سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
رازهای پیامبری انوری
هر انسان صاحب اندیشهای كه بتواند در تسهیل و ترویج امور دیگر انسانها بكوشد و در سنگلاخهای دشوار زندگی مادی و معنوی، دستگیر آنها شود، در مسیری گام نهاده است كه وظیفهاش در راستای وظایف خطیر پیامبران بزرگ، قابل توجیه و تكریم است. البته این قافله سالار باید به مثابه پیامبران اولوالعظم، هدف والا داشته باشد. هدفی كه در غایت آن تكامل انسان از جهات گوناگون دیده شود و تمام قوای این راهنما، در مسیر این تكامل مصروف گردد تا سزاوار عنوانی چون پیامبری باشد. به همین لحاظ نیز هست كه مولانا از زبان پیامبر، انسان كامل یا شیخ رفتهپیشرا نبی عهد خویش میداند:
گفت پیغمبر كه شیخ رفته پیش
چون نبی باشد میان قوم خویش (۳/۱۷۷۳) این پیامبر با آن ویژگیهایی كه برشمردیم، پیامبری است با تمام ویژگیهای پیامبران بزرگ دیگر كه محدود به حدود خاصی نمیشوند و جلوههای مترقی اندیشه آنها، میتواند جهانشمول باشد. در جهان شعر، پیامبر كسی است كه با طرز و شیوهای نو، اندیشههای ظریف و باریك را به طور سحرآمیز و معجزهآسایی بیان كند. مسلماً هرچه كلام این پیامبر به جهان شعر نزدیكتر باشد، به زبان دیگر هر چه سخن این شاعر، شاعرانهتر باشد، مقام پیامبری او بارزتر و پذیرفتنیتر خواهد بود. به همین لحاظ میتوان گفت تمامی شاعرانی كه دارای سبك و شیوهای تازه بودهاند، و گروهی از ادیبان پس از خود را پیرو مكتب شعری خود ساختهاند، پیامبرانی بودهاند در جهان خویش یا جهان ادبیات كه پیروان این شاعران، در جهان یاد شده، به مثابه امت پیامبرانند.
در این مقاله كوشش شده است به این پرسش پاسخ داده شود كه آیا حقیقتاً میتوان انوری را یكی از سه پیامبر شعر فارسی دانست؟ اگر پاسخ مثبت است، راز پیامبری او چیست؟
عبدالرحمان جامی (۸۱۷ــ۸۹۸)، ظاهراً نخستین كسی است كه انوری را در ردیف سه پیامبر دیگر شعر فارسی بهشمار آورده است:
در شعر سه تن پیامبرانند
هرچند كه لانبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی
پس از جامی، آذربیگدلی (شاعر و منتقد سده دوازدهم هجری) قضاوتی مشابه دارد. او انوری را یكی از سلاطین سخن فارسی دانسته است. پیش از جامی و آذربیگدلی زمینه طرح این گونه قضاوتها هم در شعر انوری وجود دارد، و هم در سرودههای معاصران او؛ اما از اقوال ناقدان، از شبلی نعمانی گرفته تا دكتر شفیعی كدكنی؛ چنین میتوان استنباط كرد كه در مجموع، انوری یك از پیامبران شعر فارسی بهشمار نمیرود. البته منتقدان یاد شده جابهجا از عظمت شعر انوری سخن گفتهاند؛ به ویژه در ستایشنامهها، به برتری او از دیگر معاصرانش گردن نهاده اند؛ اما از آنجا كه خود شاعر نیز مدایحش را شعر باطل دانسته؛ تردید خود را در پیامبری انوری، مكرر بیان داشته اند.
چنانكه گفته شد، جامی نخستین كسی است كه جسارتاً، انوری را در كنار فردوسی و سعدی، از پیامبران شعر فارسی برشمرده است. دقت نظر جامی به عنوان یك منتقد، با توجه به قضاوتهای دیگرش، تأمل در این داوری را افزون میكند و از آنجا كه او یكی از نویسندگان و شاعران پركار و جامعالاطراف است؛ دور از انصاف بودن این داوری، در محل تردید قرار میگیرد. از طرفی همگانی شدن نسبی این داوری، از انعكاس فضای مقتضیِ منجر به این حكم، خبر میدهد. با این حال بر پژوهنده این مقال، این تردید همچنان باقی میماند كه با وجود ستارههای درخشانی چون حافظ، مولوی، نظامی و خاقانی؛ چرا این توهم بر اندیشه بسیاری از ناقدان، چیره گشته است؟ و از آن میان چرا به نام انوری قرعه پیامبری افتاده است؟ نمیتوان با جرأت فضای نقد از روزگار شاعر تا دوره آذربیگدلی را فضایی بیمار و تبآلود دانست. همچنین نمیتوان ادعا كرد كه منتقدانی چون جامی و آذربیگدلی، از شاعران نام برده غافل بوده اند. پس راز این داوری چیست؟
بی تردید امروزه جلال الدین رومی و حافظ درشمار شاعران انگشت شمار برتر ایران به شمار می روند. در نگاه یك منتقد خالی از حب و بغض، مقایسه انوری و حافظ همچون مقایسه سها است با مشتری. این نظر برآیندی است كه با تمام مسائل پیچیده جامعه امروز، سختگره خورده است و با روحیه اومانیستی روزافزون قرن، تناسبی انداموار دارد. منتقد روزگار ما سازوكار نقدش را با تحولات اطراف و اكناف جهان هم سو میكند. دنیای ما با دنیای دویست سال پیش تفاوت شگفتی پیدا كرده است، در حالی كه میدانیم دنیای دویست سال پیش همین جامعه، با دنیای هزار سال پیش آن تفاوت بنیانی چندانی نداشته است. به همین سبب نیز هست كه فضای نقد شعر از دوره انوری تا جامی و آذربیگدلی، فضایی تقریباً یكدست است.
ما امروزه اگر شاعرانی چون حافظ و مولانا را از زمره شاعران سرآمد روزگار می دانیم، به آن سبب است كه در شعر آنها به عناصر و سرچشمه هایی برمی خوریم كه با فضای دل خواسته روزگار ما، سازگاری دارد. برخلاف كوشش های جدید در نقد صورت شعر، یكی از اصولی كه در نقد اندیشه، لامحاله پیش روی منتقد امروزی است، كوشش برای دستیابی به جهانبینی شاعر است. ذهن انسان امروز، در دو حوزه هنر و فلسفه كسب معرفت میكند و شعری را كه خالی از این دو مقوله كلی باشد نمیپسندد. شعر رودكی به سبب صداقت و سادگیای كه دارد، از تندیس فكر ساده و صمیمی نگاه انسان گذشته به هستی و جهان اطرافش، پرده برمیدارد. براساس همین ویژگی نیز هست كه مخاطب آن شعر، بر نقصهای هنری چشم می پوشد و به فكر ساده، زیبا، طبیعی، تجربی و به طور كلی فلسفه نگاه مندرج در آن دلخوش میكند:
شاد زی با سیاه چشمان شاد
كه جهان نیست جز فسانه و باد
ما بدون اینكه مسحور تصویرهای نداشته این بیت شویم، به سبب اندیشه مندرج در بیت، دوست داریم به دنیای شعر رودكی وارد شویم و به همان روشی كه او پیشنهاد میكند زندگی از سرگیریم و جهان را افسانهای بیش ندانیم. این در حالی است كه قضاوت ناقدان و دلبستگان به شعر و ادبیات، در همه اعصار بدین منوال نبوده است. این هم كه حضرت علی (ع) در پاسخ به این پرسش كه كدام شاعر سرآمد شاعران عرب است؛ می گوید: اگر مجبور شوم پاسخ دهم امرؤالقیس را خواهم گفت؛ به این معنا است كه معیار شعر در زمانهای مختلف متفاوت بوده است.
اگر بخواهیم راه دور نرویم، نگاهی به داوری های سی چهل سال پیش همین مردم ایران، مطلب را روشن تر میكند. ذوق عمومی و وجدان شعرپسند آن روز چنین اقتضایی داشت كه شاعری چون پژمان بختیاری، مایه حسرت بسیاری از شاعران و هنرجویان بوده است؛ اكنون به جز كسانی كه از آن روزها، خاطرهوار چیزهایی به یاد دارند؛ و جز اهل تخصص و تاریخ، چه كسی از پژمان یاد میكند؟ گو اینكه در حافظه جمعی این ملت، شاعری به نام پژمان، هرگز وجود نداشته است!
بنابراین، برای رسیدن به یك نتیجه مطلوب، كه چرا انوری پیامبر شعر فارسی محسوب گشته است؛ باید به محور قضاوت و تحلیلهای ناقدان روزگار او مراجعه كرد.
روزگاری كه گفتیم معیار سنجشها یا تغییر ماهوی نداشته است یا اگر داشته بسیار كند و بطئی بوده است. البته منظور از این ناقدان هم كسانی مانند خواجه نصیر و ابنسینا نیست؛ زیرا آنها از دریچه فلسفه و منطق و با ذهنی استدلالی به شعر نگاه كردهاند و دیدشان نسبت به شعر، مانند برخی فیلسوفان معاصر غربی منبعث از یك نگاه عمیق و فلسفی بوده است. نیز آراء ناقدانی چون عینالقضات را نباید معیار قرار داد، زیرا نظر این رند فرزانه، مترقیتر از آن است كه بشود این گونه اشعار را با آن سنجید. لذا باید سراغ منتقدانی چون نظامی عروضی و شمس قیس رازی رفت و بنا بر اصول و معیارهای آنها به شعر این شاعر نگاه كرد.
نظامی عروضی نویسنده و شاعر سده ششم هجری است، یعنی معاصر انوری. هنگام تألیف چهار مقاله او (سال ۵۵۵. هـ.) انوری تجربه گرانمایهای از شعر داشته است. سالی كه مقارن با مرگ سنجر از ممدوحان طراز اول انوری بوده است. عجیب است كه این نویسنده، در تمامی چهار مقاله ، با اینكه اقتضای امر وجود داشته است، هیچ نامی از انوری نمی برد. ظاهراً به سبب تعلق خاطر شگفت آور او به امیر معزی، در جبهه امیر معزیان قرار داشته است.
وی در مقالت دوم، آنجا كه در ماهیت علم و صلاحیت شاعر سخن می گوید، به نكاتی اشاره میكند كه یكایك آن نكتهها در شعر انوری در نهایت درجه كمال رعایت شده است. آوردن تمام سخن او موجب طولانی شدن این گفتار میشود؛ اما به طور كلیدی به این نكتهها اشاره دارد: شعر یك حرفه است، باید مستدل باشد و از آن استدلالها نتیجهگیری مطلوب كرد. اغراق، رعایت نكات بلاغی، حفظ شعر، حافظه قوی و اطلاع از علوم مختلف داشتن؛ نكاتی است كه شاعر را به رعایت آنها ملزم میكند.
تمامی این سفارشها در شعر انوری بالاتر از حد انتظار وجود دارد. برای مثال انوری به دانشهای روزگار خود، بیش از هر شاعری وقوف داشته است. حافظه او در گزینش و به كارگیری هر واژه در جای خود و هر مثل در محل مناسب، شگفتانگیز بوده است. در خصوص بهرهمندی از كنایات و امثال نیز، او سرآمد شاعران معاصر خویش است. اغراق نیز در شعر انوری، ویژگی خاصی دارد كه به جاست مقاله جداگانهای به آن اختصاص یابد.
شمس قیس رازی نویسنده و منتقد پرآوازه سده هفتم هجری است. تاریخ تألیف المعجم به صورت تدوین یافته، سال ۶۳۰ هجری است كه این زمان مقارن با حمله و استیلای مغول بر بخش اعظم ایران است. او خود یكی از متواریان این آفت بزرگ بود كه به شیراز گریخت و از آسیب این سیل در امان ماند. از آراء او در خلال كتاب، پیداست كه او یكی از بزرگترین متوغلین شرقی در مسائل بلاغی است.
تفصیل نظر او را باید در بخش خاتمه كتاب حقیقت علم شعر، به دقت خواند. من به اقتضای این گزارش، به كلیدیترین توصیههای او اشاره میكنم؛ از ادوات شعر: كلمات صحیح، الفاظ عذب، عبارات بلیغ و معانی لطیف است كه در قالب اوزان مقبول ریزند. بر شاعر فرض است كه مفردات زبان شعر را بداند، از تركیبهای آن با خبر باشد و نیك و بد آن را بشناسد. از علوم بلاغی به طور گسترده مطلع باشد. از امثال و حكم و فن مصروفكردن آن با خبر باشد. علم عروض را بداند و ازاحیف آن را بشناسد. قوافی را حساب شده به كار گیرد. شمس قیس پس از اینكه صفات نیك شعر و شاعری را برمیشمارد، برای نمونه، از شعر انوری مثال میزند:
دوش با آسمان همی گفتم
بر سبیل سؤال مطلب آی
كه مدار حیات عالم كیست
روی سوی تو كرد و گفتا وَی
گفتم این را دلیل باید گفت
هیچدانی كه میچه گویی هَی؟
میر آب است و حق همی گوید
و منالماء كل شیء حی
چنانكه شمس قیس نیز اقرار كرده است، انوری از رعایتكنندگان جزئیات فوق بوده است.
دكتر علی محمدی *
برگرفته از: كتاب ماه ادبیات و فلسفه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم بابک زنجانی دولت حجاب لایحه بودجه 1403 بودجه شورای نگهبان مجلس یازدهم
قوه قضاییه هواشناسی سیل تهران شهرداری تهران فضای مجازی شورای شهر تهران سلامت شورای شهر پلیس قتل وزارت بهداشت
قیمت دلار خودرو قیمت طلا سایپا قیمت خودرو ایران خودرو دلار بازار خودرو بانک مرکزی مالیات تورم مسکن
تلویزیون محمدرضا گلزار سینما رسانه سینمای ایران فیلم سریال تئاتر رسانه ملی موسیقی بازیگر سریال پایتخت
سازمان سنجش انتخاب رشته بنیاد ملی نخبگان آموزش عالی
رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه عربستان نوار غزه اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران فوتسال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل خودرو برقی همراه اول آیفون گوگل روزنامه سامسونگ ناسا
داروخانه سازمان غذا و دارو ویتامین خواب کاهش وزن دیابت طول عمر پرستار سلامت روان بارداری دندانپزشکی