سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
چرخه خطرناك بدهی

چرخه خطرناک بدهی با سلطنت چارلز پنجم شروع شد. چرخهای كه بر تجربه كشورهای صادرکننده نفت درچند سده بعد دلالت دارد.
کشف ثروت آمریکا به شاه اجازه داد تا برای خرید حمایت سیاسی موردنیاز برای تصاحب تخت امپراتور روم مقدس به اعتبارگیری متوسل شود. اما این انتخابات، رسم پرهزینه ایجاد کسری بودجه را راه انداخت كه شاهان هابسبورگ هرگز نتوانستند از آن خلاصی یابند. طی یک دوره سی وهفت ساله، چارلز پنجم، كه درآمد سالانه منظم وی در جایگاه شاه اسپانیا نزدیک به یک میلیون دوکات در سال بود توانست سی و نه برابر آن وام بگیرد كه به اتکاء اعتبار و پشتوانه طلا و نقرههای شاه بود. به طور خلاصه دسترسی به ثروت منابع معدنی اجازه بدهی اغراقآمیزی را داد كه سرانجام تمام رانتها را بلعید.
طی دوره معروف به قرن طلایی، بدهی عمومی و خصوصی اسپانیا رشد كرد در حالی كه درآمد و ساختار تولید دائما نزول میكرد. پرداخت بهره بدهیها سرعت میگرفت. الگوی وامگیری همگام با دسترسی به گنجینه آمریکا و نرخ تورم جلو میرفت كه یک تحول طبیعی بود چون کل سیستم اعتبارات به واردات این فلزات از خارج و نیز هزینههای افزایشی بستگی داشت.
الگوی روشنی ظاهر گشت، گنجینهها و بدهیها معمولا با همدیگر زیاد میشوند و تا پایان قرن همدیگر را تقویت نمودند. به محض اینكه نقطه اوج کشفیات جدید نقره در مکزیک پایان یافت، مسیرها واگرا شدند، بدهی و تورم همچنان به شدت بالا رفتند اما درآمدهای فوقالعاده اسپانیا دوران سرازیری شصت ساله نامنظم را شروع كرد. در پایان عصر طلایی، دولت اسپانیا مرتب با فواصل تقریبا بیست ساله اعلام ورشکستگی میكرد. در۱۶۸۰، ۱۶۵۳، ۱۶۴۷، ۱۶۲۷، ۱۶۰۷، ۱۵۹۶، ۱۵۷۵ و ۱۵۵۷ معادن آمریکا سرانجام ویران شد و جریان ورود فلزات گرانبها متوقف شد كه عمدتا در نتیجه قتل و تقلیل نیروی کار سرخ پوست تحت انقیاد درآمده بود. اسپانیا نیز دچار بحران بود، مبانی اقتصادی قدرت، شکنندهتر از قبل رونق شدند. کسری بودجه، تورم، مالیاتستانی سنگین، کمبود مواد غذایی، بیکاری و شیوع ناگهانی طاعون کشور را در آستانه قحطی قرار داد. خزانهداری سعی میكرد تا مجموعه دولت را با همدیگر نگه دارد اما قیمت پرداختی، چشم پوشی از هر گونه تلاشی برای سازماندهی امور مالی امپراتوری بر مبنای عقلایی و برنامهریزی جامع اقتصادی برای قلمروهای مختلف امپراتوری بود. مخارج هنگفت دولت، زندگی تجملاتی اشراف و طبقه حاکم و گسترش ذهنیت رانتیری، اسپانیا را به کشوری تنزل داد كه مردمانش «خارج از نظم طبیعی» زندگی میكردند چون اگر اسپانیا سکههای طلا و نقره ندارد علت آن است كه مقداری از آنها را دارد و آنچه دولت را فقیر میسازد همین ثروتش است.
● درسهای اسپانیا برای كشورهای صادرکننده نفت
در تحلیل كشورهای صادرکننده نفت، چه درسهایی از مورد اسپانیا میتوان گرفت؟ اثر به اصطلاح شمش طلا و نقره در اسپانیا و اثر رونق در كشورهای صادرکننده نفت، الگوی واقعا مشابهای را آشکار میسازند. اسپانیا و كشورهای نفتی ثروت اتفاقی هنگفتی از نظام بینالمللی دریافت كردند كه به دلایل عرف و قانون، مستقیما نصیب دولت میشد. این درآمدهای عمومی جدید، اهداف و انتظارات حکومت و نیز حوزه اقتدار دولت را کاذبانه بزرگ میكرد كه در وهله نخست از طریق رشد مخارج بود. مخارج دولتی دارای اثر ضریب فراینده است. آنها رشد سریع تقاضای کل و طرح و ابتکار خصوصی و نیز دستمزدها و قیمتها را تحریک میكردند اما تسریعگر بیماری هلندی نیز بودند حتی پیش از آنكه درآمدهای اتفاقی نفتی شروع به کاهش کند. شاخصها درهر دو مورد یکسان بودند: کسری بودجه، پول زیاده ارزشگذاری شده داخلی در برابر پولهای خارجی، واردات و یارانههای سربهفلک کشیده، تورمخیز برداشته و بدهی خارجی. نتیجه نیز مشابه بود: اقتصاد نامتوازن، دولت درمانده و وابستگی رو به افزایش به ثروت اتفاقی کالایی كه قابل دوام نیست.
تعجبی ندارد كه دولتها در هر مورد هنگامی كه ناگهان از نعمت درآمدهای جدید هنگفت برخوردار شدند، مخارج عمومی را افزایش دادند. اما آنچه تعجبآور است، اینست كه در مواجهه با شواهد قدرتمندی كه آنها را به تجدید نظر فرا میخواند پافشاری بر اضافه خرج كردن داشتند. سلطنت اسپانیا به مدت یکصد سال موفق به تغییر مسیر توسعهای خود نشد، چند سده بعد صادرکنندگان نفت ظاهرا مقدر گشت همان سرنوشت را پیدا کنند هنگامیكه آنها در رونق ۱۹۸۰ بسیاری از تصمیمات گرفته شده در۱۹۷۳ را تکرار كردند هر چند كه آثار زیانبار این تصمیمات پیشین از مدتها قبل آشکار شده بود.
در هر دو مورد، چنین بزنگاههای حساسی، فرصت برای تغییر الگوهای توسعهای را فراهم ساخت. لحظاتی كه تصمیمات اساسی بایستی در مورد سطح و الگوی مخارج گرفته شود همیشه به دنبال اوج دورهای کالایی از قبیل ثروت عظیم نقره ۱۵۷۱ و رونقهای نفتی ۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ آمد. اما تصمیمگیران در این لحظات مهم معمولا الگوهای توسعهای پیشین را حفظ نمودند. ما نمیتوانیم رونقها را مسوول شکست و ناتوانی رهبران به تغییر مسیر بدانیم. همانطور كه شومپیتر در ۱۹۳۹ راجع به اسپانیا اشاره كرد، «افزایش عرضه پول فلزی، بیش از افزایش مستقل در مقدار هر نوع پول دیگر، آثار معین اقتصادی به بار نمیآورد. بدیهی است كه همه اینها کاملا مشروط به استفادهای دارد كه از این مقادیر جدید خواهد شد.»چگونه میتوان انتخاب سیاستگذاران در حفظ مخارج اضافی را درک كرد خصوصا هنگامی كه عقلانیت واقعبینانه ظاهرا حکم بر تجدیدنظر و تعدیل در سیاستها دارد؟ چه دلایل و توجیهاتی میتوان برای تصمیم اولیه به مخارج اضافی و نیز تصمیمات بعدی به تداوم یک شیوه توسعهای خاص آورد؟ مورد اسپانیا به دو پاسخ اصلی اشاره دارد.
نخستین و بدیهیترین پاسخ اینست كه دسترسی به گنجینه استثنایی اجازه میدهد تا چنین انتخابهایی گرفته شده، سپس طی زمان تداوم یابد چرا كه جادهای «آسان» در اختیار سیاستگذاران میگذارد. خرج كردن برای حاکمان اصل مسلم میشود زیرا منابع حداقل در ابتدای کار در دسترس هستند و چون وظایف دشواری مثل ساختن نظام و اقتدار اداری، زمانبر بوده و پاداشهای آنی اندکی فراهم میکند.
نویسنده: تری کارل
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست