سوئی دیگر، گوشهای کوچک از کار سخت ایمر جوان را نمایان کرده و او را برابر این مشکلات قرار داده است.
ولی از سوئی دیگر دستیابی به موفقیت در چنین شرایطی میتواند شایستگیهای این مربی جوان را بار دیگر و تا اندازه زیادی به تمام اهالی فوتبال اثبات کند و بدون تردید کلید رسیدن به این موفقیت بهکارگیری ابزار شجاعت توسط کادر فنی و شخص امیر قلعهنوئی خواهد بود.
اگر مردان جدید نیکت ایران بخواهند احتیاط و گروکشی را دستور کار خود قرار دهند و با محافظهکاری و مصلحتاندیشی بیش از حد به دیدار حریفان خود بروند، سرنوشتی دردناکتر از برانکو و دستیارانش در انتظارشان خواهد بود.
امروز دیگر مردم از نمایشهای مبتنی بر محافظهکاری تیم ملی به ستوه آمدهاند و در انتظار دیدن بازیهای چشمنواز، تهاجمی و توأم با پیروزی (با کسب نتیجه لازم) از تیم ملی کشورشان هستند و تکرار روند چند ساله اخیر و نمایشهای نه چندان دلچسب و خالی از هیجان که گاهی جهت کسب نتیجه لازم جانشان را به لبشان میرساند نمیتواند آنها را راضی کند.
قلعهنوئی باید بداند استفاده از عنصری به نام جسارت و تمایل وافر به پیروزی میتواند او را به یک مربی محبوب و به یادماندنی (محبوبتر از آن چیزی که هماکنون هست) برای همه ایرانیان تبدیل کند و کار ناتمام و انجام نداده برانکو را او به اتمام برساند و برای رسیدن به این مهم، استفاده از بازیکنان باانگیزه و جوانی که مدتها است پشت نامهای بزرگ ستارهها به فراموشی سپرده شدهاند هم کمک حال او خواهد شد.
جسارتی که میتوانست ایران جام جهانی ۲۰۰۶ را به تیمی به یادماندنی و در حال شگفتی در آلمان تبدیل کند، حالا در بازوان خسته تیم ملی خشکیده شده و شجاعتی که برانکو در بهکارگیری آن قدرت و جرأت لازم را نداشت، حالا در دستان قلعهنوئی و در درون فکر، روحیه و روان او قرار گرفته است و لازمه به ظهور رسیدن و آشکارشدنش این است که قلعهنوئی بخواهد و باور کند که با تیمش میتواند کار تاکرده و ناتمام تیم برانکو را این بار در میدانی دیگر و به نوعی دیگر، تمام کند.
او باید بداند که برانکو ایوانکوویچ با تمام خوبیهایش و با همه پرستیژ و کلاسی که داشت (به خاطر ترس از حریفان و عدم بهکارگیری شجاعت در رویاروئی با آنان) برای هواداران فوتبال ایران مرده است و بزرگترین فرصت ممکن در دستان او قرار داده شده تا خود را بار دیگر اثبات کند و شایستگیهایش را نشان دهد.
مردم ایران بار دیگر پس از سالها اختیار تیم ملی کشورشان را به یک مربی ایرانی جوان سپردهاند و به او اعتماد کردهاند و قلعهنوئی باید از این اعتماد و فرصت خوبی که نصیبش شده نهایت استفاده را ببرد و نشان دهد که مربیان جوان ایرانی هم میتوانند فوتبال این مملکت را به سرمنزل مقصود نزدیکتر کنند.
روزهای آمادهسازی به تندی میگذرند و روزهای آزمایش و وقت امتحان فرا میرسد و سرمربی جوان تیم ملی ایران باید خوب بداند که ترسوها زود میمیرند و خیلی زودتر از آنکه بمیرند از یادها میروند ولی آنان که با استفاده از شجاعت و حس مبارزهجوئی و جسارت به مصاف حریفان میروند، حتی اگر شکست هم بخورند برای مردم محبوبتر از گذشته میشوند و تلاششان بیهوده نخواهد بود. روزهای سخت آقای سرمربی نزدیک میشوند و شجاعت میتواند او را از مهلکهای که در پیش رویش قرار گرفته است برهاند... .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست